باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ شهریور ۷, پنجشنبه

رستم‌زاییِ ژنِ آریایی بهانه‌ای برای تسلیم بی همتان!




به روزمره‌گی تن داده‌ایم و هر غروب را با خیالی تاریخی به سر می‌بریم و هر شامگاه، قهرمان رویاهای‌مان را با چشمانی بسته در آغوش می‌کشیم.
 هر سیپیده دم با وِهنی شرم‌آگین، خیال دوشین به کنجی نهاده و روزی دیگر را بر تقدیرِ تسلیم به غروب پیوند می زنیم!
این روزگارِ ایران ماست و منِ ایرانی!
آری آنان که رفتند بر مرزهای فراموشی نگاهبانانند و آنان که مانده‌اند درازنای زنجیرِ پای‌شان را تا مرزهای خیالیِ رهایی، گسسته آرزو می‌کنند.
روی سخن‌ام با من است، شِکوه از خود دارم.
سخره می‌کنم او را که به انتظارِ منجی چاه نشین، شب های جمعه زار می‌زند حال آنکه من نیز به انتظار رستمی مانده ام که دیرگاهی ست در چاهِ شغاد مرده است.
قهرمانان ستبر سینه و قوی پنجه را به ریا و کینه یک به یک  بر دارِ جعل آویختیم  و بار دیگر به سرای مام پیر وطن چشم به راهِ زایشِ پهلوانی  دیگرنشسته تا به تیزیِ تیرش، تن انیرانیان را مجروح و به بازوی پر زورش زنجیر و یوغ‌مان را بگسلد!
دریغا که این مادر پیر دیگر ز غمِ مرگ جگرگوشه‌گان‌اش سترون گشته، و با ناباوری به من و ما می‌نگرد که کدامین زمان دست‌های پیرش را نوازش کنیم وتکیه‌گاهش باشیم!

باری، باز خورشید به سفر روزانه‌ی خویش پایان داده و ما را به دست دل‌گیر شب سپرده.
 تبسم بر لب بر رویای هر شب‌ام آغوش گشوده و« سرود ای ایران ای مرز پُر گهر» را زمزمه می‌کنم.
مادر سیاه پوش ایران با چشمانی پُر آب بر فرزندِ مسخ شده‌اش می‌نگرد و با آهی سرد زمزمه می‌کند:
«کاش به جای رستم حکایت سی‌مرغ را بر گهواره‌اش می خواندم»!

دلم برای مجتبی تنگ شده!



هنوز مدتی زیادی از افول دولت محمود نگذشته که دل اینجانب با تمام مخلفات ان‌درونی اش برای او و اسپانسرهای معنوی-شرعی اش تنگیده!
همین پیرار‌ سال بود که همه فکر می‌کردند، خر بزرگ (خامنه ای رهبر) درحال سقط شدن و پیوستن به عمام طلایی(ره) است و کُره خر ایشان (مجتبی نایب الولایه) برای جانشینی او در حال تهیه و تدارک مقدمات و پیش‌نیازهاست!
هر روز خبری از او در فضای مجازی منتشر می شد. یکی از تعداد صفرهای حساب بانکی‌ او در خارج آمار می‌داد و دیگری از نقش پشت پرده‌اش در جنایات رژیم پرده بر می داشت!
تا جایی‌که هزینه های میلیاردیِ مربوط به زایمان همسرش و آن سفر کذایی به همراه سعید امامی به انگلستان نقل مجالس بود و به نقش اول فیلم «رازهای زندگی خامنه ای» تبدیل شده بود!
آه چه زود گذشت! و چه فراموش‌کاریم!
آقای روحانی چه کردی؟! چه معجزه ای به کار بردی؟!
چگونه مجتبی خامنه ای از سر زبان‌ها افتاد؟!
آیا با تعویض یک مهره، مجتبی توبه کرد؟ آیا همه پول ها و دارایی های به یغما برده را به مردم بازگرداند و دست از جنایت کشید؟!
به هر حال این از معدود دفعاتی ست که باید بگوییم روحانی اصلن مچکر نیستیم!
نوستالوژی عظیمی بر قلبم جای گرفته.
دلم برای مجتبی تنگ شده!

۱۳۹۲ شهریور ۵, سه‌شنبه

خمینی هم عفیر داشت؛ روحش شاد!

