باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۱ آبان ۸, دوشنبه

دریاچه ارومیه، رودخانه کارون ، نسرین ستوده


او که حقيقت را ستوده است
خوشی‌ها و روشنايی‌ها خواهد آورد
اين رازِ آخرين آوازِ من است.
چرا که مروتِ غمخوارانِ آدمی و
آوازِ اهلِ علاقه را ستوده‌ام
دارنده‌ی دشت‌ها و درياها را ستوده‌ام
اردی‌بهشتِ عزيز و همزادانِ آب‌ها را ستوده‌ام
گَله‌ها،‌ گل‌ها، دره‌ها و سنگ‌ها را ستوده‌ام
او که حقيقت را ستوده است
خوشی‌ها و روشنايی‌ها خواهد آورد   «اين منم زرتشت ارابه‌ران خورشيد»- سیدعلی صالحی

دریاچه ی ارومیه آخرین قطرات اش را نفس می کشد تا به نمک زاری بدل گردد که یادی اگرش بود به شوری اشک فرزندان ایرانزمین باشد و بس.
آنسوی تر کارونِ غرّان، به خاموشی گراییده و تن رنجورش را توان گذار از گذرگاه همیشگی اش نیست و یادی اگرش بود  لبی خشک و چشمی تر خواهد بود از کودکی ایرانی.
آموزگار پلیدی و زشتی، اهریمن زشت پندار و زشت نهاد اینچنین می خواهد وطن مرا. با آبادانی در جنگ است و با بودن در ستیز. تاریکی و جهل را می ستاید و دروغ را سجده می برد.
آب روشنی ست و او تاریکی جو ، پس آب را به دار می آویزد تا شوره زار را و مرگ را به دشت هدیه دهد.
در اوین چشمه ای می جوشد. چشمه ای زلال به روشنی دل همه ی مادران ایران زمین. حصار و دیوار را توان بازداشت درخشش اش نیست. با آهن و پولاد سد راهش نتوان شد.
ای مرگ زای نادان، بدان که این رود، رود ایران است و خشک ناشدنی. نسرین زن ایرانی ست. سر بلند خواهد کرد و با اشک هایش دوباره کارون را پر خروش و ارومیه را پرآب  خواهد ساخت.


بگريز، از ما دور شو!
دور شو ای شبِ نادان
دور شو ای ناخوشی‌های شب‌گذر
دور شو ای اهريمن، ای مرگ، ای پتياره
دور شو ای شرير، ستمگر، ای آموزگار دروغ
دور شو، دور شو از آيينِ ما، از عاشقانه، از آواز!     «اين منم زرتشت ارابه‌ران خورشيد»- سیدعلی صالحی

۱۳۹۱ مهر ۲۴, دوشنبه

جماع با محلل برای نجات کشور از بحران


مُحَلِّل، در اسلام مردی‌ست که با زن سه طلاقه ازدواج می‌کند و او را طلاق می‌دهد تا آن زن بتواند دوباره با همسر پیشین خود ازدواج کند.

بر اساس قوانین اسلامی و سنت‌های اعراب دوران جاهلیت اگر مردی دو بار همسرش را طلاق دهد و دوباره به او رجوع کند پس از سومین طلاق دیگر امکان ازدواج با او را ندارد مگر اینکه آن زن به عقد ازدواج مرد دیگری درآید و پس از آمیزش جنسی از آن مرد طلاق گیرد. مردی که با ازدواج و همخوابگی با این زن موجب می‌شود تا امکان ازدواج دوباره او با شوهر سابقش فراهم آید محلل یعنی حلال‌کننده نامیده می‌شود.

در میان مسلمین اتفاق نظر است که محلل حتماً باید با زن آمیزش جنسی داشته باشد. سعید بن مسیب تنها فقیهی‌ست که گفته دخول برای محلل لازم نیست. برخی از فقهای شیعه معتقدند این آمیزش حتماً باید از جلو باشد و آمیزش مقعدی چاره‌ساز نیست. برخی از فقها نیز معتقدند علاوه بر دخول، انزال نیز لازم است. «ویکی پدیا»

وضع مملکت خیلی خراب تر از این حرف هاست که بخواهیم به پر و پای هم بپیچیم. بهتراست عقل های مان را روی هم بریزیم و چاره ای پیدا کنیم. من هم به نوبه ی خود نشستم یک گوشه وبسیار فکر کردم تا راهی و چاره ای پیدا کنم.

