باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ خرداد ۲۹, چهارشنبه

پیام قدردانی و تشکر جمعی از اصلاح طلبان خارج از کشور از ولی امر مسلمین به مناسبت حماسه سیاسی


با درود حضور رهبر گرامی جمهوری اسلامی حضرت امام خامنه ای

ما اصلاح طلبان خارج از کشور بدینوسیله مراتب قدردانی و تشکر خود را جهت تدارک و برگزاری انتخابات اخیر ریاست جمهوری از حضرت عالی ابراز نموده و توفیق روزافزون شما و پایداری جمهوری اسلامی را از درگاه ایزد منان خواستاریم.

موارد ذیل را برای ثبت در تاریخ مبارزات سیاسی اصلاح طلبی خدمت شما و امت همیشه در آمار اعلام می داریم:

- تشکر ویژه از دست اندرکاران وزارت کشور و ستاد انتخابات  که با درک درست موقعیت و شَمِ سیاسی-امنیتی خود، با اعلام  بیش از 35 میلیون رای دهنده آبروی ما را جلوی کسانی که در پی تحریم انتخابات بودند حفظ کرده و آنها را به طرزی فجیع کنف نمودند.

-هر چند ما متاسفانه  در بلاد کفر به صندوق‌های رایِ ولایی دسترسی نداشتیم ولی در جنگ نرم با تحریمی‌های بی دین حضور موثر و فعال داشتیم و در چند ماه گذشته مشغول داغ کردن تنور حماسه سیاسی بودیم.

- به دلیل نیاز به تایید آمار اعلام شده از طرف وزارت کشور ما مجبور به اعلام پشیمانی و ندامت در تردید و شک خود در امانت‌داریِ نظام از رایِ مردم در سال 88 بوده و لذا استدعا داریم ما را قرین رحمت و بخشایش خود قرار داده و قول می دهیم هرگز به آمار رسمی نظام شک نکنیم. به هر حال اکنون می دانیم که آمار شما اگر ساخته گی هم باشد به مصلحت همه ی ماست.

- از اینکه برادر بزرگوار آقای روحانی را بعنوان یکی از یاران مورد وثوق خود، به جبهه اصلاحات امانت دادید تا خلاء ما و قطع الرجال اصلاح طلبان را پر کند، کمال امتنان و سپاسِ خود را اعلام می کنیم.

- از شما برای صدور مجوز انتخاب آقای روحانی سپاسگزاریم چرا که ایشان بیش از بیست سال نماینده ی شما در ارگان های مختلف بوده و الزامن همه گونه مورد تایید شما بوده و اصلاح طلبی ولایت‌مدار محسوب می گردند.

- امیدواریم که این حرکت حماسی باعث گردد که ما نیز دوباره افتخار سوار شدن به قطار نظام را یافته و بتوانیم به مملکت اسلامی بازگشته و در مسوولیت های مدیریتی به نظام خدمت کرده و الطاف مادی نظام شامل حال ما گردد.

من الله توفیق
جمعی از اصلاح طلبان مهاجر و لابی گر نظام

۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

زشته، جار نزنید؛ استفاده از تاکتیک اصغر قاتل(بچه باز) در انتخابات!

در مثل مناقشه نیست! به کسی برنخوره!

اصغر قاتل را همه می شناسند. او به دلیل تجاوز و قتل ده‌ها کودک و نوجوان به این لقب معروف شده بود. 
او در اغفال قربانیان خود مهارت زیادی داشت.

نقل است که روزی اصغر قاتل نوجوانی را به قصدِ تجاوز به خانه‌ی خود کشانده بود ولی هر چه زبان بازی می کرد نوجوان مقاومت می کرد. بالاخره اصغر با زور از او خواست  دلیل این مقاومت را بگوید و یا کشته خواهد شد. جوانک با ترس و لرز گفت: از ریختن آبرویم می ترسم اگر کسی مرا همراه تو ببیند به دلیل معروف بودن تو به بچه بازی ، خواهند فهمید که تو ترتیب مرا داده‌ای ودیگر آبرویی برایم نمی ماند.
اصغر دستی به سبیل های پرپشت و از بناگوش در رفته ی خود کشید و لبخندی زد و گفت: باشه، تو بزار من کارمو بکنم بعد بشین رو شونه‌های من و باهم میریم تو کوی و برزن و تو جار بزن که تو ترتیب منو دادی!
نوجوانک ساده دل نیز بعد از انجام کار تا مدت ها به هر جا که می‌رفت با شجاعت و افتخار می گفت که ترتیب اصغر بچه باز را داده است ولی هیچ گاه نخواست که نگاه های عاقل اندر سفیه و زمزمه های "عاقلان دانند!" دیگران را ببیند و بشنود.