عفیر نام خر محمد است.
امیرالمومنین علی (ع) می فرمایند :اولین چهار پایی که فوت کرد عفیر الاغ پیامبر (ص) بود,لحظه ای که پیامبر از دنیا رحلت نمود,آن الاغ افسارش را پاره کرد و دوید تا به لب چاه بنی خطمه در منطقه قباء رسید و خودش را درآن چاه پرت کرد.

۱۳۹۲ شهریور ۲, شنبه

یکتاپرستی همان نابودی خداست!


اگر به خدای خود مشغول بودی، برای شکستنِ بتِ من، به خانه‌ام هجوم نمی‌آوردی!
اگر به معبود خود مشغول بودم، به عبادت‌گاهِ تو حمله نمی‌کردم!
نگاهِ تو با نگاهِ من یک‌سان نیست و پندارهای‌مان نیز، پس چگونه ایده‌آل‌مان یکی شود؟!
برای غذا با هم جنگیدیم.
برای گسترش قلمرو با هم جنگیدیم.
برای قدرت با هم جنگیدیم.
از هم کشتیم، با هم درآمیختیم، اما در نهایت غذای‌مان را، سرزمین‌مان را و داشته‌های‌مان را با هم تقسیم می‌کردیم و به هر کس سهمی، به فراخورِ زور و قدرت‌اش می‌رسید و یاد می‌گرفتیم با هم زندگی کنیم.
اما دریغ اکنون برای خدایی نادیده می‌جنگیم. جنگی که پایانی بر‌ آن نیست! زیرا خدای را نمی‌توان تقسیم کرد!
نه تو به آیین من باور خواهی داشت و نه من به دین تو در خواهم آمد.
انسان به انتها می‌رسد و سرانجام،
خدایان در نبود انسان و در سکوتی بی نیایش خواهند مُرد!


...تو روحت خمینی! ( انتشار سخنرانی لاجوردی برای نخستین بار؛ سندی مهم از عدالت اسلامی-خمینی)

سید اسدالله لاجوردی یک از جنایت‌کارانی‌ست  که نامش یادآور اعدام زندانیان در دهه 60 و فجایع آن سال‌هاست.
او به عنوان فردی مورد اعتماد خمینی به دادستانی انقلاب و ریاست زندان اوین در آن زمان منصوب گشته و نامش مترادف با بی‌عدالتی، شکنجه و اعدام های بدون محاکمه  است.
سخنرانی او در مراسم تودیع خود از دادستانی در سال 63 حاوی مطالبی ست که می بایست به عنوان سند در تاریخ حفظ گردد تا به یادمان بماند که خمینی و عوامل‌ و پیروان تفکر او چگونه می اندیشند! عدالت  و سرنوشت دگراندیش از نگاه آنان چیست!
سایت رجا نیوز برای نخستین بار این سخنرانی را منتشر کرد که بخش هایی از آن را در زیر می بینیم  و در پایان مطلب لینک غیر مستقیم (فریز شده) آن از archive.is برای ارجاع آورده شده است.

- می گوید: خمینی به او دستور داده زندانی تا توبه نکرده نباید آزاد گردد حتا اگر مدت زندانی‌اش تمام شده باشد! این عدالت و دادگستری اسلامی است!


- در این قسمت لاجوردی از تبعیض ناراحت است و آنرا برای جمهوری اسلامی همچون آفت می داند. اما تبعیض در نگاه لاجوردی آن است که چرا کسی را که 150 نفر را در زندان آن هم فقط با گفتگو و بحث کمونیست کرده است باید آزاد کرد و این تبعیض و نا عدالتی در حق کسانی است که کمتر از این قرد گناه‌کار بوده اند! (کلام از بیان این وقاحت کوتاه است)



-به صراحت بیان می کند که به نظر او دگر اندیش(ضد انقلاب) حق تحصیل و اشتغال در دوایر دولتی را ندارد و دانشگاه مختص حزب اللهی است. از آوردن کلماتی مانند «سگ» برای توهین به دگر اندیشان ابایی ندارد! 

- می گوید که مردم از حزب اللهی ها منتفرند و برای این مظلومیت حزب الله متاثر و غمگین است. و نتیجه می گیرد در این اوضاع ضد انقلاب را نباید برای تحصیل به دانشگاه راه داد.


-  


منبع رجانیوز: لینک غیر مستقیم:    http://archive.is/JJmqE

۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

فرق شاهزاده با سیاست‌مدار!



