باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۱ آذر ۲۳, پنجشنبه

آیا می دانستید: حضرت علی (ع) با دو پسرش امام حسن(ع) و امام حسین (ع) باجناق بودند!


علی(ع) به پدر زن آینده اش:  ما علاقمندیم با تو وصلت کنیم.
پدر زن آینده(امرء القیس): یا علی، دختری دارم به نام محیاة که او را به عقد تو در می‌آورم، و دختر دیگرم، سلمی، را به فرزندت، حسن، و سومین دخترم، رباب، را به حسین می‌دهم.


بوالفرج از عوف بن خارجه نقل کرده‌است که نزد عمر بن الخطاب بودم که مردی پیش او آمد و سلام کرد و گفت: «من مردی نصرانی هستم و نامم إمرء القیس است. آمده‌ام مسلمان شوم و احکام آن را بیاموزم.» اسلام را بر او عرضه کردند. مسلمان شد و امارت قبیله قضاعه را که در شام بودند به او پیشنهاد کردند.

وقتی از نزد عمر بیرون آمد، علی بن ابی طالب را ملاقات کرد و حسن و حسین همراه پدر بودند. علی بن ابی طالب به او گفت: «من علی بن ابیطالب، پسرعموی رسول خدا و داماد اویم و اینان فرزندان منند که مادرشان فاطمه، دختر رسول خداست. ما علاقمندیم با تو وصلت کنیم.» امرءالقیس گفت: «یا علی، دختری دارم به نام محیاة که او را به عقد تو در می‌آورم، و دختر دیگرم، سلمی، را به فرزندت، حسن، و سومین دخترم، رباب، را به حسین می‌دهم.»

از محیاة  دختری به نام ام یعلی متولد شد، از زینب فرزندی متولد نشد ولی از رباب سکینه متولد شد که در کربلا حضور داشت .

منبع 1 : ویکی پدیا

منبع 2 : سایت حوزه

کسی به فکر مظلومیت فائزه نیست!


چند روز است که در بین خانواده اش نیست؟
چند هفته و چند ماه است که از او بی خبریم؟!
از این هوای گرفته، دلم گرفت. 
این همه ادعای حقوق بشر و آزادی خواهی! چرا کسی فریاد عدالت خواهی فائزه را به گوش جهانیان نمی رساند.
فائزه هاشمی به جرم آزادیخواهی ونرفتن زیر بار حرف خامنه ای اکنون در گوشه ی زندان با مرگ دست و پنجه نرم می کند. بازجویان بی رحم اوین چه بلاها که بر سر او نمی 
آورند! 
پدر پیر و دردمند او از فراغ جگرگوشه هایش چه روزگاری دارد. مادرش چه حال زاری دارد؟
فراموش نکنیم که او نیز می توانست مانند دیگران خود را به بی خیالی زده و راحت و در آرامش از نعمت ها و امتیازات ویژه آقازاده گی اش استفاده نماید. ولی او با شهامت به همه ی این زینت های دنیوی پشت پا زده و برای مبارزه با خامنه ای خود را به خطر انداخته است. پس بر همه ی آزادی خواهان است تا حنجره و صدای او گردیم و اجازه ندهیم فراموش گردد.


۱۳۹۱ آذر ۱۹, یکشنبه

اعلام حمایت جمعی از حامیان حقوق بشر از مهدی هاشمی


بدینوسیله  وظیفه خود می دانیم که حمایت خود را از آقای مهدی هاشمی فرزند آفای اکبر هاشمی بهرمانی اعلام  داریم. ایشان نیز می توانستند مانند دیگر (آقازاده ها) با استفاده از امکاناتی که در اختیار داشتند به زندگی راحت و بدون دغدغه ی خود در آرامش ادامه دهند ولی با احساس وظیفه پای در راه پر خطر مبارزه با خامنه ای گذاشته و اکنون در زندان و زیر شکنجه های قرون وسطایی رژیم با مرگ دست و پنجه نرم می کنند.
در این هنگام دست دشمنان خاندان بزرگ هاشمی از آستین یوتیوب بیرون آمد و با انتشار مکالمات خصوصی مهدی، دستآویزی به بازجویان داد تا بتوانند بی هیچ رحم و مروتی این فرزند برومند ایران زمین را بیش از پیش آزار دهند.
مهدی هاشمی بی گناه و مظلوم در زندان های مخوف رژیم جمهوری اسلامی و زیر شدیدترین شکنجه هاست و  افشای مکالمات اومی تواند مانند تیر خلاصی باشد به این انسان مظلوم و مبارز دربند.

ما معتقدیم که ضبط مکالمات بدون اطلاع ایشان کاری غیر انسانی وخلاف پرنسیپ های متداول بوده است و اینک انتشار آن ها در شرایطی که ایشان در زندان هستند، عملی شنیع و جنایت کارانه محسوب گشته و مسوولیت عواقب آن متوجه دست اندر کاران این سناریو به خصوص یوتیوب، شرکت پخش سونی، هالیوود ، وب2 و فضای مجازی و رسانه ای می باشد.

