باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

جام زهر برای عاقا و نُشادُر برای جنگ طلبان


آب ها از آسیاب اُفتاده و وقت آن است کمی با خود بیندیشیم که در ژنو چه شد؟!

نگاه اول- من اصلاح طلب‌ام. خواهان ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی به هر قیمتی هستم. نظام در موقعیت خطرناکی قرار گرفته بود. تندروها به نمایند‌ه گی احمدی نژاد با ندانم کاری خود حکومت را به دره سقوط نزدیک کرده بودند و خطر دخالت نظامی بیگانه‌گان می‌رفت که این نظام الهی را برای همیشه محو و نابود سازد. با عنایت خدا و هوشیاری مردم و فعالیت شبانه روزی اصلاح طلبان دولت تدبیر و امید بر سرکار آمد و با روحانی همراه با تیم وزارت خارجه خود به هدایت دیپلماتی کارکشته و انگلیسی دان توانست نظام را با دنیا آشتی داده و پیروزی بزرگی به ارمغان آورد. تحریم ها کم خواهد شد. نقل و انتقال پول و ثروت جریان خواهد یافت و ما آقازاده خواهیم ماند. روحانی، ظریف مچکریم! آقای خامنه ای هم کمی سپاس‌گزاریم!

نگاه دوم- من اصول‌گرا هستم و مبانی اعتقادی ام از همه چیز برایم مهمتر است. غرب با کمک عوامل داخلی خود توانست در ژنو تمام زحمات هشت ساله ی دکتر احمدی نژاد را نابود کند. اقتدار ملی ما به باد رفت. سازش‌کاران توانستند در ژنو ترکمن چای دوم را خلق کنند. رهبر عالیقدر نیز برای اثبات توهم آن‌ها و غیرقابل اعتماد بودن شیطان بزرگ فعلن میدان را به آن ها سپرده تا شاید به راه راست اسلام جهادی هدایت شوند. فشار غرب با تحریم های ظالمانه در پی تسلیم نمودن امت اسلامی ما بود ولی در این هشت سال مقاومت ما به آن ها ثابت نمود فرزندان امام حسین هیچگاه تسلیم نخواهند شد به همین دلیل از راه خدعه و نیرنگ وارد شده و قرارداد ژنو را به ما تحمیل کردند. « و مکرو و مکر الله ولله خیر الماکرین» ما نیز حتا اگر شده در زیر زمین های خانه های مان غنی سازی و تلاش برای تکمیل چرخه انرژی هسته ای را ادامه خواهیم داد. بگذار دل سازش کاران و غرب به کاغذ پاره ی ژنو خوش باشد! مرگ بر آمریکا!

نگاه سوم- من روشن فکرم. دمکراسی برایم از همه چیز مهمتر است حتا از ایران و حتا از مردم ایران! برای نابودی رژیم ظالم آخوندی حاضرم هر کاری از دست دیگران بر آید را تایید کنم! باید اعتراف کنم که از توافق رژیم با غرب نه تنها خوش‌حال نشدم بل‌که دلم آتش گرفت! گویی تمام بدنم در آتش می سوزد. غربی ها با زیر پای گذاشتن حقوق ایرانیان و بدون توجه به جنایات رژیم به جای آن‌که مانند صدام آن را نابود کنند با آخوند ها در ژنو به مذاکره نشستند و به خاطر منافع مادی خودشان با رژیم به توافق رسیدند. آه! می سوزم! حال چه کسی باید این رژیم را از بین ببرد؟! چه کسی می تواند با این رژیم سفاک و قوی مبارزه کند. آه ! می سوزم! چگونه غربیان فریاد زندانیان سیاسی را نشنیدند، چگونه این همه شکنجه و اعدام را ندیدند و حاضر شدند به جای بمباران ایران با این نظام توتالیتر سازش کنند. آه ! قبلم و تمام بدنم می سوزد!

نگاه چهارم-  من منم! یک ایرانی! در زیر فشار این سی و پنج سال خاطراتِ تلخِ ستم‌های قرون را فراموش کرده‌ام! بیکاری، نا امنی، گرانی، درد و رنج و ستم در تارو پود بدن و روحِ خسته‌ام چنان نفوذ کرده که مرگم را به هر نفس آرزو می‌کنم! رژیم برای تثبیت خویش به جستجوی سلاحی ست که هسته ای اش خوانند و حق مسلم من! نمی‌دانم چیست این حق که از نان شب بچه های من واجب‌تر است و برای به دست آوردنش مجبور به تحمل این همه سختی شده ام. می گویند غرب ستم‌کاراست  و زورگو و برای محروم کردن من از حق هسته ای ام راه‌ها را بسته تا نه نفت بفروشیم و نه دارو وارد کنیم. باز می‌گویند که روحانی آمده با کلیدی ظریف که راه‌های بسته را باز کند و دارو را به بچه بیمارم برساند. نمی دانم ژنو کجاست و چرا 1+5 را 6 نگویند فقط می‌دانم که باید خوش‌حال باشم و لبخند بزنم. باید خوش حال باشم که در ژنو آقای ظریف توانست 20 درصد را به 5 درصد برساند. خدا خیرش بدهد لابد چیزِ بدی بوده که احمدی نژاد می‌خواست زیادش کند و روحانی کم‌اش را بهتر می داند. می گوینداز فردا جنس‌ها ارزان می شوند و بانک ها پر از دلار، و دولت می تواند با فروش این دلارها یارانه و عیدیِ ما را بدهد. همه این‌ها را از ظریف داریم که توانست با زبان خودشان به این غربی‌ها بفهماند فشار اقتصادی یعنی چه و البته از روحانی هم تشکر می کنیم که با خامنه ای صحبت کرد تا کله شقی را کنار بگذارد و از خر شیطان پیاده شود. یک تشکر مخصوص هم از رفسنجانی که راه و روش مجاب کردن رهبر را -همان گونه که خودش به خمینی قبولاند با صدام آشتی کند- به روحانی نیز یاد داد! به هر حال اگر جنگ تمام شده و ارزانی قرار است برگردد دم همه این ها گرم و گرنه .....!

نگاه آخر- من حسین شریعتمداری معروف به حسین بازجو هستم! من نتانیاهو هستم، من پادشاه عربستان هستم! من اپوزیسون جنگ طلب هستم! باید رژیم ایران را به ورطه جنگ کشاند. تنها جنگ و ویرانی رژیم جمهوری اسلامی ، نابودی ایران، تجزیه ایران و به خاک و خون کشیدن خاور میانه و نا امنی منطقه می تواند روح مرا به آرامش برساند. تا ایران و ایرانی هستند من آرام نخواهم گرفت! در ژنو نشستند و فریب لبخندِ ظریف را خوردند!  هر چقدر ما از کانال های گوناگون از کیهان گرفته تا نشریات فارسی زبان و لابی های صیهونیست به این اوبامای ابله هشدار دادیم که این یک بازی جدید است و باید تحریم ها را شدید تر کرده و بعد با یک حمله‌ی نظامی، کار رژیم جمهوری اسلامی را یکسره کرد، گوش نکرد و فریب خورد. توافق نامه‌ی ژنو اگر چه در ظاهر جام زهری برای خامنه ای بود ولی در باطن نشادری بود برای من! آه منم مانند نگاه شماره سه می سوزم اما نه قلبم! جای دیگرم می سوزد!

۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

19 نوامبر روز جهانیِ مستراح بر خامنه ای مبارک!



سازمان ملل متحد در ماه جولای امسال با یک قطعنامه روز 19 نوامبر را به عنان روز جهــــــانی مستراح انتخــــــــاب کرد.(World Toilet Day) .
 پس از این اقدام سازمــــان جهــــانی مستراح (World Toilet Organization)  با شعار « Sanitation for All » یا ( قاضلاب برای همه )،  تاسیس شد تا اهداف نعیین شده‌ای از قبیلِ کمک به بهبود و گسترش دست یابی به سرویس های بهداشتی را در جهان، پی‌گیری نماید.
 اطلاعات مربوط به فعالیت های این سازمان در وبسایت آن قابل دست‌رسی ست و به جستجویی ساده می توان دریافت که کشورهای زیادی از این روز استفاده کرده تا به وضعیت دفع فاضلاب و بهداشت توالت های عمومی سر و سامانی دهند.
جا دارد که ما نیز این روز را به خامنه ای ولایت مطلقه فقیه و رهبر جمهوری اسلامی تبریک گفته و از او خواستار شویم که:  اگر چه آزاده و عادل نیستی و دلت به حال ممکلت و مردم نمی سوزد لااقل در رشته ای که درس آن را خوانده ای و تجربه آن‌را داری دستی بالا بزن و مرقد عمام خمینی  و پایگاه های بسیج را در سراسر ایران به طور رسمی به عنوان مستراح عمومی تغییر کاربری داده و با این عمل سه گام مثبت برداشته باشی! اول این که نامت در تاریخ به عنوان فعال در این سازمان جهانی ثبت می گردد، دوم برای اولین بار با یکی از مصوبات سازمان ملل هم کاری کرده ای و سوم و مهمترین گام این که باعث کاهش فشار از دل و روده ی این امت همیشه در آمار خواهی بود و دشنامی از دشنام هایشان به اجدادت کم خواهی کرد.