روی سخن‌ام با آقای رضا پهلوی‌ست، نه به عنوان یک شاهزاده - چرا که هرگز  نظام پادشاهی  را مناسب برای ایران ندانسته و آقای پهلوی را نیز در ذهنِ خود پادشاه آینده‌ی ایران تصور نکرده‌ام- بل‌که به عنوان یک ایرانیِ وطن دوست که با سابقه ای مشخص در راه آزادی ایران گام گذارده است.

به عنوان یک منتقد آقای رضا پهلوی هم‌عرض با اقدامات مثبت و موثر ایشان، با بسیاری از کنش‌ها و موضع‌گیری‌های سیاسی شما موافق نبوده و شما را مانند هر کسِ دیگری به‌دور از اشتباه و خطا نمی بینم هرچند این نوشته قصدِ بر شمردن اختلاف دیدگاه‌های ما  را ندارد اما به فراخور به نمونه‌هایی اشاره خواهد شد!

آقای پهلوی شما فرزند شاه هستید و لقب «شاهزاده‌گی» تحمیلی تاریخی بر شماست. اما باید بدانید در این راهی که در پیش گرفته اید لباس رزم بیشتر به‌کارتان می‌آید تا جامه‌ی فاخر شاهزاده‌گی!
باید بدانید که پیمودنِ کوره راهِ آزادیِ وطن در این شب مه گرفته به پاهایی قوی و چشمانی تیز نیازمند است!
باید بدانید که شاه و شاهزاده یک دشمن دارد و سیاست‌مدار آزادی‌خواه هزاران دشمنِ نقاب‌دار!
باید بدانید اگر شاه  یا هر حاکمی مجبور است از دریای پرتلاطم ممکلت با کشتیِ پُر صلابتِ حکومتی عبور کند، ولی سیاست‌مدار مجبور است بر این دریا با تخته پاره‌ای مانور داده و حتا جهت امواج را تغییر دهد.

آقای پهلوی گفته‌اند سیاست بی پدر و مادر است و آن‌را به میدانی بی قانون تشبیه کرد‌ه‌اند که تشخیص دوست و دشمن در آن به سادگی میسر نیست اما از آن طرف میدان آزادی خواهی و وطن دوستی پُر مهر است و روشن!

 بسیاری برآنند که آزادی‌خواهان واقعی را از مبارزه دل‌سرد کرده و بذر نومیدی را در هر گوشه و کنار این مرز و بوم پراکنده سازند، تا به تقدیر ناگزیر باور کنیم و به یوغ برده‌گی گردن نهیم. شما نیز از این قاعده مستثنی نیستید. شما نیز هدف تیر دشمنان هستید. لباس شاهزاده‌گی هیچ‌گاه رویین تنی به همراه نداشته است.

 منتقد شما هستم اما منتقدی بی عناد و تهی از دشمنی! آنگاه که بی محابا دست دوستی به سوی همه  دراز می‌کردید و در گوشه و کنار به امید شنیدن صدای موافقی گام بر می‌داشتید، می دانستم که هر دستی برای دوستی دراز نشده و هر گوشه ای در کوی سیاست‌زده‌گان کمین‌گاه دشمنی می‌تواند باشد.

سرنوشتِ گام‌های پرشتاب خستگی زود هنگام است و سرنوشت اعتماد بی مرز، دل‌شکسته‌گی ست!
 آقای رضا پهلوی! دشمن ستمکار، مملکت را به نابودیِ مطلق می کشاند و چنان این جنایت خود را آذین بسته که مردم در بهت فرو مانده و غباری سرد و رخوت ناک سراسرِ فضای ایران را برگرفته است.
رخوتی که همه‌ی ارکان زندگی مان را گرفته، بی تکلیفی و بی کنشی، چونان خوابی سُکرآور می رود تا همه‌ی ما را در رباید.
این زمان ایران به همه‌ی کسانی که می‌دانند و می‌توانند نیازمند است. بر همه‌ی وطن‌دوستان است که رخوت از خود دور ساخته و به پا خیزند.
دشمنان میدان را خالی می‌خواهند تا با قهرمانان پوشالی آن‌را بیارایند.
دشمنان همه‌ی ما را خسته می‌خواهند تا جشن پیروزی شان را با شکوه برگزار کنند!
کسی شما را قهرمان نمی‌خواهد و شما نیز این پندار از خود دور سازید.
برای ناملایمات و سختی‌های  مبارزه می بایست آماده بود. شکست بی معناست چرا که ایران آزادی خود را فریاد می زند.
آقای رضا پهلوی! شما نوه‌ی رضا شاه نیستید، شما نوه‌ی ستارخان ، داور، مستوفی الممالک، مصدق، رییس‌علی دلواری و هزاران آزاد مرد ایران دوست هستید. شما نه همراه کودتا چیان بوده‌اید و نه در صف شورشیان، زندانیان گم‌نام و فرزندان زیر شکنجه وطن به صدای شما نیازمندند . خود را در هم‌رزمیِ ستار و ندا تعریف کنید.
آقای رضا پهلوی شما فرزند کوروش نیستید، شما فرزند ایران‌ هستید! 

