باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

آیاخانم‌ها و آقایانی که ادعای ایران دوستی دارند به بی بی سی اعتراض خواهند کرد؟!


خانم شیرین عبادی مگر شما همه جا به عنوان یک ایرانیِ دارنده ی جایزه نوبل حاضر نمی شوید؟
آقای رضا پهلوی شما که داعیه‌ی ایران دوستی داشته و دارید!
آقای بنی صدر شما که به گمان خود مانند مصدق ایران دوست هستید!
آقای نوریزاده شما که معرف حضور رسانه ها هستید!
نمی خواهم و نمی توانم تک تک شماها را نام ببرم. با همه‌ی شما هستم؛ چپ، راست؛ بی خدا؛ اصلاح طلب، برانداز! اگر واقعن ایران دوستی‌تان فقط شعار نیست و دل در گرو یک‌پارچه گیِ وطن دارید، در مقابل عمل‌کرد بخش فارسی «بی بی سی» اعتراض کنید. شاید یک بار هم که شده این اتحاد باعث گردد که استعمار پیر بداند که ما هم می‌دانیم. بداند که براحتی قرن‌های گذشته نمی تواند دسایس و نقشه‌های استعماری خود را از طریق دستگاه تبلیغی خود به ماها دیکته کند.
باید نشان دهیم که خط قرمز ما کجاست.
باید بدانند که امثال مصدق هنوز در بین ایرانیان هستند و برای حفظ شرافت ایرانی در هر مکان و زمان حاضر به فریاد زدن هستند.
این آزمایش خوبی‌ست برای راستی ‌آزمایی فعالان سیاسی!
آزمایشی که به درستی وطن دوست، وطن فروش و سیاست بازان بی قید را از هم جدا خواهد ساخت!

حقوق و مزایای کارکنان رسانه‌های غربی فارسی زبان چقدر است؟!


نمیدونم چقدر حقوق میدهند ولی حتمن خیلی زیاده!
دارم در مورد دستمزد بعضی‌ها حرف میزنم. لابد اینقدر می گیرند که حاضرند به خاطرش هرچی ارباب میگه رو بی چون و چرا اجرا کنند حتا اگه توهین به جد و آباد خودشون باشه.
بی شک اینقدر بهشون می‌رسند که نابودی و تکه پاره شدنِ وطن براشون مهم نباشه!
به عنوان مثال بی بی سی به هر حال یک رسانه‌ی دولتیه و اگر سیاست‌های دولت‌اش رو اجرا می‌کنه دمش گرم!
ولی این که عده ای دانسته یا ندانسته روابط کاری‌شون از« کارمند-کارفرمایی» به «ارباب-رعیتی» تغییر کنه و کک‌شون هم نگزه جای تعجب و تاسفه!
بعضی (تعداد خیلی کمی) از کارکنان ایرانی الاصل رسانه‌های غیر ایرانی به محض اینکه استخدام شدند انگار خون‌شون رو کشیدند بیرون و به جاش خونِ با کیفیت غربی -که نقطه جوشش بالاست- رو به بدن‌شون تزریق کردند، بعد هم قدشون شده بالای 180 سانتی متر، موهاشون هم بلوند شده، چشم‌ها آبی و رنگ پوست‌شون سفید یخچالی! میان و با لهجه‌ی آکسفوردی به هر چی دار و ندار این مملکت چندهزار ساله‌است گیر میدن و حتا به نژاد و ژنِ پدر و مادر خود نیز رحم نکرده و برای خوش‌آیند ارباب و یا معروف شدنِ یک شبه توهین و پرخاش رو از هیچ‌کس دریغ نمی کنند.
با هر ننه قمری به عنوان کارشناس و فعال سیاسی مصاحبه می‌کنند. به تجزیه طلب‌های وطن فروش، لقب زندانی سیاسی میدن و برای هر معرکه ای آتشی مهیا کرده وصدای هر معرکه گیری رو در بوق و کرنا می کنند.

آقا جان شما مثل اینکه به قول معروف کدو رو ندیدید. این ارباب ثابت کرده درعرض چند ثانیه‌ی دیپلماتیک، ممکنه تغییر مسیر بده و تو می‌مانی و بدنی بی خون و رگ و چشم و ژن و نژاد!
شما اگه حرفه ای هستی نون قلم و دانش خودت رو بخور. چه احتیاجی داری بشی آلت دستِ کسانی که همه می‌دونند، دشمن تاریخی این مرز و بوم هستند.