حالا هرکه رای به ولایت فقیه داده، نوش جانش ولی زشته جار نزنید و جشن نگیرید. عاقلان دانند که چه کسی انتخاب کرد!

۱۳۹۲ خرداد ۲۳, پنجشنبه

با حکم حکومتی صلاحیت رفسنجانی و مشایی تایید شد.


وزارت کشور اعلام کرد با حکم حکومتی ولی امر مسلمین صلاحیت آقایان رفسنجانی و مشایی برای شرکت در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری تایید شد.

متن حکم صادره بدین قرار است:

بسمه رب الرحیم!
حضور محترم علمای شورای نگهبان دام تاییداته،
از آنجایی که حضور میلیونی امت همیشه در صحنه و مسلمان ایران موجب کوری چشم دشمن و تحقق حماسه  سیاسی می گردد از حق ولایی خود استفاده نموده و از شما علمای گرانقدر خواهانم که صلاحیت برادران  آیت‌الله رفسنجانی و آقای رحیم مشایی را تایید فرموده تا بر شکوه و عظمت انتخابات پیش رو افزوده گردد.
ضمناَ ترتیباتی اتخاذ گردد که دیگر نامزدهای انتخابات در صورت مصلحت بتوانند به نفع نامبردگان از رقابت انصراف دهند و تبلیغات انتخاباتی از امشب تا فردا برای مشارالیهم مجاز اعلام گردد.

والسلام
20 خرداد ماه 1392
سید علی خامنه ای

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه

در 21 خرداد چه کسی خواهد رقصید؟!


جوانان ایران‌زمین قصد دارند بار دیگر فریاد میهن- دوستیِ خود را فریاد کنند تا خواب شب زده‌گان را آشفته سازند.
جمعی بدون وابسته‌گیِ سیاسی تنها برای ایران به میدان خواهند رفت و خیابان های شهر را به سرود شکوه‌مند " جانم فدای ایران" آذین خواهند بست.

21 خرداد موسم این هم‌آوایی ست. روزی که جوانان ما پیروزیِ تیم فوتبال را به جشنی ملی بدل خواهند ساخت و شهر را پر هلهله و سرود خواهند نمود.

رژیم غم‌زای، انسان ستیز و انیرانی نیز شاید به این توهم درافتد که سیل را از سرچشمه سد کند و باختی فرمایشی برای تیم ایران رقم زند تا به گمان خود فرصت این شادی را از جوانان بستاند، که در این صورت نیز خود را به مهلکه‌ای در گیر می‌سازد که به جای مبارزه با شادی می‌بایست با تنفر و خشم مردم درآمیزد. خشمی که مزدوران و عمال رژیم را بی گمان به رقصی دیوانه وار وادار خواهد نمود.

باید منتظر بود و دید در 21 خرداد چه کسی در میانه میدان خواهد رقصید؛ جوانانی شاد با سرود " نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" و یا ولایت جهل و ظلم، لرزان از خشم بزرگ ایران!

۱۳۹۲ خرداد ۱۷, جمعه

این جهل سیاه را بنگر که در برابر فرهنگ‌ِ ایران زانو زده؛ بشنو فریاد نابودی‌اش را!


قرن‌هاست که دیو سیاه و آدم‌خوارِ جهالت  ناخوانده-مهمانِ ایران است وخون جوانان‌مان را قاتقِ نانِ به یغما برده از سفره‌مان می‌کند. گاه خود را به خواب می‌زند و گاه به هیاهویی هیولایی، گاوگند دهانِ خود را به دشنام می‌گشاید و به زبانی گنگ خشم‌اش را از زبان خدا نثارمان می‌کند. گاه، دست‌هایِ بی پینه‌اش را به جستجویِ خدا به سوی آسمان دراز می‌کند و گاه، دستِ خدا را به خونِ عاشقانِ این مرز و بوم آغشته می‌سازد.

