باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

جام زهر برای عاقا و نُشادُر برای جنگ طلبان


آب ها از آسیاب اُفتاده و وقت آن است کمی با خود بیندیشیم که در ژنو چه شد؟!

نگاه اول- من اصلاح طلب‌ام. خواهان ماندگاری رژیم جمهوری اسلامی به هر قیمتی هستم. نظام در موقعیت خطرناکی قرار گرفته بود. تندروها به نمایند‌ه گی احمدی نژاد با ندانم کاری خود حکومت را به دره سقوط نزدیک کرده بودند و خطر دخالت نظامی بیگانه‌گان می‌رفت که این نظام الهی را برای همیشه محو و نابود سازد. با عنایت خدا و هوشیاری مردم و فعالیت شبانه روزی اصلاح طلبان دولت تدبیر و امید بر سرکار آمد و با روحانی همراه با تیم وزارت خارجه خود به هدایت دیپلماتی کارکشته و انگلیسی دان توانست نظام را با دنیا آشتی داده و پیروزی بزرگی به ارمغان آورد. تحریم ها کم خواهد شد. نقل و انتقال پول و ثروت جریان خواهد یافت و ما آقازاده خواهیم ماند. روحانی، ظریف مچکریم! آقای خامنه ای هم کمی سپاس‌گزاریم!

نگاه دوم- من اصول‌گرا هستم و مبانی اعتقادی ام از همه چیز برایم مهمتر است. غرب با کمک عوامل داخلی خود توانست در ژنو تمام زحمات هشت ساله ی دکتر احمدی نژاد را نابود کند. اقتدار ملی ما به باد رفت. سازش‌کاران توانستند در ژنو ترکمن چای دوم را خلق کنند. رهبر عالیقدر نیز برای اثبات توهم آن‌ها و غیرقابل اعتماد بودن شیطان بزرگ فعلن میدان را به آن ها سپرده تا شاید به راه راست اسلام جهادی هدایت شوند. فشار غرب با تحریم های ظالمانه در پی تسلیم نمودن امت اسلامی ما بود ولی در این هشت سال مقاومت ما به آن ها ثابت نمود فرزندان امام حسین هیچگاه تسلیم نخواهند شد به همین دلیل از راه خدعه و نیرنگ وارد شده و قرارداد ژنو را به ما تحمیل کردند. « و مکرو و مکر الله ولله خیر الماکرین» ما نیز حتا اگر شده در زیر زمین های خانه های مان غنی سازی و تلاش برای تکمیل چرخه انرژی هسته ای را ادامه خواهیم داد. بگذار دل سازش کاران و غرب به کاغذ پاره ی ژنو خوش باشد! مرگ بر آمریکا!

نگاه سوم- من روشن فکرم. دمکراسی برایم از همه چیز مهمتر است حتا از ایران و حتا از مردم ایران! برای نابودی رژیم ظالم آخوندی حاضرم هر کاری از دست دیگران بر آید را تایید کنم! باید اعتراف کنم که از توافق رژیم با غرب نه تنها خوش‌حال نشدم بل‌که دلم آتش گرفت! گویی تمام بدنم در آتش می سوزد. غربی ها با زیر پای گذاشتن حقوق ایرانیان و بدون توجه به جنایات رژیم به جای آن‌که مانند صدام آن را نابود کنند با آخوند ها در ژنو به مذاکره نشستند و به خاطر منافع مادی خودشان با رژیم به توافق رسیدند. آه! می سوزم! حال چه کسی باید این رژیم را از بین ببرد؟! چه کسی می تواند با این رژیم سفاک و قوی مبارزه کند. آه ! می سوزم! چگونه غربیان فریاد زندانیان سیاسی را نشنیدند، چگونه این همه شکنجه و اعدام را ندیدند و حاضر شدند به جای بمباران ایران با این نظام توتالیتر سازش کنند. آه ! قبلم و تمام بدنم می سوزد!