۱۳۹۲ مرداد ۲۸, دوشنبه

راز بنی صدر و نقش او در کودتای 28 مرداد!



بعد از سال ها آقای بنی صدر در مصاحبه با رادیو فردا در مرداد ماه 89 رازی بزرگ را در مورد نقش خمینی بیان می کنند . رازی که تا آن‌زمان کسی در مورد آن چیزی نمی دانست و همان جا عنوان می دارد که از موثق بودن خبر مطمئن نبوده ولی برای ثبت در تاریخ مجبور به بیان آنست!

بنی صدر:
 «اما من به مناسبت اين مصاحبه مى خواهم اطلاعات مهمى را با شنوندگان ايرانى به خصوص، ساكنين قم در ميان بگذارم تا آنها هم از يك ماجرا اطلاع داشته باشند.

مرحوم آقا مهدى حائرى فيلسوف گرانقدر، كه انسان آزاده اى بود فرزند آشيخ عبدالكريم حائرى يزدى- بانى حوزه علميه قم - در خاطرات خود مى گويد كه آقاى خمينى حتى با آقاى كاشانى در مورد آنچه كه به مصدق و براندازى مصدق بود، هم نظر نبود. بلكه نظراتش به نظرات بهبهانى نزديك بود.

در گزارش سى.آى.‌اى در باب كودتاى ۲۸ مرداد، مى گويد كه قرار بود مرحوم بهبهانى از مرحوم بروجردى فتوا بگيرد تا آن فتوا براى كودتا مبنا بشود. چه كسى رفت و اين فتوا را گرفت؟ خود بهبهانى كه به قم نرفت. دو سال پيش در اين زمينه به من اطلاعاتى دادند كه در واقع آن شخصى كه از ناحيه آقاى بهبهانى نزد مرحوم بروجردى رفت، آقاى خمينى بوده است.

بعد كه آقاى خمينى نسبت به آيت الله بروجردى در سال هاى بعد از كودتا سرد شد و كسى واسطه شد براى اينكه اين دو تا را با هم دوباره نزديك كند. مرحوم بروجردى به آن واسطه گفته بود كه اين آقا آمده بوده از من چنين فتوايى را بگيرد.

بنابر اين آنهايى كه در قم هستند و هنوز در قيد حيات هستند و از اين واقعيت مى توانند اطلاع داشته باشند، و يا كسانى هستند كه اين موضوع را از پيشينيان شنيده اند، بايد بدانند كه اين اطلاعات به تاريخ ايران تعلق دارد و مى بايست كه به اطلاع عموم قرار بگيرد. نمى دانم اين اطلاعى كه به من داده اند چقدر موثق است؟ ولى اطلاعى است كه لازم است با مردم ايران در ميان گذاشته شود.»

از آن زمان تا کنون و بنابر توصیه ایشان به تحقیق در مورد صحت و درستی این موضوع پرداختیم که تا این جستجو ها بی نتیجه ماند تا چند ماه پیش اطلاع یافتیم که این خبر صحت دارد و اطلاعات ارائه شده توسط آقای بنی صدر و نقش آقای خمینی در جریان اتفاقات 28 مرداد 1332 کاملن مورد تایید می باشد. اما نکته ای که آقای بنی صدر از ذکر آن خودداری کرده اند آنست که ایشان چگونه به این اطلاعات دست یافته اند؟! این نکته ای بود که در جریان همین جستجو به آن پی بردیم رازی که آقای بنی صدر در طی این سالها آن را پنهان داشته اند . هنگامی که خمینی برای گرفتن فتوا از آقای بروجردی به قم رفت شخصی جوان، او را در این سفر همراهی می کرد که کارهای شخصی او را به عنوان پیشکار انجام دهد. این جوان کسی نبود جز آقای بنی صدر! منبع مذکور می گوید که خمینی به او اعتماد بسیار داشت و حتا او را به عنوان ابوالحسن فرزند شیخ نطرالله به حصور آیت الله بروجردی معرفی نمود.
به هر حال كه اين اطلاعات به تاريخ ايران تعلق دارد و مى بايست كه به اطلاع عموم قرار بگيرد. مشحص نیست اين اطلاعى كه به ما داده اند چقدر موثق است؟ ولى اطلاعى است كه لازم است با مردم ايران در ميان گذاشته شود!...

۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه

فتوای اعزام دختران و زنان به سوریه برای ارضای جنسی جنگجویان!(جهاد نکاح)



هر روز شاهد رفتارهای عجیب و غیر انسانی از گروهی از مسلمانان و دین‌مداران هستیم. هر چند به ظاهر در نفیِ یک‌دیگر می‌گویند و می‌نویسند ولی در نهایت هر کدام- به نوعی- دست‌هایشان به خون انسان‌های بی‌گناه آغشته است و در نادانی و جنایت گویِ سبقت از هم می‌ربایند. این گزارشی‌ست که فارس نیوز در تقبیح و زشتیِ این فتوای وهابیون و سلفی‌ها  و استفاده‌ی ابزاری از اسلام منتشر نموده، بی‌گمان در آنسوی نیز خبرگزاری‌های آنان نیز از جنایات شیعیان می‌نویسند. آنچه که می ماند برآیند و همسوییِ این جنایات است در تاثیر دین بر نابودی انسانیت!


به گزارش خبرگزاری فارس، چندی پیش بود که فتوای عجیب به اصطلاح «جهاد نکاح» از سوی برخی مفتی‌های سلفی منطقه مطرح شد و توسط شیخ «محمد العریفی» مفتی مشهور سلفی‌های عربستان سعودی تبلیغ شد.

چندی پیش نیز از تونس خبر رسیده بود که برخی گروه‌های تروریستی که علیه نظام سوریه شورش مسلحانه کرده‌اند، با فتوای یک مفتی وهابی دختران و زنان مطلقه تونسی را به «جهاد نکاح» در سوریه تشویق می‌کنند. در همان زمان خانواده‌های تونسی نیز اعلام کردند که دختران نوجوانشان داوطلبانه به سوریه سفر کرده‌اند تا نیازهای جنسی شورشیانی را که با نیروهای نظامی سوریه می‌جنگند، برطرف سازند.
در همین راستا چندی پیش تعداد 90 زن چچنی از انگلیس و دیگر شهرهای اروپایی از طریق فرودگاه استانبول به شهر مرزی «هاتای» رفته و از مرزهای زمینی وارد سوریه شده و به گروه های سلفی پیوستند.
شیخ عریفی در این فتوا گفته که بهترین جهادها، جهاد نکاح است و ازدواج بین این مجاهدین و زنان می‌تواند تمایلات شهوانی این جنگجویان را برآورده کرده و عزم آنها را برای جنگ با دولت بشار اسد افزایش دهد.

این ازدواج‌ها که وی آن را ازدواج‌های مناکحه یا موقتی می‌نامد، شامل زنان و دختران 14 سال به بالا، مطلقه‌ها و بیوه‌ها می‌شود. او همچنین در این فتوا، بهشت را به آن دسته از زنانی که به این نوع ازدواج با شبه نظامیان رضایت می‌دهند، وعده داده است.

متن کامل:

اتحاد فحشا و ترور با عنوان «جهاد نکاح»
جهاد به اصطلاح «نکاح» یک عوامفریبی در لباس اسلام است که مفتی‌های وهابی و سلفی با صدور این فتوای عجیب از دختران و زنان عرب خواسته‌اند برای ارضای تمایلات نفسانی جنگجویان مسلح به سوریه سفر کنند.
 خبرگزاری فارس: اتحاد فحشا و ترور با عنوان «جهاد نکاح»
 
به گزارش خبرگزاری فارس، چندی پیش بود که فتوای عجیب به اصطلاح «جهاد نکاح» از سوی برخی مفتی‌های سلفی منطقه مطرح شد و توسط شیخ «محمد العریفی» مفتی مشهور سلفی‌های عربستان سعودی تبلیغ شد.