قرن‌هاست، که این دیوِ سیاه در خانه‌مان، در کوی و برزنِ مان ریشه دوانده است و نواده گان‌اش  موش‌وار به هر کنج و سوراخی سُکنی گزیده‌اند.
اکنون دیرگاهی‌ست که شب از نیمه گذشته است و  دیوان، دیوارهای شهر را به غریوِ سرمستیِ شان به لرزه  در آورده‌اند بی آن‌که بدانند فرشته‌ی آگاهی بال‌های سپید خود را آهسته بازمی‌گشاید و برآمدنِ  دل‌انگیزِخورشید را برای پروازِ آزادی بخشِ خود انتظار می‌کشد.

رازِ بزرگ را پیرمان بارها برای کودکان این چنین زمزمه کرده بود:"  با برآمدن خورشید، گویی که جادوی دیوان به سِحری اهورایی بی اثر شده بود. دیوان رنگ می باختند و کوچک و کوچک‌تر می‌شدند. صورتکی بر رخ زده تا به هیات انسان درآیند. به صدای من و تو به سخن در می آمدند و لب‌های‌شان زمزمه‌گرِ آوازشده بود. ..
آری، با بر آمدن آفتاب، همه جا سرود بود و عشق!"


نشانه‌ها را می بینم!
چه زیباست این دمیدنِ بامداد!

نشانه‌ها بسیارند!
قاتلی را می‌بینم که شرم‌سار از کشتار و شمعی در دست به گورستان روان است.
مزدوری را می بینم که لکه‌ی ننگینِ ریاکاری اش را با طُره مویی بر پیشانی اش پنهان می‌کند.
دیو بچه ای را می بینم که ایران را و کوروش را تعظیم و ستایش می‌کند.
انکار قتل و جنایت در هر برزنی به گوش می‌رسد.
جنایت که روزگاری تنها طریقه‌ی رسیدن به بهشت بود، اکنون طعنه ای ست به خواری و رذالت.

در این سوی انسان را می‌بینم که تجلیِ آگاهی ست.
پیش قراولان سپاه آگاهی چون پرده‌ی سپیدِ سحری در آسمان بال گشوده‌اند و سرود خوانان پیش می آیند.
چه زیبایند، هنرمندانی چون " رامین پرچمی" و " شاهین نجفی".
چه با شکوه ست ورزش‌کاری چون "کریمی"
چه با غرور است تلاش جمعی غریت زده و تبعیدی که به جای فراموشی، دردمندِ خانه و دیارشان‌اند و کوسِ رسوایی دیوان را در هر دادگاه و دیاری فریاد می‌زنند.
چه ستودنی ست غرور "نسرین".
چه بهشتی ست " ستار".
چه بزرگ قهرمانانی هستند" بختیارها، فرخزادها، محمدی ها، سیرجانی‌ها، فروهرها ..."

چه زیباست آنگاه که "ندا" به نگاهی دمیدنِ صبح را نوید داد.

 آری! پیرمان راز بزرگ را قرن هاست این چنین زمزمه می کند:" آن زمان که فرشته‌ی آگاهی بال گشاید، خانه مان چنان روشن گردد که  تاریکی و جهالت را گریزی نخواهد بود جز انکار دیو و زمزمه‌ی سرود انسان!
دیو بودن انکار می‌شود و این نخستین نشانه‌ی زانو زدنِ جهل است.
آری این است راز بزرگِ هزاران ساله‌یِ ایرانِ بزرگ." 

۱۳۹۲ خرداد ۱۶, پنجشنبه

یک پرسش: امثالِ بنی صدر بیشتر به ایران خیانت کرده‌اند یا امثالِ رفسنجانی ؟!