کمپین یادآوری مستراح به رهبر


۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

اجرتان با قاتلین سید الشهدا (عاشورا به زبان ساده)


این نوشته بر اساس اسناد، روایات، کتب اهل سنت و شیعه، سخنرانی های مساجد، نوحه ها و اشعار مراسم عزاداری نوشته شده  و ازهر گونه اتهام دخل و تصرف و جعل تاریخ مبراست.
صدها سال است که مراسم عزاداری عاشورا توجه ما را به کشته شدن شخصی به نام حسین بن علی و یارانش جلب می کند.  این ایام و مراسم آن برای هر کس یادآور خاطرات خاص خود است. گروهی برای خورش قیمه امام حسین و دیگر غذاهای نذری فرارسیدن این ماه را انتظار می کشند، گروهی دیگر برای لخت شدن و نمایاندن هیکل ورزشکاری خود و یا دیدن دختر همسایه، دسته ای هیئت دار، نوحه خوان و آخوند روضه خوان برای برخورداری از منافع مالی و امکانات این ماه چشم به راه مانده اند و عده ای نیز صدای مزاحم بلندگوها و شلوغی خیابان ها  در این ماه برایشان کابوس عظماست . اما  نکته مشترک این افراد اینست که همگی به قاتلان سید الشهدا لعنت می فرستند که باعث و بانی این بساط شده است.
اما چرا این شمر نابکار به دستور یزید بی شعور حسین را کشتند؟!
بعد از مردن محمد در حالی که علی به روایتی  سرگرم کفن و دفن او و به روایتی دیگر درحال دلداری دادن و ناز و نوازش عایشه - بیوه جوان محمد- بود، مسلمانان مدینه در محلی به نام سقیفه جمع شده و ابوبکر را به عنوان جانشین محمد برگزیدند.
 این آغاز ماجرای تفرقه در میان مسلمانان و به وجود آمدن فرقه های شیعه و سنی بود.
بعد از ابوبکر نیز، عمر و بعد از کشته شدن عمر عثمان و سپس علی به خلافت رسیدند.
 ابوسفیان یک از اشراف با نفوذ قریش و از یاران نزدیک  محمد بود. معاویه پسر ابوسفیان به دلیل موفقیت ها و پیروزی در جنگ ها مورد احترام ابوبکر قرار گرفت. این موفقیت در زمان عمر با تصرف منطقه شام بیشتر شد و معاویه حاکم شام و دمشق شد. بعد از آن عثمان نیز معاویه را منزلتی زیاد داد  تا جایی که همگان بر این باور بودند که عثمان معاویه را به عنوان جانشین خود برگزیده است. عثمان قبل از اینکه جانشین خود را برگزیند به طرز مشکوکی کشته می شود و علی خلافت را به دست می گیرد. عایشه – که دیگر رابطه اش با علی تیره شده بود-  علی را متهم کرد که در کشتن عثمان نقش داشته است. باری علی پس رسیدن به خلافت معاویه را از حکومت شام برکنار می کند و معاویه با او وارد جنگ می شود. علی او را شکست می دهد .پس از کشتن علی توسط  ابن ملجم  و شاید تحریک معاویه-  حسن پسر بزرگ علی  با معاویه وارد جنگ  می شود ولی شکست می خورد. دلیل شکست حسن خیانت لشکریانش و مردم کوفه بود که بیشتر آنها با معاویه بیعت کردند . حسن به ناچار تسلیم شد و تا پایان عمر به رتق و فتق امور شعیان اندک  و حرم سرای بزرگ خود پرداخت. حسن به گفته ای بیش از صد همسر داشت و توسط یکی از همین زن‌های خود  به نام جعده مسموم شد و مرد.
حسین دومین پسرعلی که  یک سال از حسن کوچکتر بود به صورت عرفی رییس خانواده شد. در آن زمان  معاویه در اوج فدرت بود و حکومت اموی با اقتدار سرزمین های به زور مسلمان شده را  در کنترل داشت. حسین اگرچه بر خلاف برادرش جنگجویی ماهر و اعتماد به نفس زیادی داشت ولی به دلیل قدرت معاویه امکان عرض اندام و اعتراض علنی نداشت . پس از مرگ معاویه پسرش یزید بر تخت نشست و مطابق رسوم آن زمان همه مردم باید با او بیعت می کردند تا حکومت اش مشروعیت داشته باشد. مردم  می بایست وفاداری خود را با حاکم  به صورت بیعت کردن اعلام نمایند، عدم بیعت به منزله اعلام علنی و مخالفت با حاکم و اعلام جنگ با حکومت محسوب می شد. ( چیزی شبیه  اعلام اعتقاد قلبی و عملی به ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ست) !
یزید نیز به حسین ابن علی پیغام داد که با او بیعت کند.  حسین که 56 سال از عمرش می گذشت و هر آن ممکن بود با مرگ طبیعی ( باتوجه به میانگین سنی آن زمان) و یا سم زنان کشته شود،  با یک حساب و کتاب سر انگشتی به این نتیجه رسید که چیزی برای از دست دادن ندارد و اکنون تنها موقعی ست که شاید بتواند  حکومتی که حق خود می دانست را بدست آورد. پس به یزید پیغام داد که حاضر به بیعت نیست و عملن به اپوزیسیون یزید تبدیل گشت وخود را برای مبارزه آماده نمود.  نتایج نظر سنجی‌ها نشان می داد که در مدینه طرفداران زیادی ندارد بنابر این مجبور شد به مکه فرار کند. یزید هم شخصی سمج به نام عمرو  را مامور دستگیری حسین کرد. حسین نتوانست از دست این مامور فرار کند و حتا در شلوعی های مکه نیز امکان مخفی شدن نداشت پس تصمیم گرفت به کوفه برود. پسر عمویش مسلم ابن عقیل را به کوفه فرستاد تا سروگوشی آب دهد و آماری از طرفداران خود بگیرد. مردم کوفه که قبلن به علی و حسن رکب زده بودند باز هم توانستند مسلم را سیاه کنند. مسلم برای حسین پیغام فرستاد که بی خیال زیارت مکه شده و به کوفه بیاید که همه از پیر و جوان مشتاق دیدن نوه رسول خدا و حمایت از او هستند. حسین هم با خوشحالی زیارت را نیمه کاره رها کرده و به همراه همسران، کنیزان و خانواده و گروهی از یارانش  به سوی کوفه روان شد. باری در میان راه سپاه حکومتی به فرماندهی عبیدالله ابن زیاد راه آنها را بست و از آن ها خواست راه خود را عوض کرده و به طرف کوفه نروند . جالب اینکه بیشتر افراد این لشکر انبوه را مردم کوفه یعنی همان شیعیان و طرفداران حسین تشکیل می داد. حسین با خود فکر کرد جایی برای رفتن و پناهنده گی ندارد و احتمال اینکه آن ها به طور علنی حاضرشوند نوه ی محمد و خانوده او را بکشند کم است پس بهتر است کوتاه نیاید و روی حرف خود بیایستد ( بی گمان آن زمان نرمش قهرمانانه اختراع نشده بود). 
باری هر دو طرف بر حرف خود پافشاری کردند و جنگ در گرفت. بافی ماجرا را همه می دانند در نبردی نابرابر(از نظر تعداد) حسین و یاران باقی مانده اش  تار و مار شدند و مسلمانان شیعه هر سال یاد آن کشتار ناجوانمردانه  را با گریه و عزاداری زنده نگه می داشتند بعد ها این موضوع به یک داستان حماسی و قهرمانانه تبدیل شد و حسین به قهرمانی آزادیخواه که برای زنده نگاه داشتن اسلام قیام کرده بود تبدیل گشت.
این تغییر و تحول باعث شد که نذری نان و خرما به حلوا و بعد به حلیم و آش و کم کم به خورش قیمه تبدیل شود. امروزه شاهدیم که گروه های عزاداری شکیل تر، خوش نیپ تر به خیابان می آیند و در بعضی هیئت ها چلو کباب هم می دهند. اجرشون با قاتلین سید الشهدا 

۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

چند پیشنهاد به آقای ظریف برای ترجمه «حرام زاده» !

