باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۱ بهمن ۱, یکشنبه

نظری بر فعالیت سیاسی ایرانیان در فضای مجازی


این نوشته قصد بیانِ عقاید و اهداف سیاسی اشخاص و گروه های ذکر شده را نداشته و صرفاً به عملکرد هواداران این اشخاص و گروه ها در فضای مجازی  می پردازد.
هواداران گروهای سیاسی و شخصیت‌های سیاسی هر کدام به فراخورِ وابستگی و علاقه‌ی خود در فضای مجازی فعالیت می کنند. اکثر این گروه ها خود را نماینده ی اکثریت مردم ایران می دانند و فعالیت‌های خود را برای از بین بردن دیکتاتوری و در راستای حقوق بشر معرفی می کنند. اما در واقع می توان فعالیت آن‌ها را در چند سر فصل خلاصه کرد که نمونه هایی از آن زیر ذکر می‌گردد. شاید یکی از دلایلی که موجب عدم اتحاد بین این گروه‌ها و استمرار حکومت اسلامی گشته است، این واقعیت باشد که مبارزه با رژیم به فعالیت جانبی تبدیل گشته و مبارزه های فرعی و حتا غیر ضروری به اصطکاک مخالفان و هدر رفتن انرژی آنان منجر شده است.

توده ای ها و چپ های کمونیست:
- به طور عمده فعالیت این گروه بر اصرار ایشان بر تئوری ها شکست خورده است. 
-اولویت مبارزه با خانواده پهلوی بر مبارزه با حکومت ملاها.  
- تلاش و تبلیغ برای فدرالیسم و تجزیه ایران و مخفی کردن این اهداف در زیر نقاب حقوق بشر. اصرار بر تطهیر فرقه ی دمکرات، جمهوری مهاباد، قاضی محمد و جای‌گزینی " ملت" به جای " قوم"  در همین راستاست.
- بعد از انتشار هر خبری از هواداران رضا پهلوی، شروع به فعالیت مضاعف نموده و با انتشار خبرها و مطالب گوناگون سعی در سایه انداختن و کاستن از اهمیت آن خبرها دارند.
- زنده نگه داشتن یاد کودتای 28 مرداد.
از نظر ایشان فقط دو شخصیت در تاریخ ایران نقش مهمی داشته اند. قبل از انقلاب شعبان جعفری( بی مخ) و بعد از انقلاب دکتر خزعلی.
- تبلیغ مخفی برای حفظ اصل نظام و تخریب براندازان از دیگر فعالیت های مهم این عده می باشد.
-  استفاده ی ابزاری از دکتر مصدق و  در عین حال مخفی نمودن خیانت حزب توده به دکتر مصدق

هواداران آقای بنی صدر:
- این افراد سعی دارند به هر نحو شده نام آقای بنی صدر در اخبار روز باشد. حتا اگر خبری نبود، دزدی به خانه ایشان خواهد زد و یا سند و عکسی از دوران طلایی ایشان از آرشیو آثار انقلاب اسلامی (چه داخلی و چه در تبیعد) پیدا خواهد شد.
- فعالیت دیگر این گروه مبارزه با استبداد سابق و فرزند او رضا پهلوی ست.
حفظ انقلاب اسلامی و آثار آن حتا در هجرت و تبعید از محورهای اصلی فعالیت این گروه می باشد.

سلطنت طلب ها:
این گروه بعد از کم فعالیتیِ30 ساله، اکنون با ولع و اشتیاق سیری ناپذیر در فضای مجازی فعال شده اند. بیشتر فعالیت این عده حول انعکاس فعالیت‌های آقای رضا پهلوی و خاطراتِ  دوران حکومت محمدرضا پهلوی می‌چرخد.
- مبارزه با هر کس که بر علیه‌ی آقای رضا پهلوی سخنی گوید. حتا اگر این سخن انتقادی سازنده و یا فراموش کردن لقب "شاهزاده" باشد.
- ساخت و انتشار ویدیو، پوستر از کودکی ، جوانی و اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های کنونی رضا پهلوی.
- تطهیر ساواک ، دیکتاتوری محمد رضا پهلوی و اشتباه تاریخی و مخرب او در حمایت از روحانیت و کمک به گسترش نقوذ آنها.