در روزگاری نه چندان دور و دیر، یک بانک (کشور ایران) بود، پر از جواهر، طلا و نقدینه!
 شایعه افتاد که رییس و کارمندان این بانک (پهلوی و دارودسته‌اش) در حال اختلاس و سوء استفاده از سرمایه این بانک هستند.
عده‌ای دزد و تبه‌کار (خمینی و مریدان‌اش) با شعار" نجات بانک"، به این بانک دستبرد زدند و تمام اموال آن را به سرقت بردند.
بعد از آرامش و هنگام تقسیم اموال دزدی، رییس دزدها (خمینی) با همکاری چند نفر از دزدها که به او نزدیک‌تر بودند(خامنه‌ای، بهشتی، رفسنجانی، مطهری و ...) با نقشه ای ماهرانه ددیگر دزدان را از سهم خود محروم کردند.
بعضی از آنها را کشتند( کمونیست‌ها و مجاهدین) و دیگران  (بنی صدر و توده ای ها) را با تهدید ترسانده و مجبور به فرار نمودند. پس از مدتی و پس از چند صباحی عیش و نوش و خوش‌گذرانی، بین طایفه‌ی دزدان اختلاف و دعوا در گرفت و این‌بار جانشین رییسِ دزدهای قبلی (خامنه‌ای)، بقیه‌ی دزدان باز مانده از گروه اولیه (رفسنجانی و باند او )  را طرد کرد و خود با گروه جان‌نثارانِ تازه‌ی خود مشغول حیف و میل اموال باقی مانده و  از دزدی بزرگ شد.
اینک دزدان رانده شده، لباس پلیس و معلم اخلاق پوشیده‌اند و سعی درافشا و نصیحتِ دزدان مانده بر سفره دارند. عده‌ای (اصلاح طلبان حکومتی) اصرار دارند که وضع اصلاح شود و دوباره به سرِ خوانِ نعمتِ دزدی بازگردانده شوند، عده‌ای رانده شده و متواری( بنی صدرو امثال او) سعی در توجیه درستی دزدی بزرگ داشته و اشکال را در خیانتِ دیگر دزدان (خمینی،رفسنجانی و خامنه‌ای ) در عدم عدالت در تقسیم سهام می دانند.

مردم گرسنه، محروم و سرمایه از کف داده نیز با دهان باز مانده از تعجب به این بی شرمی می نگرند و مانده اند که چه کنند و چگونه  سرمایه به یغما رفته را ازاین دزدان هزار چهره باز ستانند.

و اما پرسش هم چنان باقی ست؛ چه کسی به این مملکت بیشتر خیانت کرده است؟

۱۳۹۲ خرداد ۱۵, چهارشنبه

خاتمی در حال آماده شدن برای خلق حماسه سیاسی



آقایون بریم ...!
-حاج آقا به کی می‌دید؟!
-انشاالله به یک نفر می‌دهم.منبع

۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه

دردنامه ای برای سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)



چهاردهم خرداد، در تقویم رسمی نظام و برای یاران تو، یادآور طنین بغض‌آلود صدایی است که در غم‌انگیزترین صبح تاریخ اینسرزمین گفت: «روح خدا به ملکوت اعلا پیوست».












اماما ! اکنون که بیست و چهار سال از رحلت جانسوزت گذشته است هر روز بیش از پیش فقدان‌ات به چشم می‌آید و چشمان‌مان را بیش از همیشه لبریز از  اشک‌ می‌سازد.
حالا که در بین ما نیستی با پوست و گوشت خود رنج دوری از تو را احساس می‌کنیم.
نیستی که ببینی چه به روز ما آورده‌اند.همه یاران واقعی تو را -از اعضای بیت معظم‌ات گرفته تا دست‌بوسان مخلص‌ات را- از قدرت رانده‌اند و مانند جذامی به دورمان حصار کشیده‌اند.
ظلم، جنایت، فساد چنان همه جا را فرا گرفته که حتا خود تو هم با آن قدرت الهی قادر نبودی به این سرعت کشور را به نابودی بکشانی!
امام عزیز تو خود به خوبی می دانی که ما برای استقرار نظام الهی چه زحماتی کشیدیم و چه جنایت‌ها مرتکب شدیم، آیا سزاوار است اکنون در نبود تو قدرت را قبضه کنند و همه‌ی لذات را فقط برای خود بخواهند؟!
امام جان! باور نمی کنی اگر بگوییم که چگونه با قساوت قلب، جوانان را در دخمه‌ها و سلول‌ها شکنجه کرده، می‌کشند و لذت می برند و ما از این همه محرومیم. یاد اعدام های اوایل انقلاب و دهه‌ی شصت به خیر، که چگونه شما با گشاده دستی همه را به آن خوان گسترده‌ی کشتار در راه خدا دعوت می‌کردید!
ای روح خدا (الان واقعا روح تشریف دارید)! قلب نازنین تان جریحه دار می شود اگر بدانید که ما چگونه دسته دسته مجبور شده‌ایم رنگ عوض کرده و تقیه پیشه کنیم. حتا عده‌‌ی کثیری از ما طرفدار دمکراسی شده‌ایم.
روزگار بدی‌ شده است ای امام.
فرزندان‌ات را ببینی، نخواهی شناخت!
عمامه و عبا به گوشه ای انداخته‌ایم و کراوات زده ایم. منبر و بحث و حوزه را ترک کرده و در پی مدرک و دانشگاه در غرب اعتکاف کرده‌ایم.
پس از تو ای امام، گوشه ای از پرده ها بالا رفت و ننگ اعمال مان را همه دیدند، خوشا به حالت که نبودی و ببینی!
بیست و چهار سال گذشت در حالی که نمی دانیم فردایمان چه خواهد شد. اگر اوضاع به همین روند ادامه یابد دیری نخواهد پایید که تمام پرده بالا رود و حنایِ کم‌رنگ ‌مان رنگ ببازد و از تو و نظام الهی که پی انداختی چیزی به جز نامی ننگین باقی نماند.
دل ‌مان تنگ است و دیده‌های مان پر آب!
کاش بودی تا همه را به " وحدت کلمه" فرا می خواندی و دوباره "همه با هم" شاد بودیم و انقلاب را صادر می کردیم و از ثمره‌ی این صادرات جماران را آذین بندی می‌کردیم. نه از مردم سالاری دَم می زدیم و نه از اصلاحات، نه به رای نیاز بود و نه به تحریم . تو بودی و ما بودیم، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم!