یکی از سخت ترین کارها در جمهوری اسلامی ترجمه کلمات، شعارها، ناله و نفرین ها و خلاصه اراجیف من درآوردی ست که

در مکالمات روزمره‌ی آخوندها بکار برده می شوند. البته سختی این کار هنگامی بیشتر به چشم می‌آید که- بنا بر مصلحتِ نظام -قرار است سخن و کلمه ای که مصرف داخلی داشته را برای افکار عمومی ویرایش کرده و یا به عبارتی گندِ آن سخن را ماست مالی و ماله کشی نمود.


آقای ظریف در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی سعی کرد «افسانه خواندن هولوکاست» توسط خامنه ای را به نوعی رتوش کرده و گناه را به گردنِ اشتباه در ترجمه بیاندازد و تا حدی نیز در این کار موفق بود هر چند پس از بازگشت برای این کار مورد مواخذه قرار گرفت!
اکنون باید دید که آقای ظریف و تیم وزارت خارجه‌ی رژیم چگونه سخنان خامنه ای در روز 13 آبان که به وضوح و روشنی رژیم اسراییل را «حرام زاده» نامید، را ویرایش یا ترجمه خواهند کرد تا از ضرب و تندی آن بکاهند؟!
مشکل اینجاست که واژه «حرام زاده» آنقدر در فیلم های هندی تکرار شده است -و با در نظر گرفتن نفوذ بالیود- که بیشتر مردم معنای آن را می‌دانند و به همین دلیل همان روز بسیاری از رسانه های غربی این سخن خامنه ای را به این شکل تیتر نمودند:
Khamenei calls Israel bastard!!! 
 اما از آنجایی که وظیفه خود می دانیم تا از سیاست‌های تنش زدایی دولت وپروسه جام زهرخوراندن به رهبر و غلط کردن قهرمانانه ایشان حمایت نماییم، به آقای ظریف پیشنهاد می کنیم به هیچ وجه نا امید نشده و کم نیاورد. ایشان می توانند اگر گیر کردند از راهکارهای زیر استفاده کنند:
- اشتباه تایپی: رهبر از «ه» دو چشم استفاده فرمودند وکلمه مورد نظر ایشان «هرام زاده » بود نه «حرام زاده» ! بهد هم می توان از لابه لایِ حدیث ها و روایات معنای مناسبی برای «هرام » یافت و موضوع را جمع و جور کرد!
- معنای مورد اشاره رهبر از کلمه «حرام زاده» به «مسجد الحرام» دلالت داشت و در روایت آمده که قوم یهود از محلی به نام «حرام» در مکه کنونی و همان مسجد الحرام برخاسته اند و به همین دلیل در گذشته به آنها «حرام زاده» یا همان زاده شده در محله‌ی «حرام» می گفتند.
- می توان گفت آخوند ها اصولن شوخ طبع هستند و وقتی با کسی احساس خودمانی بودن دارند از این اصطلاحات استفاده می کنند مثلن خامنه ای هنگامی که خیلی سر حال تشریف دارند مجتبی پسرش را ولد زنا یا تخم حرام صدا می زند و مجتبی نیز در حالی که از خوشحالی در پوست نمی گنجد نزد پدر می رود.

به هر حال برای آقای ظریف در این ماموریت -که رهبر نیز به سختیِ آن اشاره فرمودند- آرزوی موفقیت می کنیم و از رهبر فرزانه نیز درخواست می کنیم کمتر از این اصطلاحات درون بیت رهبری و طلبه‌گی استفاده کنند تا این مذاکرات به خوبی و خوشی به نتیجه برسد. بعد از رسیدن به  سلاح هسته ای روی یک موشک همراه با کلاهک اتمی همین کلمه را بنویسید و قلب رژیم صیهونیستی را با آن هدف قرار دهید!

۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه

اعتماد به نفس،انگشت مبارک و خاطره اولین شب طلبه‌گی در حوزه علمیه!




سکانس اول: اولین شبِ اقامتِ طلبه در حوزه علمیه بود و مطابق سنت طلبه‌گی و برای ابراز ارادت می بایست آن شب را در حجره آیت الله العظمی بگذراند. ... پس از سانسور قسمت های مورد دار! القصه، به اینجا رسیدیم که در هنگام فراگیری اولین درس یعنی همان عملِ حماسیِ «ل.. »؛ 
طلبه ی جوان رو به آیت الله نمود و با خضوع و فروتنی گفت: ببخشید حاج آقا که پشت‌ام به شماست!
 آیت الله دستی به پس گردن طلبه کشید و نفس زنان گفت: که در وجنات، روحیه و رفتار تو آثار بزرگی و کمال می بینم . روزی را می بینم که تو در کمال قدرت و عزت در سفارت کفار انگشت نگاری شده و از حقوق مسلمین با سرافرازی دفاع نمایی!

سکانس دوم: سال ها ازآن دوران گذشته است، ایام محرم، حجت الاسلام  برای ارشاد کفارقصد سفر به آلمان دارد.
 سفارت آلمان، ویزا، انگشت نگاری، فلاش بک....خاطرات نوجوانی..... پیش بینی آیت الله العظمی، اقتدار، لبخند رضایت!!!

در خبرها آمده بود که حجتالاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، برای گرفتن ویزا و سفر به کشور آلمان مجبور شده که برای انگشت نگاری به سفارت آلمان برود. ایشان این عمل خود را با توجه به روایت بالا در کمال قدرت، عزت و اقتدار انجام دادند. ایشان با اتومبیل مخصوص از درب اختصاصی وارد سفارت شدند و در اتاقی مخصوص با رشادت انقلابی انگشت مبارک خود را در سفارت آلمان نگاشتند.
« بنده به دوستان تشریفات مجلس و وزارت خارجه تاکید کردم فقط در صورتی این کار را می کنم که روند اجرای آن به شکل خاص باشد آن هم به دلیل جایگاه حقوقی ای که امثال بنده داریم و این جایگاه متعلق به مردم است. برای همین هماهنگ شد تا با وسیله نقلیه از درب مخصوص سفیر وارد شوم. وقتی هم وارد شدم با احترام به استقبال آمدند. و بدون معطلی ما را به در اتاق مجاور اتاق سفیر بردند و دستگاهی که برای این کار بودند را آوردند و توضیح دادند.

بعد از این کار هم سفیر آلمان به استقبالم آمد مرا به اتاقش دعوت کرد. حدود نیم ساعتی در اتاق سفیر با حضور مترجم تشریفات مجلس درباره مهمترین مسائل کشور و منطقه با وی صحبت کردم که الحمدلله دفاع عزتمندانه ای از حقوق مردم کشورمان بود.»

۱۳۹۲ آبان ۳, جمعه

نقشه (اینفوگرافی)هر کشوری در چه چیزی پیشتاز است؟! ایران در فرار مغزها !

هر کشوری در چیزی پیشتاز است. گاهی آن چیز خوب است و گاه بد! این نقشه نشان می دهد که کشورهای دنیا به چه چیزی معروف هستند.
  ایران ما با وجود داشتن منابع و ثروت طبیعی متاسفانه در فرار مغزها در صدر است. 
ایران : فرار مغزها
استرالیا: سرطان پوست و حیوانات کُشنده
آمریکا: برندگان نوبل و مرگ با ماشین چمن زنی
هند: فیلم
افغانستان: تریاک
ترکیه: زردآلو
آلمان: نایب قهرمانی جام جهانی فوتبال
سوئد: آتئیسم
عراق: عدم امنیت برای ژرنالیست ها
عربستان: نفت
ترکمنستان: فساد اداری
کره جنوبی: پُرکار بودن
کره شمالی: سانسور
ژاپن: رُبات
چین: تولید گاز دی اکسید کربن
روسیه: کلاهک اتمی

برای دیدن نقشه بزرگ بر روی لینک اصلی کلیک کنید. 


۱۳۹۲ مهر ۲۴, چهارشنبه

نعیمه جون دوستت داریم ادامه بده!