نگاه چهارم-  من منم! یک ایرانی! در زیر فشار این سی و پنج سال خاطراتِ تلخِ ستم‌های قرون را فراموش کرده‌ام! بیکاری، نا امنی، گرانی، درد و رنج و ستم در تارو پود بدن و روحِ خسته‌ام چنان نفوذ کرده که مرگم را به هر نفس آرزو می‌کنم! رژیم برای تثبیت خویش به جستجوی سلاحی ست که هسته ای اش خوانند و حق مسلم من! نمی‌دانم چیست این حق که از نان شب بچه های من واجب‌تر است و برای به دست آوردنش مجبور به تحمل این همه سختی شده ام. می گویند غرب ستم‌کاراست  و زورگو و برای محروم کردن من از حق هسته ای ام راه‌ها را بسته تا نه نفت بفروشیم و نه دارو وارد کنیم. باز می‌گویند که روحانی آمده با کلیدی ظریف که راه‌های بسته را باز کند و دارو را به بچه بیمارم برساند. نمی دانم ژنو کجاست و چرا 1+5 را 6 نگویند فقط می‌دانم که باید خوش‌حال باشم و لبخند بزنم. باید خوش حال باشم که در ژنو آقای ظریف توانست 20 درصد را به 5 درصد برساند. خدا خیرش بدهد لابد چیزِ بدی بوده که احمدی نژاد می‌خواست زیادش کند و روحانی کم‌اش را بهتر می داند. می گوینداز فردا جنس‌ها ارزان می شوند و بانک ها پر از دلار، و دولت می تواند با فروش این دلارها یارانه و عیدیِ ما را بدهد. همه این‌ها را از ظریف داریم که توانست با زبان خودشان به این غربی‌ها بفهماند فشار اقتصادی یعنی چه و البته از روحانی هم تشکر می کنیم که با خامنه ای صحبت کرد تا کله شقی را کنار بگذارد و از خر شیطان پیاده شود. یک تشکر مخصوص هم از رفسنجانی که راه و روش مجاب کردن رهبر را -همان گونه که خودش به خمینی قبولاند با صدام آشتی کند- به روحانی نیز یاد داد! به هر حال اگر جنگ تمام شده و ارزانی قرار است برگردد دم همه این ها گرم و گرنه .....!

نگاه آخر- من حسین شریعتمداری معروف به حسین بازجو هستم! من نتانیاهو هستم، من پادشاه عربستان هستم! من اپوزیسون جنگ طلب هستم! باید رژیم ایران را به ورطه جنگ کشاند. تنها جنگ و ویرانی رژیم جمهوری اسلامی ، نابودی ایران، تجزیه ایران و به خاک و خون کشیدن خاور میانه و نا امنی منطقه می تواند روح مرا به آرامش برساند. تا ایران و ایرانی هستند من آرام نخواهم گرفت! در ژنو نشستند و فریب لبخندِ ظریف را خوردند!  هر چقدر ما از کانال های گوناگون از کیهان گرفته تا نشریات فارسی زبان و لابی های صیهونیست به این اوبامای ابله هشدار دادیم که این یک بازی جدید است و باید تحریم ها را شدید تر کرده و بعد با یک حمله‌ی نظامی، کار رژیم جمهوری اسلامی را یکسره کرد، گوش نکرد و فریب خورد. توافق نامه‌ی ژنو اگر چه در ظاهر جام زهری برای خامنه ای بود ولی در باطن نشادری بود برای من! آه منم مانند نگاه شماره سه می سوزم اما نه قلبم! جای دیگرم می سوزد!

۱۳۹۲ آبان ۲۸, سه‌شنبه

19 نوامبر روز جهانیِ مستراح بر خامنه ای مبارک!