۱۳۹۲ خرداد ۱۲, یکشنبه

حرکت های اعتراضی در ترکیه؛ شاید این جرقه در ایران در بازی ایران- لبنان زده شود!


اعتراض جزیی از زندگی اجتماعی‌ست. گاهی این اعتراضات سیاسی‌ست و گاه صرفا ریشه اجتماعی داشته که به ناخشنودی از تصمیم‌ و عمل‌کرد دولت‌مردان برمی‌گردد.
در جوامع دمکراتیک برای ابراز و اعلام این ناخشنودی‌ها و اعتراضات سازوکارهایی تعریف شده است و پاسخ‌گوییِ درست و قانونی به آن‌ها یکی از مشغله‌های همیشه‌گیِ حکومت‌هاست.
از آنجایی‌که حکومت‌های غیر مردمی اصولن حق هیچ‌گونه اعتراضی را از طرف مردم به رسمیت نمی‌شناسند، در ساختار خود راه‌های قانونی برای اعتراض و یا تجمع‌های اعتراض آمیز و چگونه‌گی برخورد با آن را تعبیه نکرده‌اند، به همین دلیل ناخشنودی مردم در حکومت‌های غیر مردمی همواره به صورت خشمی فروخورده تلنبار گشته و با کوچکترین جرقه‌ای نیروی پتانسیل خود را آزاد می‌نماید.
در روزهای گذشته شاهد بودیم که طرح تخریب یک پارک و تبدیل آن به مرکز خرید با اعتراض مردم استانبول (ترکیه) مواجه شد و به همان دلایل گفته شده در بالا حکومت اردوغان بدلیل ناتوانی در پاسخ‌گویی به این اعتراض موجب برانگیخته شدن خشم عمومی و ناآرامی در استانبول گردید.
دولت مردان و سیاسیون با تجربه می‌دانند که به همین راحتی و با یک جرقه ممکن است" انبار باروتِ " خشم عمومی شعله‌ور گردد و آتشی به پا خیزد که کنترل آن گاهی ناممکن  بوده و یا تنها با پرداخت هزینه‌ای هنگفت میسر شود.