این تصویر فیس بوک نعیمه اشراقی نوه‌ی عمام خمینی طلایی ست! 
هر چه فکر کردم دلیل این اراجیف و کارهای این خانم چه می تواند باشد فکرم به جایی نرسید.
بعد از کنکاش در احوالات، ملاحظه سن و سال، وضعیت اقتصادی  و شرایط فرهنگی خانوادگی او تنها نتیجه ای که می توان گرفت این است که، عقده‌ی شهرت، علت اصلی و انگیزه این سخنان و بندبازی‌های نعیمه اشراقی ست.
 در همین راستا برای کمک به او و شادی روح پدربزرگ طلایی اش خمینی (ره) چند پیشنهاد به او ارائه می دهیم. باشد زودتر به هدف شان که رسیدن به قله ی شهرت و تیتر اول شدن رسانه هاست برسد:
1- نعیمه جون شما که بهتر از همه اطلاع دارید خمینی چقدر به سوریه تعلق خاطر داشت و اکنون هم رژیم اسد با دشمنان درجنگ بسر می برند پس می توانید برای جهاد مقدس نکاح به سوریه رفته تا با ارضای نیازهای جنسی برادران حزب الله سوری به آن ها روحیه جنگیدن داده ونیز به سرعت معروف شوید.
2- می توانید یک عکس در حال بوسیدن یکی از فرزندان و یا نوادگان مونث خمینی در فیس بوک تان منتشر کنید و اعلام کنید هم جنس گرا هستید.
3- می توانید به جنبش اعتراض با سینه های عریان بپیوندید.
4- می توانید به عنوان اولین نوه ی یک عمام باشید که در آگهی تجاری لباس زیر شرکت کرده و نام خود را در گینس و حلیه المتقین ثبت کنید.
5-اگر راه سریعتری می خواهید، می توانید خاطرات کودکی تان را بنویسید که چگونه در حالی که فقط شش سال داشتید توسط پدر بزرگتان خمینی مورد تجاوز قرار گرفتید.
6- اگر به هر دلیلی راه های فوق را نمی توانید و یا نمی خواهید امتحان کنید، به همین روش فعلی خود ادامه دهید. مقدسات و شعور مردم را مورد تمسخر قرار دهید تا هر روز میلیون ها نفر با فحش و ناسزای های خود ارضای تان کنند، باشد که مانند خمینی رستگار شوید.



پای ناتانیاهو و ماتحتِ خامنه ای!


ناتانیاهو برای کاهش تحریم های ایران چهار تا شرط گذاشته!!

در آستانه مذاکرات جديد ايران و گروه کشورهای 1+5 بنیامین نتانیاهو، نخست وزير اسرائيل چهار شرط را برای کاهش تحریم ها علیه ایران مطرح کرد. 
بر اساس گزارش خبرگزاری فرانسه قطع کامل غنی سازی اورانيوم و برچیدن آن از سوی تهران ، به خارج فرستادن همه اورانيومی که ايران تا  حال غنی کرده ، بسته شدن تاسيسات غنی سازی فردو در قم وتوقف ساخت راکتور اتمی آب سنگين اراک ، چهار شرط نتانیاهو برای کاهش تحریم های بین المللی علیه ایران است. »





 با شنیدن شرط های این مرتیکه یاد یه جک افتادم . بی ادبی‌ست ولی گاهی فقط با این زبان میشه بعضی حرف ها را پاسخ گفت:
 یه روز یه پیرزن میره مغازه کفش فروشی بعد از کلی اذیت کردن و زیر و کردن مغازه ، میگه آقا: یه کفش میخوام پشتش باز باشه، جلوش هم منگوله داشته باشه و توش هم گرم باشه!
 فروشنده هم که شاکی شده بود میگه: بیا پاتو بزار تو ماتحت من، هم پشتش بازه هم جلوش منگوله داره هم توش گرمه!
 اصول دیپلماسی حکم می کنه خامنه ای  یا روحانی هم به ناتانیاهو همین جواب را بدهند! 

تصویر مرد برهنه ای که به خاطر جواد ظریف سانسور شد!

1) تصویر اصلی بدون سانسور

2) تصویر پوشیده شده

3) عکس یادگاری ظریف و اشتون زیر کنده کاری پوشیده شده


۱۳۹۲ مهر ۲۳, سه‌شنبه

پست جدید فیس بوکِ آقای ظریف در مورد مجید توکلی!

ظریف در فیس بوک خود نوشت:


سلام دوستان
الان ساعت پنج و نیم صبح به وقت ژنو است. وضو گرفتم  ولی به دلیل کمر درد نتوانستم نماز بخوانم. از آنجایی که گفته اند عبادت جز خدمت خلق نیست به جای نماز آمدم به شما دوستان در فیس بوک صبح بخیر بگم.
 چند روزه یک نفر هست به نام مجید توکلی پشت سر هم در خواست دوستی برام می فرسته ولی چون نمی شناسمش ریجکتش(reject) می کنم دیگه از دستش خسته و کلافه شدم. عجب آدم های سمجی پیدا میشن! اصلن نمی دونم چطور از توی اوین به اینترنت وصل شده و با فیلتر شکن میان توی فیس بوک؟ کسی از دوستان این آقای توکلی رو می شناسه؟!

۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

مجتبی خامنه ای؛ عامل اصلی تصویب قانون ازدواج با فرزندخوانده!



بنابر اطلاعات رسیده آقای مجتبی خامنه ای با فشار به آیت الله جنتی رییس شورای نگهبان و لاریجانی (رییس مجلس) از آن ها خواسته بود که هر چه سریع تر لایحه قانونی شدن ازدواج با فرزند خوانده را به تصویب رسانند. این لایحه به دلیل غیر انسانی بودن و مغایرت آن با حقوق کودکان، با مخالفت های گسترده در سطح جامعه و در بین فعالان حقوق کودکان و حقوق دانان مواجه گشته است.





بر اساس این گزارش انگیزه آقای مجتبی خامنه ای (فرزند رهبر جمهوری اسلامی) برای تصویب این لایحه قانونی به سالیان قبل باز میگردد. در سال 69مجتبی خامنه ای  برای درمان نازایی به همراه همسر خود و به کمک سعید امامی به لندن می روند و در همان زمان بر اساس طرحی از پیش تهیه شده نوزاد دختری را از خانواده ای مسلمان بوسنیایی خریداری کرده و به عنوان فرزند خوانده قبول می کنند و پس از طی دوران به اصطلاح درمان و زایمان در بازگشت به ایران آن نوزاد را به عنوان فرزند طبیعی خود اعلام می نمایند. این راز بزرگ با کشته شدن سعید امامی مخفی می ماند تا اینکه آقای مجتبی خامنه ای عاشق و دل باخته ی دختر خوانده خود که اکنون دختری زیبا و بالغ است می گردد به طوری که این عشق و علاقه تمام زندگی او را تحت الشعاع قرار می دهد. این گزارش می افزاید همسر اوکه  دختر آقای حدادعادل می باشد نیز درخواست جدا شدن و طلاق نموده است. پس از جلسات خانوادگی بسیار و شور و مصلحت به پیشنهاد و راهنمایی یکی از علمای قم به این نتیجه می رسند که با استفاده از قوانین و مسائل شرعی فرزند خوانده گی می توان این مشکل را حل کرد ولی راهکار قانونی آن نیاز به تصویب قانون و گذشتن از مسیر مجلس و شورای نگهبان دارد. این مسیر نیز به درستی طراحی شده و در لوای قانون حمایت از کودکان بی سرپرست و پس از چند بار رد و بدل شدن لایحه بین مجلس و شورای نگهبان، عاقبت تبصره‌ی مورد نظر که اجازه و امکان ازدواج با فرزند خوانده را قانونی می سازد توسط نمایندگان مجلس شورای اسلامی و به کمک حداد عادل ( پدر همسر مجتبی)، در طرح مذکور گنجانده و به تصویب شورای نگهبان می رسد.
اکنون آقای مجتبی خامنه ای به لحاظ شرعی و قانونی می تواند با فرزند (خوانده ) خود ازدواج کرده و کامروا گردد. 

۱۳۹۲ مهر ۱۸, پنجشنبه

لزوم استفاده از زبان مادری در مذاکرات بین المللی و زبان بین المللی در مذاکرات داخلی!