سازمان ملل متحد در ماه جولای امسال با یک قطعنامه روز 19 نوامبر را به عنان روز جهــــــانی مستراح انتخــــــــاب کرد.(World Toilet Day) .
 پس از این اقدام سازمــــان جهــــانی مستراح (World Toilet Organization)  با شعار « Sanitation for All » یا ( قاضلاب برای همه )،  تاسیس شد تا اهداف نعیین شده‌ای از قبیلِ کمک به بهبود و گسترش دست یابی به سرویس های بهداشتی را در جهان، پی‌گیری نماید.
 اطلاعات مربوط به فعالیت های این سازمان در وبسایت آن قابل دست‌رسی ست و به جستجویی ساده می توان دریافت که کشورهای زیادی از این روز استفاده کرده تا به وضعیت دفع فاضلاب و بهداشت توالت های عمومی سر و سامانی دهند.
جا دارد که ما نیز این روز را به خامنه ای ولایت مطلقه فقیه و رهبر جمهوری اسلامی تبریک گفته و از او خواستار شویم که:  اگر چه آزاده و عادل نیستی و دلت به حال ممکلت و مردم نمی سوزد لااقل در رشته ای که درس آن را خوانده ای و تجربه آن‌را داری دستی بالا بزن و مرقد عمام خمینی  و پایگاه های بسیج را در سراسر ایران به طور رسمی به عنوان مستراح عمومی تغییر کاربری داده و با این عمل سه گام مثبت برداشته باشی! اول این که نامت در تاریخ به عنوان فعال در این سازمان جهانی ثبت می گردد، دوم برای اولین بار با یکی از مصوبات سازمان ملل هم کاری کرده ای و سوم و مهمترین گام این که باعث کاهش فشار از دل و روده ی این امت همیشه در آمار خواهی بود و دشنامی از دشنام هایشان به اجدادت کم خواهی کرد.

کمپین یادآوری مستراح به رهبر


۱۳۹۲ آبان ۲۳, پنجشنبه

اجرتان با قاتلین سید الشهدا (عاشورا به زبان ساده)