هرچند علمای اهل تسنن بدلیل فحشای بزرگ در این فتوا مخالفت و ان را محکوم کردند، اما طولی نکشید که سیل زنان سالخورده ساده لوح وهابی و دختران مطلقه به سوریه گسیل شد تا بتوانند به اصطلاح برادران جنگجوی سلفی را در سوریه برای جنگیدن مقابل ارتش سوریه تقویت کنند و به آنها روحیه بدهند.

چندی پیش نیز از تونس خبر رسیده بود که برخی گروه‌های تروریستی که علیه نظام سوریه شورش مسلحانه کرده‌اند، با فتوای یک مفتی وهابی دختران و زنان مطلقه تونسی را به «جهاد نکاح» در سوریه تشویق می‌کنند. در همان زمان خانواده‌های تونسی نیز اعلام کردند که دختران نوجوانشان داوطلبانه به سوریه سفر کرده‌اند تا نیازهای جنسی شورشیانی را که با نیروهای نظامی سوریه می‌جنگند، برطرف سازند.

گسترش زنا و فحشا در بین سلفی‌ها با نام جهاد نکاج

حال سؤال اینجاست که در کجای دین مبین اسلام چنین قوانینی وضع شده است، این چنین اعمالی اینقدر پلید است که از دایره انسانیت بدور است و در ادیان دیگر نیز چنین امری مذموم شناخته می‌شود. چند نکته در این باره قابل ذکر است که به شرح ذیل تقدیم می‌گردد:

تن فروشی دختران عرب به جنگجویان سوری جهاد نکاح نام گرفته است

1- علمای تکفیری وهابی در جهت آتش‌افروزی میان مسلمانان و دامن زدن به تفرقه و جنگ شیعه و سنی و اعلام جهاد علیه مقاومت در راستای نقشه‌های شوم دشمنان امت اسلامی گام برمی‌دارند.

در همین راستا با صدور فتوایی عجیب از دختران و زنان عرب خواسته شده تا برای «جهاد نکاح» یعنی تن فروشی به جنگجویان مسلح به سوریه سفر کنند. بر اساس این فتوا حتی زنان شوهردار هم جایز هستند که برای «جهاد نکاح» به سوریه بروند، یکی از همین شیوخ «محمد العریفی» نام دارد.

عریفی تاکنون چندین فتوای عجیب و غریب صادر کرده که جنجالی‌ترین فتوای وی همان است که در آن به شورشیان سوری، اجازه می‌دهد تا با زنان ازدواج کوتاه و چندساعته داشته باشند.

چرا جهاد نکاح، زنا و فحشاست

2- شیخ عریفی در این فتوا گفته که بهترین جهادها، جهاد نکاح است و ازدواج بین این مجاهدین و زنان می‌تواند تمایلات شهوانی این جنگجویان را برآورده کرده و عزم آنها را برای جنگ با دولت بشار اسد افزایش دهد.

این ازدواج‌ها که وی آن را ازدواج‌های مناکحه یا موقتی می‌نامد، شامل زنان و دختران 14 سال به بالا، مطلقه‌ها و بیوه‌ها می‌شود. او همچنین در این فتوا، بهشت را به آن دسته از زنانی که به این نوع ازدواج با شبه نظامیان رضایت می‌دهند، وعده داده است.

حال شاید برخی‌ها بپرسند که چرا نمی‌توان اسم این کارها را صرفا ازدواج گذاشت، و چرا چنین فتوایی نمی‌تواند ازدواج نامیده شود، مگر ازدواج موقت غیر از این است و ...؟ بطور ساده می‌توان چنین پاسخ داد:

الف: نکاح موقت شیعی تجویزی است نه ترویجی!

ب: در جهاد نکاح این وهابیون، زنان دست به دست می‌شوند و لزومی ندارد عده برای این ازدواج در نظر گرفته شود، این زنان می‌توانند هر ساعت با یک نفر ازدواج(!) کنند. در حالیکه در مذهب شیعه و ازدواج موقت زن موظف است بعد از پایان دوره ازدواج چند ماه عدّه نگه دارد که معمولا ماهها طول می کشد و یکی از نتایج آن مشخص شدن وضعیت بارداری زن است.