«انجمن حمایت از حقوق آقازاده ها»

در پایان سخنی با مهدی جان:
پسر هاشمی باشی ولی این قدر ساده؟!
پدرت به عقیده ی دوست ودشمن یکی از باهوش ترین سیاست مداران سال های اخیر ایران باشه ولی اینقدر بی سیاست باشی؟!
از بچه گی بین آخوندها بزرگ بشی و در جو امنیتی و اطلاعاتی تربیت بشی ولی به این راحتی سوتی بدی؟!
یک عمر برای همه کس پاپوش درست کنی و دیگران را در تله های اطلاعاتی بندازی بعد به راحتی در دام بیافتی؟!

دلمان برای تو ( مهدی) سوخت که به این سادگی مانند بچه ای بی گناه و پاک در چنگال بی رحم نیک آهنگ اسیر شدی. هر چند دلمان سوخت ولی عقل می گوید مهدی به این سادگی و خامی نیست. هر چه باشد خون هاشمی در رگان او جریان دارد و جدای از استعداهای موروثی، ده ها مشاور اطلاعاتی کارکشته و حرفه ای در کنار او بوده و بر کارهایش نظارت داشته اند. پس شاید کاسه ای زیر نیم کاسه است و سیاستی در پشت این سناریو. اگر این چنین است – که بنابر بر عادت معمول باید باشد- مشکلی نیست فقط به گونه ای که صلاح می دانید به دوستدارانت اطلاع بده و جمع کثیری از اصحاب فدایی خانواده ی بهرمانی را از نگرانی خلاص کن!

۱۳۹۱ آذر ۱۷, جمعه

اگر عمه خا... داشت، می‌شد دایی!



ایران هم می‌توانست ژاپن باشد؛

-اگر بعد از مرگ زندانیان در درون زندان، رییس قوه قضاییه، وزیر دادگستری، مسوولان زندان‌ها خود را به مرگ طبیعی می‌کشتند.

-اگر بعد از زنده در آتش سوختن دانش‌آموزان در کلاس درس، وزیر آموزش و پرورش و معاونان‌‌اش خودسوزی می‌کردند.

-اگر بعد از کشته شدنِ سالانه هزاران نفر در حوادثِ رانندگی، وزیر راه به همراه معاونان‌اش خود را به دره پرتاب می‌کردند.

-اگر بعد از کشته شدن هزاران نفر بر اثر زلزله و سیل، وزیر راه و شهر سازی و مسوولین مسکن و ساختمان، خود را در زیر خاک مدفون می‌کردند.

-اگر بعد از خشک شدن دریاچه‌ها و نابودی جنگل‌ها و منابع طبیعی، وزیر جهاد و کشاورزی از گرسنگی خود را می‌کشت.

-اگر بعد از کشته شدن صدها دانش‌آموز هنگام اردوهای اجباری، فرمانده‌ی بسیج، وزیر آموزش و پرورش و وزیر ارشاد اسلامی خود را به زیر کامیون پرتاب می‌کردند.

-اگر بعد از شکست‌های ورزشی، روسای فدراسیون‌ها و وزیر ورزش سر به کوه و بیابان می‌گذاشتند.

-اگر بعد از آبروریزی کارکنان سفارت در استخر و پارک‌های خارج از کشور، وزیر امور خارجه خود را در استخر غرق می‌کرد.

-اگر بعد از گسترش ایدز و اعتیاد، وزیر بهداشت و درمان به خود آمپول هوا تزریق می‌کرد.

-آگر بعد از حادثه‌ی کوی دانشگاه وزیر علوم خود را از طبقه‌ی پنجم به پایین پرتاب می‌کرد.

-اگر بعد از حوادثی مثل زورگیری‌ها و قتل‌های خیابانی، رییس پلیس و وزیر کشور با قمه شاهرگ خود را می‌زدند.

-اگر بعد از اختلاس‌های میلیاردی، رییس جمهوری، وزیر اطلاعات، وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی خود را حلق‌آویز می‌کردند.

-اگر بعد از تقلب‌های انتخاباتی، اعضای شورای نگهبان و مصلحت نظام خود را با تیر و نوشابه می‌کشتند.

-اگر بعد از دستور «خفه شوید» رهبر، نمایندگان مجلس دسته‌جمعی هاراگیری می‌کردند.

-اگر بعد از خودکشی این همه مسوول و ضایع شدن این‌چنینی، رهبر خود به خود ارتحال می‌فرمود.

-اگر بعد از  خود‌ارتحالیِ رهبر، اعضای محترم مجلس خبرگان رهبری، خود را به صورت گله‌ای به باغ وحش هدیه می‌دادند.(این عده دارای عمر جاوید هستند و نمی‌میرند)
آری ایران می‌توانست ژاپن باشد، اگر مسوولان غیرت داشتند.
آری ایران می‌توانست ژاپن باشد اگر ما نیز مانند عمه‌ای که دایی شد، خایه داشتیم.