آقای جواد ظریف در مصاحبه با CNN ، استفاده از واژه «افسانه هلوکاست» توسط خامنه ای را اشتباه در ترجمه دانست و به شکلی غیر مستقیم ابراز نمود که حکومت ایران و شخص رهبر دعوا و ستیزی با اسراییل نداشته و نداردو هرچه هست از نفهمیدن درست زیان یک دیگر ناشی می شود.
روز گذشته نیز نقل قول آسوشیتدپرس از لاریجانی (رییس مجلس) در مورد اورانیوم غنی شده تکذیب شد تا بار دیگر ثابت شود که عدم فهم درست سخن چقدر می تواند مشکل ساز شده تا جایی که ممکن است آینده مذاکرات ایران با غرب و به تبع آن آینده ایران و منطقه را با خطر روبه رو سازد!
به همین دلیل شاید بهتر باشد در چنین مذاکراتی، مقامات ایرانی با زبان مادری خود صحبت نمایند و طرف خارجی نیز از اشخاصی استفاده کند که به زبان مادری مقامات ایرانی آشنایی دارند ، مانند آقای آلن ایر، هوشنگ امیر احمدی و یا تریتا پارسی!
شاید اگر صدام حسین، قذافی و امثالهم به این نکته حساس توجه داشتند هرگز به این سرنوشت دچار نمی گشتند. شاید روزهای آخر آن‌ها از دوستی، صلح، تسلیم ، نرمش و جام زهر صحبت می کرده‌اند ولی غربی‌ها آن کلمات را به دشنام، ناسزا، مواد شیمایی و سلاح‌های کشتار جمعی ترجمه کردند! 
چرا راه دور برویم شاید همین شعار « مرگ بر آمریکا» ی جمهوری اسلامی، اگر درست ترجمه شود بر خلاف ظاهر قهرمانانه آن معنای نرم و ظریفی داشته باشد. شاید همان «دمت گرم» ما عوام باشد! 
از سوی دیگر شاهدیم که در داخل نیز هر روز سخن و پیامی از مقامی نقل شده و روز بعد تکذیب می گردد و راوی به بد فهمی و تحریف متهم می شود! شاید زبان فارسی گویا نیست و یا مسوولان جمهوری اسلامی به آن آشنا نیستند که در هر دو صورت لزوم استفاده از زبانی مشترک بین آنها واجب است. این زبان می تواند عربی، انگلیسی، اسپرانتو، حوزوی، زرگری و یا زبان اشاره باشد، مهم آن است که برای مقامات قابل فهم بوده و همه شان یک برداشت از آن داشته باشند تا مرتب مجبور به تکذیب و ترمیم سخنان خود نشوند! ما عوام نیزکه مشکلی نداریم زیرا هیچ گاه هر چه از دهان وقلم مقامات به گوش و چشممان آمده است  را درک نکرده و نخواهیم کرد و اصولن نه آن‌ها و نه ما به دنبال زبان مشترک و گفتمان نبوده و نیستیم.

کمپین درخواست اعطای جایزه صلح نوبل به خامنه ای

برای دریافت جایزه صلح نوبل بر خلاف دیگر بخش ها لازم نیست شخصِ دریافت کننده ی جایزه، دارای فضایل و عملکرد استثنایی بوده و یا فعالیت خیلی مهمی داشته باشد! روند اعطای این جایزه بر خلاف دیگر بخش ها تابع قانون و مقررات مشخص و شفافی نمی باشد.
گاهی آن را به فردی می دهند که تا کنون قدمی در راه صلح بر نداشته ولی به صورت پیشا پیش به او این جایزه را می دهند تا شاید در رو در بایستی افتاده و گامی در جهت جنگ طلبی بر ندارد. مانند اوباما که دریافت جایزه صلح در ابتدای ریاست جمهوری اش باعث شد که راه جورج بوش را ادامه ندهد! گاهی نیز این جایزه را صرفن به دلیل ملاحظات و بده بستان های سیاسی اهدا می کنند. بعضی از برندگان این جایزه شاید قدمکی در زمینه حقوق بشر برداشته باشند اما فعالیت محدود آن ها حتا از دید خانواده ی درجه یک و نزدیکان شان نیز چنان پوشیده مانده بوده است که دریافت جایزه ای به این مهمی موجب شگفتی آنان گردیده است!
با توجه به این موارد و با نگاهی به اسامی برندگان جایزه صلح نوبل، جای خالی آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی بیشتر به چشم می خورد. ایشان با ابداع و به کار بردن واژه ی « نرمش قهرمانانه» گامی مهم و موثر در تنش زدایی در منطقه برداشتند. اگر امروز لبخند های دیپلماتیک مقامات جمهوری اسلامی و تمایل آنان به گفتگو و صلح را شاهدیم به دلیل همین رهنمود و چراغ سبز از سوی رهبرشان می باشد.
هنگامی که در لیست برندگان این جایزه اسامی افرادی مانند، اسحاق رابین، هنری کسینجر، انور سادات، یاسر عرفات، شیمون پرز، جیمی کارتر، البرادعی و ال گور را می بینیم می بایست تلاش خود برای معرفی خامنه ای و نمایاندن استحقاق او برای دریافت جایزه صلح نوبل به گوش جهانیان را دو چندان کنیم.

۱۳۹۲ مهر ۱۴, یکشنبه

پروژه ملت سازی توسط رسانه های رژیم؛ این بار قوم لر!


سایت بولتن نیوز که گروهی آن را وابسته به سپاه پاسداران می دانند در صفحه سیاسی خود در مطلبی با عنوان «وزیری که به اتهام لری حرف زدن، برکنار شد!» در لابه لای متنی بی ارزش به روشنی از عبارت «ملت لر» استفاده کرده و لزوم دفاع از هویت طلبی این ملت (ساخته گی) را یادآوری نموده است!
این نمونه ای ست برای آنکه بدانیم دستگاه اطلاعاتی رژیم با دامن زدن به شعارهای تجزیه طلبی و حمایت آشکار و پنهانی از گروه های فریب خورده تجزیه طلب، سعی دارد بر آتش تفرقه ایرانیان بدمد تا پایه های حکومت استبدادی و ضد انسانی خود را مستحکم سازد.
این سیاست های تفرقه آمیز بار مسوولیت روشنگران ایران دوست را دو چندان می کند. همه ما باید بدانیم که تفرقه میان ایرانیان ریشه در بیت رهبری دارد و تبدیل اقوام ایرانی به ملت  بازی کثیفی ست که دستگاه اطلاعات رژیم جمهوری اسلامی بازی‌گران آن است!

نمونه ای از متن:
این تذکر را لازم دیدم چرا که برآنم جریان هویت خواهی لری از دو سو مورد حمله قرار گرفته است:
الف) کسانی که می خواهند محوریت قوم بختیاری در حرکت تاریخی مردم لر را انکار کنند و شهرهایی محترم همچون خرم آباد و... جایگزین آن کنند و جریان استانگرایی همچون خوزستان گرایی و لرستان گرایی را جایگزین آن کنند و جریان هویت خواهی مردم لر در قرن ۲۱ را به مرزهای تقسیمات استانی که ساخته دست رضاشاه است محبوس و محدود کنند.
ب) کسانی که می خواهند قوم بختیاری را از مجموعه حرکت تاریخی مردم لر منفک کنند و راهی جداگانه در پیش گیرند یا به سوی ادغام فرهنگی در پارسگرایی پیش روند. این هر دو، کاری اشتباه و خیانت به آرمان و منافع مشترک ملت لر است.

منبع : فایل آرشیو شده http://archive.is/eZNFK

۱۳۹۲ مهر ۱۳, شنبه

آگهی جمهوری اسلامی برای جذب نیروی لابی گری در آمریکا


بدینوسیله از ایرانیان مقیم آمریکا و دیگر افراد واجد شرایط دعوت می شود که برای ایجاد تشکل های مردمی و سازماندهی موثر جهت دفاع از منافع رژیم جمهوری اسلامی ایران و مقابله با لابی های رژیم صیهونیستی آمادگی خود را اعلام نمایند.
شرایط عمومی:
- اعتقاد قلبی و عملی به حکومت الهی جمهوری اسلامی
- اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه
-اجازه اقامت در ایالات متحده آمریکا و یا داشتن شرایط اخذ اقامت
-آشنایی با زبان انگلیسی در سطح 5 ایلتس یا مشابه آن
-آمادگی برای شرکت در گردهمایی، کنفرانس و مراسم سخنرانی مقامات جمهوری اسلامی
-توانایی در فعالیت در فضای مجازی و سایت های انگلیسی زبان مزیت ویژه و اولویت خواهد بود.

مزایا:
- برخورداری از تمامی مزایای مادی و معنوی مستخدمان رسمی دولت بر پایه متخصصان و افسران جنگ سایبری و افسران گمنام امام زمان.
- حقوق ماهانه مکفی متناسب با بالاترین شرایط اجتماعی در محل اقامت
-حق خرید و اجاره مسکن مناسب
- چهار عدد بلیط درجه یک (First Class)  در سال برای رفت و برگشت به ایران با بهترین خطوط هوایی و همراه خانواده.
-بورس تحصیلی در دانشگاه ها و مراکز علمی محل اقامت

از همه علاقه مندان درخواست می شود مشخصات و رزومه خود را به نماینده دائم جمهوری اسلامی در نیویورک ارسال نمایند. لازم به ذکر می باشد این اطلاعیه شامل افراد غیر ایرانی ولی واجد شرایط فوق نیز می گردد که در رسانه های و به طریق مثتضی منتشر خواهد شد.