این نوشته بر اساس اسناد، روایات، کتب اهل سنت و شیعه، سخنرانی های مساجد، نوحه ها و اشعار مراسم عزاداری نوشته شده  و ازهر گونه اتهام دخل و تصرف و جعل تاریخ مبراست.
صدها سال است که مراسم عزاداری عاشورا توجه ما را به کشته شدن شخصی به نام حسین بن علی و یارانش جلب می کند.  این ایام و مراسم آن برای هر کس یادآور خاطرات خاص خود است. گروهی برای خورش قیمه امام حسین و دیگر غذاهای نذری فرارسیدن این ماه را انتظار می کشند، گروهی دیگر برای لخت شدن و نمایاندن هیکل ورزشکاری خود و یا دیدن دختر همسایه، دسته ای هیئت دار، نوحه خوان و آخوند روضه خوان برای برخورداری از منافع مالی و امکانات این ماه چشم به راه مانده اند و عده ای نیز صدای مزاحم بلندگوها و شلوغی خیابان ها  در این ماه برایشان کابوس عظماست . اما  نکته مشترک این افراد اینست که همگی به قاتلان سید الشهدا لعنت می فرستند که باعث و بانی این بساط شده است.
اما چرا این شمر نابکار به دستور یزید بی شعور حسین را کشتند؟!
بعد از مردن محمد در حالی که علی به روایتی  سرگرم کفن و دفن او و به روایتی دیگر درحال دلداری دادن و ناز و نوازش عایشه - بیوه جوان محمد- بود، مسلمانان مدینه در محلی به نام سقیفه جمع شده و ابوبکر را به عنوان جانشین محمد برگزیدند.
 این آغاز ماجرای تفرقه در میان مسلمانان و به وجود آمدن فرقه های شیعه و سنی بود.
بعد از ابوبکر نیز، عمر و بعد از کشته شدن عمر عثمان و سپس علی به خلافت رسیدند.
 ابوسفیان یک از اشراف با نفوذ قریش و از یاران نزدیک  محمد بود. معاویه پسر ابوسفیان به دلیل موفقیت ها و پیروزی در جنگ ها مورد احترام ابوبکر قرار گرفت. این موفقیت در زمان عمر با تصرف منطقه شام بیشتر شد و معاویه حاکم شام و دمشق شد. بعد از آن عثمان نیز معاویه را منزلتی زیاد داد  تا جایی که همگان بر این باور بودند که عثمان معاویه را به عنوان جانشین خود برگزیده است. عثمان قبل از اینکه جانشین خود را برگزیند به طرز مشکوکی کشته می شود و علی خلافت را به دست می گیرد. عایشه – که دیگر رابطه اش با علی تیره شده بود-  علی را متهم کرد که در کشتن عثمان نقش داشته است. باری علی پس رسیدن به خلافت معاویه را از حکومت شام برکنار می کند و معاویه با او وارد جنگ می شود. علی او را شکست می دهد .پس از کشتن علی توسط  ابن ملجم  و شاید تحریک معاویه-  حسن پسر بزرگ علی  با معاویه وارد جنگ  می شود ولی شکست می خورد. دلیل شکست حسن خیانت لشکریانش و مردم کوفه بود که بیشتر آنها با معاویه بیعت کردند . حسن به ناچار تسلیم شد و تا پایان عمر به رتق و فتق امور شعیان اندک  و حرم سرای بزرگ خود پرداخت. حسن به گفته ای بیش از صد همسر داشت و توسط یکی از همین زن‌های خود  به نام جعده مسموم شد و مرد.
حسین دومین پسرعلی که  یک سال از حسن کوچکتر بود به صورت عرفی رییس خانواده شد. در آن زمان  معاویه در اوج فدرت بود و حکومت اموی با اقتدار سرزمین های به زور مسلمان شده را  در کنترل داشت. حسین اگرچه بر خلاف برادرش جنگجویی ماهر و اعتماد به نفس زیادی داشت ولی به دلیل قدرت معاویه امکان عرض اندام و اعتراض علنی نداشت . پس از مرگ معاویه پسرش یزید بر تخت نشست و مطابق رسوم آن زمان همه مردم باید با او بیعت می کردند تا حکومت اش مشروعیت داشته باشد. مردم  می بایست وفاداری خود را با حاکم  به صورت بیعت کردن اعلام نمایند، عدم بیعت به منزله اعلام علنی و مخالفت با حاکم و اعلام جنگ با حکومت محسوب می شد. ( چیزی شبیه  اعلام اعتقاد قلبی و عملی به ولایت فقیه در جمهوری اسلامی ست) !
یزید نیز به حسین ابن علی پیغام داد که با او بیعت کند.  حسین که 56 سال از عمرش می گذشت و هر آن ممکن بود با مرگ طبیعی ( باتوجه به میانگین سنی آن زمان) و یا سم زنان کشته شود،  با یک حساب و کتاب سر انگشتی به این نتیجه رسید که چیزی برای از دست دادن ندارد و اکنون تنها موقعی ست که شاید بتواند  حکومتی که حق خود می دانست را بدست آورد. پس به یزید پیغام داد که حاضر به بیعت نیست و عملن به اپوزیسیون یزید تبدیل گشت وخود را برای مبارزه آماده نمود.  نتایج نظر سنجی‌ها نشان می داد که در مدینه طرفداران زیادی ندارد بنابر این مجبور شد به مکه فرار کند. یزید هم شخصی سمج به نام عمرو  را مامور دستگیری حسین کرد. حسین نتوانست از دست این مامور فرار کند و حتا در شلوعی های مکه نیز امکان مخفی شدن نداشت پس تصمیم گرفت به کوفه برود. پسر عمویش مسلم ابن عقیل را به کوفه فرستاد تا سروگوشی آب دهد و آماری از طرفداران خود بگیرد. مردم کوفه که قبلن به علی و حسن رکب زده بودند باز هم توانستند مسلم را سیاه کنند. مسلم برای حسین پیغام فرستاد که بی خیال زیارت مکه شده و به کوفه بیاید که همه از پیر و جوان مشتاق دیدن نوه رسول خدا و حمایت از او هستند. حسین هم با خوشحالی زیارت را نیمه کاره رها کرده و به همراه همسران، کنیزان و خانواده و گروهی از یارانش  به سوی کوفه روان شد. باری در میان راه سپاه حکومتی به فرماندهی عبیدالله ابن زیاد راه آنها را بست و از آن ها خواست راه خود را عوض کرده و به طرف کوفه نروند . جالب اینکه بیشتر افراد این لشکر انبوه را مردم کوفه یعنی همان شیعیان و طرفداران حسین تشکیل می داد. حسین با خود فکر کرد جایی برای رفتن و پناهنده گی ندارد و احتمال اینکه آن ها به طور علنی حاضرشوند نوه ی محمد و خانوده او را بکشند کم است پس بهتر است کوتاه نیاید و روی حرف خود بیایستد ( بی گمان آن زمان نرمش قهرمانانه اختراع نشده بود). 
باری هر دو طرف بر حرف خود پافشاری کردند و جنگ در گرفت. بافی ماجرا را همه می دانند در نبردی نابرابر(از نظر تعداد) حسین و یاران باقی مانده اش  تار و مار شدند و مسلمانان شیعه هر سال یاد آن کشتار ناجوانمردانه  را با گریه و عزاداری زنده نگه می داشتند بعد ها این موضوع به یک داستان حماسی و قهرمانانه تبدیل شد و حسین به قهرمانی آزادیخواه که برای زنده نگاه داشتن اسلام قیام کرده بود تبدیل گشت.
این تغییر و تحول باعث شد که نذری نان و خرما به حلوا و بعد به حلیم و آش و کم کم به خورش قیمه تبدیل شود. امروزه شاهدیم که گروه های عزاداری شکیل تر، خوش نیپ تر به خیابان می آیند و در بعضی هیئت ها چلو کباب هم می دهند. اجرشون با قاتلین سید الشهدا 

۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

چند پیشنهاد به آقای ظریف برای ترجمه «حرام زاده» !

یکی از سخت ترین کارها در جمهوری اسلامی ترجمه کلمات، شعارها، ناله و نفرین ها و خلاصه اراجیف من درآوردی ست که

در مکالمات روزمره‌ی آخوندها بکار برده می شوند. البته سختی این کار هنگامی بیشتر به چشم می‌آید که- بنا بر مصلحتِ نظام -قرار است سخن و کلمه ای که مصرف داخلی داشته را برای افکار عمومی ویرایش کرده و یا به عبارتی گندِ آن سخن را ماست مالی و ماله کشی نمود.


آقای ظریف در مصاحبه با خبرنگار آمریکایی سعی کرد «افسانه خواندن هولوکاست» توسط خامنه ای را به نوعی رتوش کرده و گناه را به گردنِ اشتباه در ترجمه بیاندازد و تا حدی نیز در این کار موفق بود هر چند پس از بازگشت برای این کار مورد مواخذه قرار گرفت!
اکنون باید دید که آقای ظریف و تیم وزارت خارجه‌ی رژیم چگونه سخنان خامنه ای در روز 13 آبان که به وضوح و روشنی رژیم اسراییل را «حرام زاده» نامید، را ویرایش یا ترجمه خواهند کرد تا از ضرب و تندی آن بکاهند؟!
مشکل اینجاست که واژه «حرام زاده» آنقدر در فیلم های هندی تکرار شده است -و با در نظر گرفتن نفوذ بالیود- که بیشتر مردم معنای آن را می‌دانند و به همین دلیل همان روز بسیاری از رسانه های غربی این سخن خامنه ای را به این شکل تیتر نمودند:
Khamenei calls Israel bastard!!! 
 اما از آنجایی که وظیفه خود می دانیم تا از سیاست‌های تنش زدایی دولت وپروسه جام زهرخوراندن به رهبر و غلط کردن قهرمانانه ایشان حمایت نماییم، به آقای ظریف پیشنهاد می کنیم به هیچ وجه نا امید نشده و کم نیاورد. ایشان می توانند اگر گیر کردند از راهکارهای زیر استفاده کنند:
- اشتباه تایپی: رهبر از «ه» دو چشم استفاده فرمودند وکلمه مورد نظر ایشان «هرام زاده » بود نه «حرام زاده» ! بهد هم می توان از لابه لایِ حدیث ها و روایات معنای مناسبی برای «هرام » یافت و موضوع را جمع و جور کرد!
- معنای مورد اشاره رهبر از کلمه «حرام زاده» به «مسجد الحرام» دلالت داشت و در روایت آمده که قوم یهود از محلی به نام «حرام» در مکه کنونی و همان مسجد الحرام برخاسته اند و به همین دلیل در گذشته به آنها «حرام زاده» یا همان زاده شده در محله‌ی «حرام» می گفتند.
- می توان گفت آخوند ها اصولن شوخ طبع هستند و وقتی با کسی احساس خودمانی بودن دارند از این اصطلاحات استفاده می کنند مثلن خامنه ای هنگامی که خیلی سر حال تشریف دارند مجتبی پسرش را ولد زنا یا تخم حرام صدا می زند و مجتبی نیز در حالی که از خوشحالی در پوست نمی گنجد نزد پدر می رود.