قبل از نسخه پیچیدن باید بیماری و مرضی که به جان کشور افتاده است را بشناسیم. «فلاش بک پزشکی» :

یک بار مردم ایران که با هوش ترین ، با سوادترین و روشنفکرترین مردم منطقه ی خاور میانه هستند (به روایت دوست و دشمن) از ویرانی مملکت و دوران ستم شاهی قاجاریه به خروش آمدند و دو پای در یک کفش نمودند که الا و بالله! شاه باید محدود بشه و سلطنت مشروطه! وبعد از اون با اولین موج هرج ومرج تسلیم حکومت رضا شاه شدند و هرچه اون بنده ی خدا خواست رییس جمهوربشه (به روایت دوستان) قبول نکردند و اصرار که: باید شاه بشی و مملکت بدون شاه بی معناست.
بعد در سال 57 دوباره تا شلوارمون دوتا شد فکر تجدید فراش افتادیم و هوس جمهوری مثل خوره افتاد به جان وروح ما. رفتیم تو خیابون و با «ژ.3» آمریکایی و «کلاشینکف» روسی و «چفیه» عربی ، شاه را فراری دادیم و بساط جمهوری را علم کردیم.
رفسنجانی  و دار و دسته اش چنان بلایی سر ما آوردند که به احمدی نژاد پناه آوردیم و حالا روزگارچنان فشارمان داده که دسته ای قصد دارند به رفسنجانی ( حالا بهرمانی شده) و آقازاده های او رجوع کنند.
عده ای از دوستان نیز چند گاهی ست به یاد ایام قدیم به بیهوده گی خیابان رفتن های سال 57 اصرار دارند و به دنبال شاهی می گردند تا علم هدایت (همان تاج شاهی قدیم) را به او سپرده و با  خیال راحت و امیدوار به عدالت خسروانه و شکوه کوروش گونه ی او ایام بگذرانند.

به هرروی آنچه که اهمیت دارد بازگشت (رجوع) به حالت پایدار نسبی قبلی ست.
 ولی یک جای کار گره خورده است و به همین دلیل تجدید فراش کنونی به ساده گی دفعات قبل نیست.
مشکل اینجاست که مردم در درگیری ها، خروش ها و انقلاب های قبلی این حکومت ها را « سه طلاقه » کرده اند و رجوع و برگشت به راحتی امکان پذیر نیست. ولی همان طور که از پاراگراف ابتدایی این نوشته پیداست برای این مشکل نیز یک راه حل شرعی وجود دارد و آن نیز «محلل» است.
بعضی از آقایان اعتقاد دارند که حکومت اسلامی «سه طلاقه» شده است و در زمانهای رفسنجانی ، خاتمی و احمدی نژاد امتحان خود را پس داده است. پس برای بازگشت به «دوران طلایی» باید محللی پیدا کرد و پس از آن دوباره با رژیم جمهوری اسلامی هم بستر شد.
شاخه ای از این گروه آقای احمدی نژاد را به عنوان محلل فرض می کنند وبا اثبات اینکه که «دخول» صورت پذیرفته و ایشان لذت کافی از این وصلت برده اند خواهان طلاق از ایشان و ازدواج و وصلت مجدد با رژیم جمهوری اسلامی هستند. داماد نیز می تواند آقای رفسنجانی و یا نایب ایشان و یا فرزندان ایشان باشند در اصل مسئله تفاوتی نمی کند.
از طرفی بعضی از علما بر این عقیده اند که خیر! حکومت اسلامی خود محللی بوده که از پس سه طلاقه کردن نظام پادشاهی به عقد آن درآمده ایم و به مدت بیش از سی سال همه گونه لذتی از ما برده است و اکنون زمان جدایی و آرمیدن در بستر پادشاهی ست.
اکنون که صورت مسئله را دانستیم باید راه حل آن را بیابیم . بنده برای حفظ وحدت و همبستگی ملی-مذهبی پیشنهاد می کنم بهتر آن است که آقای رفسنجانی را به عنوان پادشاه انتخاب کنیم که هر دو طرف راضی شوند ولی قبل از آن باید مشکل محلل را حل کرد شاید بهترین راه این باشد که کشور را برای مدتی به اسراییل و قوم یهود به سرکرده گی استکبار جهانی شوهر دهیم و پس از اثبات و اطمینان از آمیزش مناسب و فقهی، آن را به عقد دایم آیت الله بهرمانی ( اکبر شاه) در آوریم. باشد که خدای متعال ما را دربهشت با حوری های 70 متری پاداش دهد. آمین