۱۳۹۲ مهر ۷, یکشنبه

سیاستِ « لبخند و کفن » ایران در برابر «هویج و چماق » غرب!



پس از حضور حسن آقا روحانی در نیویورک و خوش وبِش تلفنی با حسین آقا اوباما، شاهد حضور برادران کفن پوش در فرودگاه تهران برای استقبال آقای روحانی بودیم.
از طرفی آقای روحانی و جواد خان ظریف مدام تاکید داشتند که از سوی خامنه ای اختیار تام داشته و هر قدم که برداشته اند و یاهر کلامی که گفته اند با کسب اجازه و مصلحت از خامنه ای بوده و هماهنگ با سیاست های کلان رژیم بوده است.
پس این کفن پوشان چه می گویند و آبشخورشان کجاست؟!
اگر این برادران کفن پوش تحت فرمان امام و رهبرشان خامنه ای باشند – که هستند- پس این فریادهای مرگ بر آمریکا و پرتاب لنگه کفش و گوجه و تخم مرغ در هنگام ورود روحانی به ایران دیگر چه صیغه ای ست ؟!
تنها تحلیلی که در این شرایط و با توجه به ساختار قدرت در جمهوری اسلامی ، می توان کرد این ست که رژیم جمهوری اسلامی قصد دارد از همان شیوه و سیاستِ « هویج-چماق» غرب بر علیه خود آنها استفاده کند. بدین شکل که روحانی و ظریف را لبخند بر لب برای مذاکره با غرب می فرستد و به آنها اجازه می دهد حتا با نمایندگان شیطان بزرگ مذاکره و دیدار کنند ولی از سوی دیگر کفن پوشان حرفه ای و ولایی را به صحنه کشانده تا به غرب نشان دهد که در صورت قبول نکردن راه حل مذاکره (لبخند) می بایست منتظر دشمنی امت حزب الله و کفن پوشان باشند(چماق)!
به هر روی وقایع این چند روز نشان داد که آخوندها سیاست مدارتر از آنند که نشان می دهند. شاید این اصطلاح « لبخند-کفن» به زودی به عنوان ورژن اسلامی سیاست هویج-چماق، در رشته های علوم سیاسی تدریس شود، اصطلاحی که ابلیس ساخت و جمهوری اسلامی اجرا نمود.

۱۳۹۲ مهر ۴, پنجشنبه

شرط شرعی محرم شدن فرزند خوانده (مذکر)؛ باید با مادرِ مادر خوانده خود دخول کند(سکس کند) !


از نظر اسلام فرزند خوانده یک غریبه است و با افراد غیر هم جنس خانواده جدیدش محرم نیست. یعنی حتا میتوان با هم ازدواج کنند.
برای محرم شدن فرزند خوانده مراجع تقلید به عنوان سخن گویان الله بر روی زمین راه حل هایی ارائه داده اند.
 به عنوان نمونه بنا بر حکم شرعی آیت الله مکارم اگر فرزند خوانده پسر باشد برای محرم شدن به مادر جدیدش باید او را به عقد مادر مادرخوانده اش در آورد و این دو باید با هم آمیزش جنسی داشته باشند(دخول به زبان آخوندی) تا آن پسر با خانم های آن خانه محرم شود.
اگر فرزند خوانده دختر بود باید او را به عقد پدر پدر خوانده در آورد تا محرم شود (دخول لازم نیست)
این ها همه ریشه در آیه 4 سوره احزاب قرآن دارد که به روشنی فرزند خوانده را یک غریبه به حساب آورده و حتا اجازه نامیدن او به نام خانواده ی جدیدش را نمی دهد و ارث و بقیه مزایا و شرایط فرزندی را از او می گیرد.

با تکیه به این احکام و قوانین اسلام است که شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی به خود اجازه می دهند و با افتخار قوانین ضد بشری و کودک آزاری مانند لایحه جدید به اصطلاح حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست را تصویب کنند.

در زیر استفتاء چهار مرجع تقلید در این باره را بخوانید.

آیت الله مکارم شیرازی
گاهى افرادى که صاحب فرزند نمى شوند، دخترى از پرورشگاه مى گیرند. آیا راهى براى محرم شدن او بر پدر خوانده وجود دارد؟
هرگاه آن مرد پدرى داشته باشد و این دختر به ازدواج موقّت او درآید بر این مرد و فرزندان او محرم مى شود و اگر پسرانى از همسر دیگر دارد صیغه موقّت دختر را براى خودش بخواند تا براى پسرانش محرم شود ولى در این صورت نسبت به خودش بعد از پایان مدّت عقد موقّت، محرم نخواهد بود.
  
آیت الله سید علی سیستانی
من پسرى را به فرزند خواندگى قبول کردم و او را به وسیله دختر برادرم از راه شیر دادن به خود محرم کردم حال اگر مى خواهم دختر ۲ ساله ای را به فرزند خواندگى قبول کنم، راه محرم شدن با شوهرم و با پسرى که دارم چگونه است؟ و آیا راهى وجود دارد؟
راهى براى محرم شدن بر شوهر و پسرتان، مگر پدر یا جد پدرى او معلوم باشد و با اذن یکى از آنها دختر را به عقد پدر شوهرتان براى مدت چند سال درآورید.

 آیت الله محمد سعید حکیم
من یک مردى هستم که فرزندى نصیبم نشده است یک دخترى را به فرزندى گرفتم آیا براى من محرم مى شود با علم به اینکه زنم به او شیر نداده است ؟
بر تو محرم نمى شود و فامیل تو نمى شود و از تو ارث نمى برد و تو از آن ارث نمى برى و اگر بزرگ شود نمى توانى به او نگاه کنى.  
 
آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی
اگر یک کودک یک ماهه را از بهزیستی به فرزند خواندگی بگیریم و امکان محرمیت از طریق شیر دادن نباشد و از طرفی نخواهیم کسی متوجه شود که این کودک، فرزند ما نیست، محرمیت این کودک چه حکمی دارد؟ برای محرمیت چه باید کرد؟

مراد ازکودک را که پسر یا دختر است بنویسید تا جواب داده شود که اگر دختر است با عقد موقت برای پدر کسی که او را گرفته است به او محرم می‌شود و اگر دسترسی به پدر او یا جدّ پدری وی ممکن نیست باید به اذن مجتهد جامع الشرایط باشد؛ ضمنا مخفی کردن اینکه کودک، فرزند شما نیست صحیح نمی‌باشد.


منبع:


آگهی همسریابی و درخواست سکس شرعی با فرزند خوانده!

در پی تصویب لایحه " حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست" باید شاهد این گونه آگهی ها بود!

۱۳۹۲ مهر ۲, سه‌شنبه

اگر می خواهید کشته نشوید نام مادر محمد (پیغمبر اسلام) را یاد بگیرید.




گروه اسلامی الشباب بعد از حمله به یک مرکز خرید در نایروبی پایتخت کنیا و گروگان گیری از مردم عادی هر کس که نام مادر محمد (پیغمبر اسلام ) را نمی دانست و یا قادر به خواندن قسمتی از قرآن نبود به عنوان کافر کشتند.
از آن جایی که اسلام در منطقه و جهان در حال رشد و گسترش بوده و هر آن می توان انتظار اقدامی مشابه در هر نقطه دیگری از دنیا را داشت عقل حکم میکند که برای این گونه موارد اضطراری آماده بود.
بهتر است چند آیه از قرآن را حفظ کنید و نام پدر و مادر پیغمبر و بقیه اصحاب و خلفا را یاد بگیرید تا اگر ناگهان لوله اسلحه را بالای سر خود دیدید و شخصی نقاب دار که انبوهی ریش از زیر نقابش بیرون زده و نام مادر حضرت را از شما پرسید به راحتی جواب داده و جان خود را نجات دهید. به هر حال بهتر است خود شما حمد و سوره را یاد بگیرید تا شخص دیگری آن را بر بالای سنگ قبرتان در شب جمعه برای شادی روح تان بخواند.
 منبع:

نامه 1022 روشنفکر، فعال مدنی، زندانی سیاسی و فعال اقتصادی به اتحادیه اروپا: بعد از اوباما نوبت شماست!