برگردیم به ایران‌مان و خشم فروخورده مردم و بازی فوتبال ایران-لبنان در 21 خرداد.
موسمِ انتصابات رژیم است و بساط داغ کردن تنور این انتصابات در هر کوی وبرزن توسط ایادی و مزدوران رژیم براه است. مردم نیز خسته از ظلم و جور حکومت و خم شده زیر بار فشار روزافزون اقتصادی، بی تفاوت نظاره‌گر این نمایش همیشه‌گی هستند!
اما در این اوضاع و احوال قضیه فوتبال جداست. ورزشگاه، همیشه محلی برای بروز ناخشنودی و فریاد خشم و قهر از ظلم و بی عدالتی ست. گاهی اعتراض به بی عدالتی داور و یا سوء مدیریت و حق کشیِ مربی و یا مسوولان تیم و مدیران ورزشی، باعث فریاد و حرکت های جمعی در ورزشگاه ها شده و گاهی نیز شادی و غم حاصل از نتیجه یک مسابقه در سطح شهر و کشور چنان گسترده گشته که نطفه‌ی اصلی و یا جرقه ابتدایی را تحت الشعاع قرار داده است.
نمونه ها بسیارند از شادی سراسری مردم بعد از پیروزی برابر استرالیا گرفته تا غم و اعتراض پس از باخت برابر بحرین!
یکی از آخرین حوادث بر می‌گردد به سال 1390 که شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" چنان طنینی در ورزشگاه آزادی انداخت که پیام آن به گوش غافلان رسید و خواب‌شان را تا مدت‌ها آشفته ساخت.
ویدیویی از آن رویداد :

اکنون نیز بار دیگر در روز 21 خرداد ماه - و تنها چند روز مانده به انتصابات رژیم- تیم ملی ایران مقابل تیم لبنان در ورزشگاه آزادی به میدان خواهد رفت. نتیجه این دیدار برای راه‌یابی به مرحله بعد برای ایران تعیین کننده و حیاتی‌ست. انتظارِ دور از ذهنی نخواهد بود که این بازی - فارغ از نتیجه آن و غم و شادی پس از آن- به اتحاد و تجمع ایرانیان بیانجامد و شعارها و کنش‌هایی را موجب شود که مورد پسند ملایان نبوده و جرقه‌ای گردد که خواب خوش حاکمان و برنامه‌هایشان را برای نمایش انتصابات برهم زند.
شاید شعار" نه غزه، نه لبنان- جانم فدای ایران"، که اعتراضی‌ست آشکار به سیاست‌های ضد ایرانی حکومت،  بار دیگر در خیابان‌های پایتخت طنین افکن شود و کام اژدهای ولایت فقیه را تلخ گرداند. 

۱۳۹۲ خرداد ۱۱, شنبه

بی خیال انتصابات ولایی؛ بازی فوتبال ایران- نه غزه، نه لبنان رو بچسب!

پخش مستقیم فوتبال ایران – نه غزه، نه لبنان

عجب تقارنی! در حالی که دم و دستگاه ولایت در حال تدارک حماسه ی سیاسی انتصابات  و تدارک چیان و نوچه‌های بیت هم مشغول دمیدن در این تنور و داغ کردن آن هستند و درست سه روز قبل از آن در ورزشگاه آزادی بازی مهم ایران و لبنان قرار است  برگزار شود.
 تصور کنید صد هزار تماشاچی منهای ده هزار مزدور و مامور، یک صدا فریاد بزنند : نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!!!!
چه خشتکی از ولی فقیه پاره می شه!
جماران به لرزه در میاد و روح امام طلایی کفن‌اش رو خیس می کنه.

فکر کن حالا بچه‌ها همت کنند 5-6 تایی هم گل بهشون بزنند، چه شود!!
راستی فکر می‌کنید این شعار زیبایِ ، نه غزه نه لبنان – جانم فدای ایران در روز 21 خرداد چند بار تکرار بشه؟!

 پخش مستقیم فوتبال ایران – نه غزه، نه لبنان

عجب تقارنی! در حالی که دم و دستگاه ولایت در حال تدارک حماسه ی سیاسی انتصابات  و تدارک چیان و نوچه‌های بیت هم مشغول دمیدن در این تنور و داغ کردن آن هستند و درست سه روز قبل از آن در ورزشگاه آزادی بازی مهم ایران و لبنان قرار است  برگزار شود.
 تصور کنید صد هزار تماشاچی منهای ده هزار مزدور و مامور، یک صدا فریاد بزنند : نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران!!!!
چه خشتکی از ولی فقیه پاره می شه!
جماران به لرزه در میاد و روح امام طلایی کفن‌اش رو خیس می کنه.

فکر کن حالا بچه‌ها همت کنند 5-6 تایی هم گل بهشون بزنند، چه شود!!
راستی فکر می‌کنید این شعار زیبایِ ، نه غزه نه لبنان – جانم فدای ایران در روز 21 خرداد چند بار تکرار بشه؟!