به هر حال برای آقای ظریف در این ماموریت -که رهبر نیز به سختیِ آن اشاره فرمودند- آرزوی موفقیت می کنیم و از رهبر فرزانه نیز درخواست می کنیم کمتر از این اصطلاحات درون بیت رهبری و طلبه‌گی استفاده کنند تا این مذاکرات به خوبی و خوشی به نتیجه برسد. بعد از رسیدن به  سلاح هسته ای روی یک موشک همراه با کلاهک اتمی همین کلمه را بنویسید و قلب رژیم صیهونیستی را با آن هدف قرار دهید!

۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه

اعتماد به نفس،انگشت مبارک و خاطره اولین شب طلبه‌گی در حوزه علمیه!




سکانس اول: اولین شبِ اقامتِ طلبه در حوزه علمیه بود و مطابق سنت طلبه‌گی و برای ابراز ارادت می بایست آن شب را در حجره آیت الله العظمی بگذراند. ... پس از سانسور قسمت های مورد دار! القصه، به اینجا رسیدیم که در هنگام فراگیری اولین درس یعنی همان عملِ حماسیِ «ل.. »؛ 
طلبه ی جوان رو به آیت الله نمود و با خضوع و فروتنی گفت: ببخشید حاج آقا که پشت‌ام به شماست!
 آیت الله دستی به پس گردن طلبه کشید و نفس زنان گفت: که در وجنات، روحیه و رفتار تو آثار بزرگی و کمال می بینم . روزی را می بینم که تو در کمال قدرت و عزت در سفارت کفار انگشت نگاری شده و از حقوق مسلمین با سرافرازی دفاع نمایی!

سکانس دوم: سال ها ازآن دوران گذشته است، ایام محرم، حجت الاسلام  برای ارشاد کفارقصد سفر به آلمان دارد.
 سفارت آلمان، ویزا، انگشت نگاری، فلاش بک....خاطرات نوجوانی..... پیش بینی آیت الله العظمی، اقتدار، لبخند رضایت!!!

در خبرها آمده بود که حجتالاسلام حمید رسایی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، برای گرفتن ویزا و سفر به کشور آلمان مجبور شده که برای انگشت نگاری به سفارت آلمان برود. ایشان این عمل خود را با توجه به روایت بالا در کمال قدرت، عزت و اقتدار انجام دادند. ایشان با اتومبیل مخصوص از درب اختصاصی وارد سفارت شدند و در اتاقی مخصوص با رشادت انقلابی انگشت مبارک خود را در سفارت آلمان نگاشتند.
« بنده به دوستان تشریفات مجلس و وزارت خارجه تاکید کردم فقط در صورتی این کار را می کنم که روند اجرای آن به شکل خاص باشد آن هم به دلیل جایگاه حقوقی ای که امثال بنده داریم و این جایگاه متعلق به مردم است. برای همین هماهنگ شد تا با وسیله نقلیه از درب مخصوص سفیر وارد شوم. وقتی هم وارد شدم با احترام به استقبال آمدند. و بدون معطلی ما را به در اتاق مجاور اتاق سفیر بردند و دستگاهی که برای این کار بودند را آوردند و توضیح دادند.

بعد از این کار هم سفیر آلمان به استقبالم آمد مرا به اتاقش دعوت کرد. حدود نیم ساعتی در اتاق سفیر با حضور مترجم تشریفات مجلس درباره مهمترین مسائل کشور و منطقه با وی صحبت کردم که الحمدلله دفاع عزتمندانه ای از حقوق مردم کشورمان بود.»