در آستانه سفر حسن روحانی به نيويورک و در پی انتشار نامه سرگشاده ی ۵۱۱ نفر از روشنفکران، فعالان مدنی و سياسی، اساتيد دانشگاه و هنرمندان ايرانی  به باراک اوباما،1022 نفر دیگر از روشنفکران و فعالین مدنی طی نامه ای به اتحادیه  اروپاخواستار آن شدند که به گامهای مثبت ايران از طريق مذاکره‌ی خوش‌فرجام با نتايجِ ملموسِ «برد-برد» و رفع تحريمهای ناعادلانه‌ی اقتصادی پاسخ مثبت بدهند و موجب تداوم اين گام‌ها از هر دو سو شوند.
برخی از امضاء کنندگان این نامه:
فائزه هاشمی(زندانی سیاسی و فعال حقوق زنان)- مهدی هاشمی (زندانی سیاسی و فعال مدنی)- بابک زنجانی( بسیجی و فعال اقتصادی)- سعید مرتضوی( قاضی و فعال مدنی)- ده نمکی(هنرمند و کارگردان و فعال حقوق بشر)- رحیم مشایی(فعال فرهنگی و اقتصادی)- رویانیان( فعال اقتصادی و مدیر باشگاه مردمی پرسپولیس)- فتح الله زاده( فعال اقتصادی وناشر)- علی مطهری( نماینده، فرزند شهید و فعال سیاسی)- محمد رضا خاوری( رییس سابق بانک ملی)- غلامحسین اژه ای( دادستان، قاضی و فعال حقوق بشر)- شمقدری( هنرمند و فعال فرهنگی)-فاطمه رجبی( حقوق دان و فعال مدنی)- سردار احمدی مقدم( فرمانده ناجا و فعال حقوق بشر)
متن اين نامه‌ی سرگشاده از اين قرار است:

 رئيس و اعضای محترم اتحادیه اروپا

 بعد ازآقای باراک اوباما نوبت شما است.

جمهوری اسلامی اکنون به این نتجه رسیده است که برای حفظ خود می بایست با جهان غرب تعامل سازنده و مثبت داشته باشد. شرکت امت اسلامی ما در انتخابات ریاست جمهوری و موافقت رهبر عظیم الشان ما با انتخاب اقای روحانی به عنوان ریاست جمهور بیان گر این سیاست جدید جمهوری اسلامی است. شاهد بوده اید که برای اولین بار رهبر عالیقدر ما امر کردند که در گقتمان سیاسی خود با غرب نرمش نشان دهیم که این ها را می توان به عنوان گام های عملی ما برای برای آغاز دوران جدیدی از روابط فی مابین به حساب آورد.
برای نشان دادن این تغییرات به افکار عمومی غرب تعدادی از زندانیان سیاسی که دوران محکومیت شان رو به پایان بود را به شکل مشروط ازاد نمودیم.

اکنون نوبت شماست که از حضور رئيس‌جمهور روحانی در نيويورک برای باز کردن قفل روابط با ايران بهره بگيريد. دستيابی به صلح پايدار در منطقه تنها با همکاری ايران ميسر است. حيف است که اين فرصت تاريخی بسوزد. اکنون نوبت شما و جامعه ی جهانی است که تداوم گامهای ايران را از طريق پاسخ مناسب، مذاکره‌ی خوش‌فرجام با نتايجِ ملموسِ «برد - برد» و رفع تحريم های ناعادلانه‌ی اقتصادی تضمين کنيد.

روندهای اميدبخش در کشور ما فضا را برای گشوده شدن گره کور سی و چند ساله روابط ايران و غرب و به ويژه حل و فصل پرونده هسته ای ايران مساعد ساخته است.
ایران اکنون سراسر مملو از شادی، نشاط ، امیدواری و تدبیر است. در مذاکرات پيش رو رئيس جمهور – دکتر حسن روحانی - و وزير خارجه - دکتر جواد ظريف-، از حمايت قاطع حکومت ايران، رهبر انقلاب، اکثريت رای دهندگان ايرانی وما فعالان مدنی و دموکراسی خواهان ايرانی بهره‌مندند.

روابط اقتصادی و سياسی گسترده تر ايران با جهان از لوازم بسط  سرمایه گذاری و تجارت و شادی مضاعف ماست. اگر آمريکا و جامعه ی جهانی از اين فرصت طلايی و شايد تکرارناپذير بهره نگيرند، بدبينان و دشمنان عادی‌سازی روابط ايران و غرب و مردم عوام این واقعه را جشن گرفته و باز به امید براندازی نظام الهی ما اقدامات خود را دوچندان خواهند نمود. به خوبی می دانید که صلح و آرامش و منافع همه ی ما  را در منطقه به وجود جمهوری اسلامی وابسته است.

جمعی از زندانيان سياسی سابق، روشنفکران ايرانی و فعالان مدنی ، سياسی، اقتصادی و فرهنگی

امضاکنندگان:
14 نفر ذکر شده در بالا به همراه 1008 نفر از سربازان گمنام امام زمان که تاکید داشته اند اسامی آنها درج نگردد تا همچنان گمنام بمانند. 

۱۳۹۲ شهریور ۳۱, یکشنبه

خواب محمد (پیغمبر اسلام) در مورد هواداری گوسفندان ایرانی از اسلام!


تصور می شد که مسیحیان مردم را به عنوان گوسفند و مسیح را چوپان آنان می پندارند ولی آن چنان که از این حدیث پیداست، در ضمیر محمد پیامبر اسلام نیز مسلمانان همچو گوسقندانی پیرو و دنباله رو هستند. عرب ها گوسفندانی سیاه و ایرانیان گوسفندانی سفید! و جبراییل( فرستاده و سخنگوی الله ) نیز آن را تایید کرده است!
جالب اینجا ست در نهایت عرب ها از پیروی محمد وگوسقند بودن دست کشیده ولی ایرانیان کماکان به این پیروی ادامه خواهند داد!

آیت‌الله محمدعلی ناصری استاد اخلاق و مدیر حوزه علمیه می گوید:
بنا بر حدیث شریف، صبحگاه روزی پیامبر اکرم(ص) در حالی که در میان یارانشان نشسته بودند فرمودند:

«شب گذشته، خواب دیدم که در مسیر صاف و همواری حرکت می‌کنم. پشت سر من هم دو دسته گوسفند سیاه و سفید در حرکتند، در طول مسیر گوسفندان سیاه کم کم پراکنده و کم و کمتر شدند، اما گوسفندان سفید همچنان به حرکت خود پشت سر من ادامه می‌دادند تا آنجا که دیگر هیچ گوسفند سیاهی نماند و تنها گوسفندان سفید به همراه من باقی ماندند، گمان می‌کنید که تعبیر این خواب چیست؟»

یکی از حاضران مجلس نیز تعبیر کرد که: «یا رسول‌الله! گوسفندان سیاه اعراب هستند که اندک اندک از کنار شما متفرق می‌شوند و گوسفندان سفید اشاره به ایرانیان دارد که همراه شما خواهند ماند و یاران شما خواهند بود».

در این حال، جبرائیل نازل شد و خدمت پیامبر اکرم(ص) عرض کرد: «خداوند بر شما سلام می‌فرستد و می‌فرماید: تعبیر خواب شما همین است،‌ عرب‌ها از اطراف اسلام پراکنده می‌شوند و ایرانیان برای حفظ آن باقی می‌مانند».

۱۳۹۲ شهریور ۲۷, چهارشنبه

رقص سیاسیِ حسین اوباما و حسن روحانی!


Obama and new Iranian president, Rohani to talk and agree on the new ways to spread sh*t in the region!
برای گند زدن بیشتر به منطقه، حسین اوباما و حسن روحانی می بایست با هم مذاکره و توافق کنند!

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

همشیره کجا هستند؟ می خوام تسلیت بگم! برو محمود ما خودمون اینکاره ایم!


در مراسم مردن مادر قاسم سلیمانی (فرمانده سپاه قدس) تمام آشغال های حکومتی حضور داشتند! حتا پسر خامنه ای!
این نشان از اهمیت سپاه قدس به عنوان بازوی عملیات برون مرزی نظام دارد.
اما حضور احمدی نژاد با آن لبخند و آن سابقه ی بد در مراسم ترحیم هوگو چاوز (در آغوش گرفتن رمانتیک همسر و دختر چاوز)  حرف های درگوشی و شایعاتی را به دنبال داشت که تیتر این موضوع برگرفته از آن سخنان است!

۱۳۹۲ شهریور ۱۸, دوشنبه

خانم مهشید امیر شاهی ابلیس با شماست !