هواداران مجاهدین:
- بیشتر تلاش این گروه بر انعکاس اخبار گروه خود است . اخبار اردوگاه اشرف و یا خارج و داخل شدن نام‌شان در لیست‌های تروریستی از مهم‌ترین اخبارایشان است.
با تخلیه‌ی اردوگاه اشرف و خارج شدن نام این گروه از لیست "گروه‌های تروریستی آمریکا" فعالیت این گروه کم شده و باید به فکر چاره باشند.
-نشر ویدیوهای طنز بر ضد "عظما" بخش بزرگی از فعالیت های سیاسی-فرهنگی این گروه است.
-دفاع از زنده و سالم بودن مسعود رجوی و محبوبیت مریم رجوی از فعالیت های حیاتی این گروه ست.

اصلاح طلب ها:
-چهار سال یک بار هم در هنگام انتخابات برای گرم شدن تنور به هیزم جمع کردن مشغول می شوند.
- مبارزه و تخریب گروه‌های برانداز و مخالف رژیم اسلامی.
-سعی در ایجاد قرائت جدید از اسلام و حکومت اسلامی (ماله کشی).
- انعکاس گسترده‌ی فعالیت‌های سیاسی و غیر سیاسی اصلاح طلبان حکومتی. عطسه کردن محمد خاتمی می‌تواند یک خبر مهم برای هواداران این گروه باشد ولی رای دادن ایشان در بحبوحه‌ی تحریم انتخابات را منعکس نمی کنند.
-مبارزه با احمدی نژاد و فراموش کردن ریشه اصلی مشکلات کنونی ایران.
بایکوت کردن خبری گروه های برانداز و مخالفان حکومت اسلامی.

نقویون:

این گروه فقط منتظرند هر کدام از گروه ها ی دیگر به  خطوط قرمزی مانند دمکراسی، یک پارچه ماندن ایران و حقوق بشر تجاوز کنند تا با احادیث واقعی و جعلی و ذالنقار و دالنعوظ آنان را به راه راست هدایت کنند.

۱۳۹۱ دی ۲۹, جمعه

آیا رضا پهلوی به ابزار چانه‌زنی غرب با رژیم اسلامی تبدیل خواهد شد؟!