۱۳۹۱ آذر ۱۶, پنجشنبه

بنی صدر! رییس جمهور مادام العمر


آقای بنی صدر سالیان درازی‌ست که مطالب خود را در قالب پرسش و پاسخ‌های مجازی مطرح می‌کنند. به دلیل این علاقه ایشان به پاسخ‌گویی، پرسشی را مطرح می‌کنم با این امید که پاسخی درخور ازایشان دریافت نمایم.

آقای بنی‌صدر شما بر طبق قانونی که خود قبول داشتید و طی مناسبات سیاسی‌‌ای که خود جزیی از آن بودید به ریاست جمهوری انتخاب شدید. و حکم شما توسط همان مجلس و ولی فقیهی که به آن‌ها باور داشتید تایید و تنفیذ شد. بعد ازمدتی همان ولی فقیه که دستان‌اش را بوسیده بودید و همان مجلسی که در آن سوگند یاد کرده بودید شما را از منصب‌تان خلع کردند. بر اساس همان قانونی که آنرا قبول داشتید شما دیگر رییس جمهور محسوب نمی‌شوید پس چرا حود را کماکان رییس جمهور می‌دانید؟ آیا این ریاست شما پایانی ندارد؟

این تصویر نامه‌ای‌ست که آقای بنی صدر برای حمایت از یک پناه‌جوی ایرانی در کشور ترکیه نوشته است و با عنوان رییس جمهور ایران آن‌را امضا کرده است.
به دلیل محفوظ ماندن نام شخص نامبرده در این نامه قسمت‌هایی از آن حذف شده است.

پاکت نامه مذکور


ترجمه نامه:
دفتر اقامتگاه بنی‌صدر
address
ورسای
موضوع : پرونده آقای ....
شماره ثبت UNHC :
بدینوسیله گواهی میدهم آقای ...... در تهران / ایران فعالیت‌های سیاسی داشته اند.به خصوص در دوران تظاهرات و شلوغی های ۲۰۰۹ بسیار فعال بوده اند و به دلیل این فعالیت‌ها بازداشت شده بودند. آقای ..... بخاطر مشارکت فعالانه در افشاگری سرکوب‌های رژیم ایران در تظاهرات دانشجویی بارها مورد تهدید قرار گرفته و نهایتا مجبور به ترک تحصیل شدند.
با توجه به خطری که زندگی‌ ایشان را تهدید می‌کند آقای ... چاره‌ای ندارد جز اینکه ایران را به مقصد ترکیه ترک کند.
همانطور که میدانید، نقض مستمر حقوق بشر در ایران و مخالفت بسیاری از هم میهنانم با این موضوع، موجب فرار آنها از کشور شده تا بتوانند جانشان را نجات دهند. با توجه به گذشته آقای ....بازگشت احتمالی‌ وی به ایران برایشان خطر جانی خواهد داشت.
رئیس جمهور ابوالحسن بنی‌صدر

نظر استاد بهرام مشیری در مورد اینشتین! استاد دقت کن!




از دقیقه 14:26 تا 14:50 ویدیوی سخنرانی استاد مشیری را در دانشگاه اورنج کانتی را ببینید.
استاد می فرمایند که اینشتین از بعد از 25 سالگی هیچ‌گونه تولید علمی نداشتند و عمر خود را به بطالت گذراندند و هر چه کردند فقط در سنین 16-17 سالگی بوده است.
حالا من مانده ام که نظر استاد را بپذیرم یا منابع دیگر را؟!
 از استاد مشیری می پرسم که آیا این‌ نمونه ها و ده‌ها مورد دیگر تولید علمی محسوب نمی شوند؟ آیا بهتر نیست برای سخنرانی متنی آماده کنید که دچار اشتباهات این‌چنینی نگردید.
تولد 1879
-در سی سالگی سال 1909 مفهوم فوتون را طرح کرد.
-در 36 سالگی سال 1915 نظریه نسبیت عام
-در 42 سالگی سال 1921 جایزه نوبل فیزیک
-در 71 سالگی 1950 نظریه میدان یکنواخت.

«بقیه‌ی این سخنرانی(تدریس) نیز خالی از اشتباه نیست.»

۱۳۹۱ آذر ۱۱, شنبه

آن روز که ما را با مرگ طبیعی کشتند




صبح بود وکلاس درس
حراست دانشگاه بود و بازجو
من بودم و فریاد آزادی
مرا به مرگ طبیعی کشتند

عصر بود و بازی باد و روسری
گشت ارشاد بود و بازجو
من بودم و موی نمایان
مرا به مرگ طبیعی کشتند.

شب بود و بوی الکل
ایست بازرسی بود و بازجو
من بودم و شور جوانی
مرا به مرگ طبیعی کشتند



تنهایی بود و وبلاگ
پلیس فتا بود و بازجو
من بودم و دلنوشته های رنج 
مرا به مرگ طبیعی کشتند