ج: سؤالی که مطرح می‌شود اینکه حق و حقوق فرزندان متولد شده در این نکاح بر عهده کیست، اگر فرزندی متولد شود، آیا پدر وی مشخص است، آیا این فرزندان نامشروع نیستند، در حالی‌که در ازدواج موقت شیعی که با رعایت تمامی جوانب و حفظ حرمت‌ها انجام می‌گیرد، مشخص است که فرزند مشروع و قانونی است و پدر مشخص است و موظف به رعایت حقوق او تا پایان عمر و ...

د: طبق فتوای مفتی‌های وهابی، در جهاد نکاح هر زنی در هر شرایطی می‌تواند شرکت کند حتی زن شوهر دار، بنابراین عنوان ازدواج فریبی بیش نیست و در این ماجرا بیشتر فحشا مطرح است تا قوانین ازدواج.

خشم جهان اسلام/علمای اهل‌سنت: این فتوا زنا و فحشاست

پس از این فتوا، موجی از خشم جهان اسلام را فرا گرفت و حتی بسیاری از علمای حتی اهل سنت علیه این فتوا موضع گرفتند و‌ آن را نوعی زنا و ترویج فساد و فحشا دانستند تا اینکه عریفی تحت فشارهای اسلامی و عربی ناگزیر شد فتوای خود را پس گرفته و اعلام کند که این فتوا از وی صادر نشده است.

اما این انکار عریفی مانع از آن نشد که شورشیان سوری آن را تحریم کنند بلکه همچنان بسیاری از آنها به این فتوا عمل می‌کنند. در همین راستا چندی پیش تعداد 90 زن چچنی از انگلیس و دیگر شهرهای اروپایی از طریق فرودگاه استانبول به شهر مرزی «هاتای» رفته و از مرزهای زمینی وارد سوریه شده و به گروه های سلفی پیوستند.

رواج زنا، لواط و همجنس‌بازی بین شورشیان در سوریه

این فتوا منجر به گسترش فساد و فحشا در میان شورشیان سوری گردید و بسیاری از آنان پدران سوری را مجبور می‌کنند تا دخترانشان را در اختیار آنان قرار دهند وگرنه دشمن خدا بوده و مستحق مرگ هستند.

این فتوا تنها به نکاح موسوم به جهاد خلاصه نشد بلکه منجر به ظهور پدیده‌ی لواط و همجنس‌بازی در میان گردان‌های شورشی نیز گردید. اخیراً تصاویری منشتر شده که نشان از گسترش این پدیده شوم در میان شورشیان سوری دارد.

عریفی که روابط نزدیکی با «بندر بن سلطان» رئیس دستگاه اطلاعات عربستات سعودی دارد، تنها به صدور فتوا علیه سوریه اکتفا نکرده و در 2 سال گذشته به امر سازماندهی جمع‌آوری کمک از سوی وهابی‌ها برای حمایت مالی از گروه‌های شورشی در سوریه مشغول بوده است.

این مبلغ وهابی سعودی از حامیان سرسخت شورشی‌های سوریه است و درباره سوریه و نظامیان بشار اسد در اظهاراتی جنجالی مدعی شد که جنیان در کنار او هستند و با تروریست‌ها مبارزه می‌کنند و با مبارزه جنیان، فرشته‌های وهابی از ترس مبارزه با نظام سوریه پا به فرار گذاشته‌اند!

کلام آخر

جهاد به اصطلاح نکاح ارضای تمایلات نفسانی افرادی است که در عرصه سیاسی در کشور سوریه سلاح بدست گرفته و مردم بیگناه و حامیان دولت سوریه را می‌کشند، زنان و دختران بی‌گناه را قتل عام می‌کنند، کودکان را سر می‌برند و ....، در اصل محتوای موضوع چیزی جز فساد و فحشا نیست که برای فریب افکار عمومی تحت عنوان «جهاد نکاح» مطرح می‌شود.

حال جای تأمل است که چرا علمای جهان اسلام و بویژه علمای الازهر، حوزه‌های علمیه، همچنین سازمان همکاری اسلامی که داعیه حمایت از اسلام و مسلمانان دارند، اقدام عملی نمی‌کنند، از آنجا که این فتوا منجر به اقداماتی کاملاً غیر انسانی و اسلامی شده و فحشا و فساد را ترویج نموده، جای دارد در سازمان‌های حقوق بشری و انسانی مورد پیگیرد قرار گیرد و به صورت قانونی کشورها از اعزام دختران و زنان عرب به سوریه جلوگیری کنند. 