در روزهای گذشته شاهد آن بودیم که نمایندگان، مقامات و سیاست‌مدارانی از فرانسه، پارلمان‌ اروپا و مجالس انگلستان پذیرای آقای پهلوی بودند.
در همین راستا، رسانه‌های فارسی زبان غرب، در اقدامی هماهنگ و بی سابقه اقدام به انعکاس فعالیت‌های سیاسی آقای رضا پهلوی نموده و طی مصاحبه‌هایی سعی در آگاهی‌رسانی و اننتشار نقطه نظرات و عقاید ایشان در مورد مسائل ایران داشته‌اند.
این موضوع را می‌توان به فال نیک گرفت و خوشبین بود که بالاخره آمریکا و اروپا به  فکر افتاده‌اند که مسایل مربوط به ابران را از کانالی به غیر از مسیرهای رسمی و همیشه‌گی پی‌گیری کنند، ولی در عین حال می‌بایست قدری با احتیاط به روند این اتفاق نگریست.
کمتر کسی در حمایت پشت پرده‌ی غرب از جمهوری اسلامی شک دارد و این‌که اقدامات سه دهه‌ی گذشته این رژیم- در ایجاد جوِ تنش در منطقه و جهان- به طور ضمنی، تامین کننده‌ی منافعِ استعمارگرانه‌ی غرب بوده است. اما هنگامی که رژیم پای خویش را از حدود تعیین شده فراتر گذارده و قصد دارد نقشی مستقل در روابط منطقه‌ای ایفا کند و با دست یابی به سلاحِ‌ هسته‌ای، خود را به عنوان تنها حکومت اسلامی به جامعه‌ی جهانی تحمیل کند، همان حامیان غربی ناگزیر به استفاده از ابزارهای محدود کننده و فشار می‌گردند.
شکست‌های پی درپی مذاکرات هسته‌ای دو طرف و تسلیم نشدن رژیم در برابر تحریم‌های اقتصادی گسترده، باعث شده است که غرب به فکر تغییر تاکتیک و یافتن راه حل‌های دیگر برآید.
یکی از راه حل‌ها می‌تواند ایجاد و طراحی یک یا چند آلترناتیو برای حکومت کنونی و یا حمایت از مخالفانی که به طور بالقوه توانایی این جایگزینی را دارند، باشد. این‌گونه جایگزین‌ها می‌تواند قدرت چانه‌زنیِ غرب را در مذاکراتش با ملایان افزایش داده و آنها را به میز مذاکرات برگرداند.
با نگاهی به فعالیت‌های سیاسی آقای پهلوی درمی‌یابیم که ایشان همواره در صحنه‌ی سیاسی و در نقش مخالف رژیم اسلامی حضور داشته‌اند و بعد از حوادثِ انتخابات 88 بر حجم این فعالیت‌ها افزوده‌اند و در یک ‌سال گذشته با طرح شکایت از خامنه‌ای و تلاش برای گردآوردن نیروهای مخالف رژیم حول محور انتخابات آزاد و این اواخر طرح شورای ملی، نوع فعالیت خود را منسجم‌‌تر کرده‌اند ولی هیچ‌گاه این اقدامات به شکل گسترده مورد توجه غرب قرار نگرفته و توسط رسانه‌های آن‌ها منعکس نشده‌ است . از همین‌روی می‌بایست به این تغییر رویه‌ی ناگهانی با دیده‌ی تردید نگریست.
هر چند زمان ثابت خواهد کرد که غرب چه میزان در این طرح خود موفق خواهد بود!
 طرف دیگر این بازی سیاسی آقای پهلوی قرار گرفته‌اند و حامیان ایشان. حامیان و هوادارانی که بیش از گذشته به  سازمان‌دهی خود پرداخته‌اند و همین امر باعث آشنایی بیشتر نسل جوان داخل ایران با عقاید و باورهای سیاسی ایشان گشته است. 
آیا آقای پهلوی خواهند توانست با پشت‌گرمی این هواداران و کاریزمای خانوادگی خود از این فرصت استفاده نمایند و آیا در تیم و اطراف ایشان درایت و تجربه‌ی  لازم برای شرکت موثر در این‌چنین بازی‌های بین‌المللی وجود دارد؟!
 به هر روی باید منتظر بود و دید اما آنچه موجب تاسف خواهد بود شکستِ آقای پهلوی در این بازی‌ست که بی شک موجب تاخیر در پروسه‌ی مبارزات آزادی‌خواهی ایران و تحکیم موقعیت حکومت گورزاد ملایان خواهد شد.



فاحشه‌ی سیاسی-حرامزاده‌ی سیاسی- ابله سیاسی


فاحشه: در لغت به شخصی گویند که جسم خود را در برابر وجه نقد و یا کالا در اختیار دیگران قرار دهد.

حرامزاده در لغت به کسی گویند که از نزدیکیِ زن و مردی متولد شود که  به طور قانونی و مطابق با تشریفات عرفی با همدیگر ازدواج نکرده باشند.

ابله : آنکس که نداند و نخواهد که بداند.

از آنجایی که واژه‌های  فاحشه‌ی سیاسی – حرامزاده‌ی سیاسی  و ابله سیاسی،  در جایی معنا نشده‌اند یا لااقل من ندیده‌ام- شاید بد نباشد در این دورانِ هذیان گوییِ سیاسی که در آن به سر می بریم،از این واژگان مهجور نیز یادی کنیم و به آن‌ها زندگانی بخشیم شاید در دعواهای هر روزه مان به‌کار آیند.