سال‌خورده زنی قلمِ شکسته بر دست می‌گیرد، آنرا در دواتِ کین و عداوت فرو کرده و بر کاغذ سیاست ورزی این دورانِ نا همگونِ ما سطرهایی می نگارد تا به همه‌مان یادآوری کند که فرهنگ این دیار از بن پوسیده و صدای جیرجیر ستون‌های موریانه خورده اش را با کشیدن نوک قلم خود بر کاغذی زنگار زده به گوش همه‌گان می‌رساند.
خانم امیرشاهی از خود زیاده گفتید که حرجی نیست که من نیز به تناسب سن درد یبوست عقل و بی قوامی کلام را می‌دانم و اما درمان‌اش نیز که همان سکوت است و متانت اخلاق!
ابلیس با شما سخن می‌گوید بی واسطه و مستقیم و بی کنایه، نه به سان شما با ایما و نقطه چین کردن نام مخاطب!

شخصی به نام علی میر فطرس- که شما از آوردن نامش ابا دارید- چند سال پیش کتابی نوشته به نام  «آسیب شناسی یک شکست» و شخص دیگری به نام محمد امینی در پاسخِ به او کتابِ دیگری منتشر نموده با نام  «سوداگری با تاریخ» !
تا اینجای کار هیچ چیز پیچیده‌ای نیست و کنش و واکنشی ست در فضای تاریخ سیاسی؛ و به گفته شما «لحن نوشتۀ او(امینی) یک لحظه از نزاکت و ادب دور نمی شود و این کار شکیبایی می طلبد زیرا آشفته گویی های نویسندۀ آسیب شناسی...(میر فطرس) خواننده را مکرر از کوره به در می کند و به دشنام گویی می خواند»!
 تا اینکه شما قلم عتیقه‌تان را برداشته و به ظاهر نقدی بر آن کتابِ آقای امینی نوشتید که در حقیقت نشانی بود از همان «از کوره به در شدن‌» و دشنام‌ های فرو خفته ای که کتاب میر فطرس شما را به عنوان خواننده- هرچند اصرار بر نخواندن آن دارید- به آن خوانده بود.
شاید اگر کهولت سن نمی‌بود و دانش کافی برای پژوهش و نگارش داشتید –به جای یک مقاله- دشنام نامه ای چند صد برگی در پاسخ به کتاب میر فطرس می نوشتید. از این جهت بخت با فرهنگ این دیار یار بود که از این لکه‌ی ننگ احتمالی پاک ماند.
خانم امیر شاهی گفتار شما در دو نوشته‌ی کذاییِ‌تان با مخاطب نقطه چین شده یا همان میر فطرس، به باور من به درستی نشان دهنده‌ی ریشه‌های فلاکت و ادبار کنونی ایران است و بس! ادبیات دشمن تراش و دشمن کوبِ چپ بر ادبیات و فرهنگ ما سایه افکنده، سایه ای که انقلاب 57 و بعد از آن فروپاشی کعبه موعودِ چپِ ایران (شوروی کمونیستی) هیچ‌یک نتوانستند از سیاهی و کدورت آن بکاهند.
وقتی شما به عنوان یک نویسنده‌ی درجه‌ی چندم و بعد از هفت دهه کلنجار رفتن با قلم و کاغذ، این‌گونه سینه تان را از باد خودپسندی پر نموده و دیگران را به پستی یاد می‌کنید، بزرگان ادب و هنر این مرز و بوم چه باید کنند؟!
فارغ از چگونه‌گی گذران عمر درازتان باقی کوتاه آن را اگر به بی‌هوده‌گی بگذرانید به باشد تا به تخریب، مگر آنکه اشتهار همراه با بد نامی به پیش شما عزیزتر باشد ز گم‌نامی! و این خود ریشه در آرزوهای نافرجام و زندگی نامراد دارد و حسی که مدام ناخودآگاه را به افسوسی دردناک نهیب می زند تا کاری کند که کوبه‌ی سرای از یاد رفته‌تان را بکوبند ودهانی نام فراموش شده‌تان را آواز دردهد، حتا اگر دشنامی باشد. که فراموش شده گان را ناسزا خوش‌تر  باشد از بی اعتنایی!
خانم امیرشاهی اگر حرمتی به قلم مانده بود بر باد دادید و اکنون هنگام درو توفانی ست خودخواسته.  زنجیریان قلم به دست را از کوچه های نا «گویا» تان فرا خوانید که پلیدیِ گفتارشان دامن شما را آلوده خواهد ساخت و کف‌های دهان‌شان بر دریای بی ادبی، گرداگرد قایق شکسته شما را فرا خواهد گرفت!
به زودی مرا دیدار خواهید کرد ابلیس را! آن‌زمان لب‌خندی بر لب به پیشوازتان خواهم آمد با دسته گلی خاردار از بیابان‌ سیاست بازی!

مقاله خانم امیر شاهی با عنوان:  نگاهی  به«سوداگری با تاریخ» که آغاز این هتاکی ادبی بود.
پاسخ میر فطرس به مقاله امیر شاهی: سخنی بانویسندهء طنّاز،مهشیدامیرشاهی
مقاله بعدی امیر شاهی : کسی با شما نبود، مهشيد اميرشاهی
پاسخ دوم میر فطرس: درپاسخ به مهشیدامیرشاهی

۱۳۹۲ شهریور ۱۵, جمعه

خانم نعیمه اشراقی حجاب فتوشاپی دخترت به کنار؛ آیا تبسم آقای رضا مریدی هم مشکل شرعی داشت؟

این چند روز همه جا سخن از استاد گرانقدر فتوشاپِ ولایی سرکار خانم نعیمه اشراقی نوه ی خمینی  ست. عملکرد انقلابی ایشان در حفظ شئونات بار دیگر پرچم خمینی را برافراشت و روح او را شاد ساخت. اما عده ای ضد انقلاب و ضد امام با جوسازی، وارد نمودن شایبه و لودگی سعی در مخدوش کردن عمل زینب گونه فرزند گرانقدر امام نمودند.
فارغ از تمامی این بحث ها یک پرسش برای ما متوسلان به اهل بیت امام باقی مانده که امیدواریم خانم اشراقی پاسخ گویند.
آیا تبسم و لبخند آقای رضا مریدی (وزیر ایرانی-کانادایی) درهنگام اهدای جایزه به دختر شما و نتیجه امام خانم نعیما هم اشکال شرعی داشت که آنرا نیز با هنرمندی فتوشاپ نمودید؟ یا دلیل شرعی نداشته و فقط هدف کاستن از جلفی آن صحنه بوده است.
  

۱۳۹۲ شهریور ۷, پنجشنبه

رستم‌زاییِ ژنِ آریایی بهانه‌ای برای تسلیم بی همتان!




به روزمره‌گی تن داده‌ایم و هر غروب را با خیالی تاریخی به سر می‌بریم و هر شامگاه، قهرمان رویاهای‌مان را با چشمانی بسته در آغوش می‌کشیم.
 هر سیپیده دم با وِهنی شرم‌آگین، خیال دوشین به کنجی نهاده و روزی دیگر را بر تقدیرِ تسلیم به غروب پیوند می زنیم!
این روزگارِ ایران ماست و منِ ایرانی!
آری آنان که رفتند بر مرزهای فراموشی نگاهبانانند و آنان که مانده‌اند درازنای زنجیرِ پای‌شان را تا مرزهای خیالیِ رهایی، گسسته آرزو می‌کنند.
روی سخن‌ام با من است، شِکوه از خود دارم.
سخره می‌کنم او را که به انتظارِ منجی چاه نشین، شب های جمعه زار می‌زند حال آنکه من نیز به انتظار رستمی مانده ام که دیرگاهی ست در چاهِ شغاد مرده است.
قهرمانان ستبر سینه و قوی پنجه را به ریا و کینه یک به یک  بر دارِ جعل آویختیم  و بار دیگر به سرای مام پیر وطن چشم به راهِ زایشِ پهلوانی  دیگرنشسته تا به تیزیِ تیرش، تن انیرانیان را مجروح و به بازوی پر زورش زنجیر و یوغ‌مان را بگسلد!
دریغا که این مادر پیر دیگر ز غمِ مرگ جگرگوشه‌گان‌اش سترون گشته، و با ناباوری به من و ما می‌نگرد که کدامین زمان دست‌های پیرش را نوازش کنیم وتکیه‌گاهش باشیم!

باری، باز خورشید به سفر روزانه‌ی خویش پایان داده و ما را به دست دل‌گیر شب سپرده.
 تبسم بر لب بر رویای هر شب‌ام آغوش گشوده و« سرود ای ایران ای مرز پُر گهر» را زمزمه می‌کنم.
مادر سیاه پوش ایران با چشمانی پُر آب بر فرزندِ مسخ شده‌اش می‌نگرد و با آهی سرد زمزمه می‌کند:
«کاش به جای رستم حکایت سی‌مرغ را بر گهواره‌اش می خواندم»!