۱۳۹۲ مرداد ۲۶, شنبه

آیا خمینی شَـنزَبه بود؟!


یکی از مشکلات حاکمان در ایران آشنا نبودن و مطالعه نکردنِ تاریخ و متن‌های قدیمی، حکایات و فرهنگ شفاهی مردم است. گاهی در مثال‌ها و حکایت‌های کهن به مواردی برمی‌خوریم که به گونه‌ای عجیب با شرایط روز مطابقت داشته و اگر از آن تجارب به درستی بهره گرفته شود شاید بتوان به راحتی جلوی  بسیاری از اشتباهات و خطاها را گرفت.
کتاب "کلیله و دمنه" حاوی بسیاری از این گونه حکایت‌ها ست.
در حکایت " شیر و گاو" از این کتاب این‌چنین می‌خوانیم:





گاوی بود به نام « شـنزَبه» . شنزبه در حال چرا کردن در مرغزار به نزدیکیِ قلمرو شیری رسید و از خوشیِ روزگار بانگی بلند سر داد. صدای او شیر را -که در عمر خود گاو ندیده و صدای آن را نشنیده بود- چنان ترساند که عنان تملک و تماسک از دست او بشد و راز خود بر دمنه ( شغال با هوشی که مشاور شیر بود) بگشاد و گفت: به سبب این آوازمدتی است که خواب و خوراک نداریم!. نمی‌دانم که از کدام جانب می‌آید، اما گمان می‌برم که قوت و ترکیب صاحب آن فراخور آواز باشد. اگر چنین است ما را این جا مقام صواب نباشد.( شیر گمان می کرد موجودی که صاحب صدایی به این بلندی است بی شک هیکل بسیار بزرگی دارد و قوی تر از اوست و به همین جهت به فکر افتاده بود که از ترس، قلمرو خود را واگذاشته و فرار کند)

دمنه گفت: نشاید که مَلِک بدین موجب مکان خویش خالی گذارد و از وطن مألوف خود هجرت کند، چه گفته‌اند که آفت عقل تصلف (بیهوده گویی) است، و آفت مروت چربک (ریشخند) و آفت دل ضعیف آواز قوی. و در بعضی امثال دلیل است که به هر آواز بلند و جثه قوی التفات نشاید نمود.

اهمیت این حکایت در این است که با این مشاوره‌ی دمنه شیر آرام شد و در ادامه دمنه توانست گاو را به خدمت شیر درآورد و سرنوشت شیر و قلمرو او- که می رفت  به دلیل صدای یک گاو دچار یک فرار و دگرگونی شود- را تغییر دهد.
آیا خمینی یک شَنزَبه بود که از خوشی و چرای بسیار به "ما..ما..." گفتن افتاده بود و شاه از هراس مملکت را به او سپرد؟!
اگر دمنه ای بود که به او می گفت و یا اگر شاه این حکایت را خوانده بود شاید می‌دانست که ازهر صدای بلندی نباید هراسید! شاید گاوی در مزغزاری می چرد!

۱۳۹۲ مرداد ۲۵, جمعه

تریتا پارسی به عنوان نماینده‌ی وزارت امور خارجه ایران در سازمان ملل متحد منصوب شد.


اولین حکم انتصاب محمد جواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه!

محمد جواد ظریف پس از گرفتن رای اعتماد از مجلس شورای اسلامی و در اولین حکم رسمی خود آقای تریتا پارسی را به عنوان نماینده‌ی وزارت امور خارجه ایران در سازمان ملل متحد منصوب کردند.

متن این حکم بدین قرار است:

جناب آقای تریتا پارسی
بدین وسیله و طی این حکم جنابعالی را به عنوان نماینده ی وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک منصوب می نمایم.
شایسته است که جنابعالی با سعی و تلاش خود و با بهره گیری از امکانات موجود و قابلیت های فردی خود در جهت حفظ منافع نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران کمافی السابق مثمر فایده بوده و بیش از پیش گام های مفیدی در معرفی حقانیت و مظلومیت این مظام الهی در میان جامعه ی بین المللی بردارید.
 اطلاعات جانبی و روند کارها از طریق جناب آقای هوشنگ امیر احمدی به آگاهی خواهد رسید.

توفیق جنابعالی را از درگاه ایزد منان خواستارم
وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران
محمد جواد ظریف
25 مرداد 1392


منبع خبر: خبرگزاری ولایت