فاحشه‌ی سیاسی : کسی‌ست که به طمعِ قدرت، هر روز به آغوش گروه و دسته ای می‌غلطتد.

حرام‌زاده‌ی سیاسی:  شخصی‌ست که پدر خود ( که ازاو مراقبت و نگه‌داری کرده است)  را فراموش کرده و در لابلای کتاب ها به دنبال پدر ژنتیک خود می گردد.
ابله سیاسی: بی دانشی که بدون مطالعه تاریخ، و اصرار بر پرهیز از مطالعه و آگاهی در هر موضوعی ابراز عقیده کند و موجب گمراهی دیگران گردد.
 لازم به ذکر است که تمایز واژگان گوناگون در وادی سیاست و به کار گیری درست آنها کاری بس دشوار است و نیاز به دقت در رفتار و گفتارِ اشخاص و گروه‌های سیاسی  و همچنین احاطه به کاربرد و معنای کلمات دارد. نباید آنها را با هم اشتباه کرد و یا به جای هم به‌کار برد. هر چند ممکن است شخصی واجد یک یا چندی از این صفات  به طور هم‌زمان باشد.
چند مثال در مورد کاربرد این کلمات-  که به ذهنم می‌رسد- را بیان می کنم، باشد که یاران با تیز بینی سیاسی خود آن را قوام بخشند. با دقت در اطراف‌مان بی‌گمان به نمونه‌های زیادی بر‌خواهیم خورد.

-آخوند زاده ای که از دست حکومت اسلامی گریخته و در سرزمین کفر دم از احیای حکومت اسلامی می‌زند و حقوق بشر اسلامی را برتر از اعلامیه جهانی حقوق بشر می داند. «حرامزاده‌ی سیاسی»
این شخص یک حرامزاده‌ی سیاسی‌ست. چرا که پدر واقعی‌اش (((((غرب) را فراموش کرده و به دنبال پدر ژنتیک خود (اسلام ناب محمدی) می‌گردد.

- شخصی که برای پیشبردِ اهداف سیاسیِ خود حاضر است مملکت را تکه پاره و تجزیه کند.« حرامزاده سیاسی»
- رهبری که برای حفظ خود دین و باور مردم را به بازی می‌گیرد و از هیچ‌گونه جنایتی پرهیز نمی‌کند.« شاید در تعریف فوق نگنجد ولی این شخص به طور ماهوی یک حرام‌زاده سیاسی است»
- اصلاح طلبی که با فریب سعی در پاک نمودن صورت مسئله داشته و اصل مشکل را پنهان می‌کند. «حرامزاده سیاسی»
- کسی که اهداف تجزیه طلبی خود را در پس نقاب فدرالیسم پنهان می سازد. «حرامزاده سیاسی»

- کمونیستی که آزادی خلق را از ملایان گدایی کرده و می‌کند.« فاحشه سیاسی»
- سیاست بازی که برای توجیه بطالت و بی عملی خود دست به دامان بیگانه برای حمله به ایران می‌شود. «فاحشه سیاسی»
-بی دینی که برای فریب خلق در مزایای اسلام رحمانی قلم می زند. « فاحشه سیاسی»
- نماینده و مسوولی که برای حفظ مقام و منصب خود منافع مردم را زیر پا گذاشته و مجیز دیکتاتور را گوید. «فاحشه سیاسی»

- بی دانشی که دورانِ قاجار را دوران طلایی و آزادی ایران می‌داند. «ابله سیاسی»
- کسی که به جای مبارزه با دیکتاتوری و تلاش برای رسیدن به دمکراسی برای تجزیه ایران مبارزه می کند.     « ابله سیاسی»
-ماله کشی که خمینی را پاک‌تر و بهتر از خامنه ای می‌داند.« ابله سیاسی»
- کسی که حاضر است  با هر کس و بدون در نظر گرفتن اختلاف‌های بنیادی، حتا با دشمن خود، اصلاح طلب‌ها ،  تجزیه طلب‌ها و حرام‌زادگان سیاسی ائتلاف کند.« ابله سیاسی»...

۱۳۹۱ دی ۲۵, دوشنبه

اگر رضا شاه کمونیست بود.


اگر رضا شاه کمونیست، مارکسیست، لنینیست، بلشویک و یا به هر نحوی  وابسته به حکومت  شوروی بود چه می شد؟!


 در کنار استالین و لنین مراد و اسوه ی چپ های ایران می شد و :
-چپ های ایران کینه ی او را به دل نمی گرفتند و در پی انتقام از او و خانواده ی او تلاش نمی کردند وبرای براندازی حکومت پهلوی با ملاها هم پیمان نمی شدند.
-شورش جنگل در شمال  و حزب دمکرات در آذربایجان سرکوب نمی شدند و استان های ایران بعد از تجزیه به زیر یوغ جکومت شوروی در می آمدند و اکنون پس از فروپاشی شوروی به صورت جمهوری های جداگانه استقلال می یافتند و کسی دم از تجزیه طلبی نمی زد.
-به جای راه آهن یک آبراهه دریای مازنداران را به خلیج فارس متصل می کرد و به همین دلیل کویر لوت و بخش مرکزی ایران آباد می شد.
-به جای ریش اکنون مردها سبیل داشتندو رفقای چپ مجبور نبودند علیرغم میل خود به کشورهای سرمایه داری پناه برده و سبیل های خود را بتراشند.
-به جای احمدی نژاد پوتین بر ایران حکومت می کرد.
- رفیق رضا هرگز با قلدری خود را پادشاه نمی کرد و سلطنت قاجار به عنوان دمکرات ترین و آخرین سلسله پادشاهی تاریخ ایران را مزین می کرد.
- به جای دیکتاتوری وزورگویی رضا شاه شاهد خوی نرم و حکومت دمکراتیک استالین می بودیم.
-خدمات رضا شاه در همه نشریات و کتاب های گروهای چپ منتشر و بزرگنمایی می شد.
-عکس رفیق رضا با سبیل تزیین کننده جلسات و متینگ های گروه های چپ بود.
- به عنوان بنیان گذار ثبت احوال و اجباری کردن برگزیدن نام خانوادگی و صدور شناسنامه یک " اف" به آخر نام خانوادگی ایرانیان اضافه می کرد. به عنوان نمونه " نگهدار" به نگهدارف" و یا " مشیری" به مشیروف" تغییر شکل می یافت.
-به جای بنیانگذاری بانک ملی ایران، بانک شوروی سوسیالیستی تاسیس می شد و ریال به روبل تغییر می یافت.
-به جای پل "ورسک" پل "لنین" بر روی دریاچه مازندران ساخته می شد و ایران را به شوروی وصل می کرد.
-به جای تغییر تقویم رسمی ایران از تقویم هجری قمری به تقویم خورشیدی تقویم انقلاب اکتبر خورشیدی مورد استفاده قرار می گرفت.
-به جای تأسیس فرهنگستان ایران (برای تقویت زبان و ادب فارسی) زبان رسمی ایران روسی می شد و اکنون کسی دغدغه ی زبان مادری نداشت.
-به جای کشف حجاب و برداشتن چادر، خانم ها خود و به گونه ای خودجوش مانند معترضان اکراینی  برهنه می شدند.
اگر رضا شاه کمونیست بود شاید توازن قوا در ارودگاه سرمایه داری و کارگری چنان به هم می خورد که پیروز جنگ سرد رفقا بودند و هر سال یاد رفیق "رضا پهلویف" را در کنار دیگر رفقا در سراسر جهان گرامی می داشتند.


کاش! رضا شاه کمونیست بود تا بسیاری از اتفاقات ناگوار صدسال اخیر نمی افتاد.کاش!