از ما گفتن بود.این نون‌ها و ساندیس خوری ها آخرعاقبت نداره!  اگر قرار بر ساندیس خوری‌ست خامنه‌ای هم انبارش پر است. شاید هم آب میوه‌های انگلیس از ساندیس‌های خامنه ای خوشمزه تر باشند. راه سوم هم اینکه یک خط عذر خواهی. بعد همین بچه هایی که بهشون توهین کردی اینقدر با معرفت هستند که به  یک لیوان دوغ ایرانی دعوت‌ات کنند!

۱۳۹۲ تیر ۲۶, چهارشنبه

ترجمه‌ی نامه‌ی لورفته‌ی بنی صدر به نشریه «السیاسه » کویت











به: سردبیر محترم روزنامه‌ی وزین السیاسه (کویت)
از: ابوالحسن بنی صدر، رییس جمهور در تبعید جمهوری اسلامی ایران
با احترام،
پیش از هر چیز لازم است مراتب قدردانی خود و مردم ایران و فرانسه را از زحمات جنابعالی و همکاران‌تان در تهیه و انتشار روزنامه وزین السیاسه ابراز داشته و به اطلاع برسانم که نشریه شما یکی از پرطرفدارترین نشریات در بین مردم فرانسه بوده و بدون اغراق هر فرانسوی هر روزه قبل از هرکاری به سراغ نشریه شما رفته و روز خود را با آن آغاز می‌کند. لازم به ذکر است که بسیاری از خانواده‌های فرانسوی فرزندان خود را به یادگیریِ زبان عربی به منظور استفاده از «السیاسه» ترغیب می‌کنند.
جناب سردبیر محترم،
قصد من از نگارش این نامه جلب توجه شما وپرداختن به موضوعی قدیمی‌ست که به تازه‌گی در بین جامعه‌ی مجازی ایرانی مورد توجه قرار گرفته وممکن است به نحوی شما را به این بحث درگیر ساخته و منافع‌تان را تحت تاثیر قرار دهد.
موضوع برمی‌گردد به مصاحبه‌ی روزنامه شما با شخصی به نام «شاپور بختیار» در حدود 32 سال پیش!
اکنون پس از گذشت این همه سال و پس از روشنگریِ اصحابِ بنده و انتشار مجدد این مصاحبه، عده‌ای -که دشمنی آنان با آزادی بیان برای همگان محرز بوده و با کیش شخصیت سعی در زنده نمودن ناسیونالیسم را دارند- قصد داشتند که منکر وجود این مصاحبه شوند و سپس در پیِ زیر سوال بردن هویت و اعتبار روزنامه‌ی شما بودند که خوشبختانه با هوشیاری و واکنشِ خودجوش اهالی بیت اینجانب، عقب نشینی کرده و با توسل به شخص معلوم الحالی به نام نوری زاده، ادعا کرده‌اند که بعد از چاپ این مصاحبه، تکذیبیه‌ای برای شما -درهمان زمان-ارسال گشته ولی روزنامه‌ی شما از انتشار آن سرباز زده و یا در محل نا مناسبی و پس از گذشت چند ماه منتشر نموده است!
به هر حال وظیفه‌ی خود دانستم به شما اطلاع دهم که برای حفظ صلح درمنطقه و برهم نخوردن «موازنه‌ی عدمی » در بین امت اسلام و بنابر«اصل راهنما» می بایست این‌گونه توطئه‌های ناسیونالیستی را در نطفه خفه کرد.
ازجنابعالی انتظار می‌رود که این دشمنان «ولایت جمهور» را نومید گردانده و یا ترتیبی اتخاذ گردد که آن تکذیبیه را تکذیب نمایند.
پیشاپیش از زحمات شما قدردانی نموده و اعلام می‌نمایم که تمامی هزینه‌های مرتبط با این تکذیبیه، از محل وجوهات «اقتصاد اسلامی» و توسط بیتِ اینجانب پرداخت خواهد شد.
برادران مسلمانِ عرب-فرانسوی ما یک ضرب‌المثل دارند که می‌گوید: حقیقتی را بیان کن که  منافع خود یا برادر دینی‌ات را تامین کند!
ارادتمند
رییس جمهور تبعیدی جمهوری اسلامی ایران(فرانسه)
ابوالحسن بنی صدر
هشتم رمضان المبارک 1434

۱۳۹۲ تیر ۲۵, سه‌شنبه

بنی صدر یک دروغ‌گوی بزرگ است! سخنان نماینده‌ی جمهوری خواه در مجلس نمایندگان آمریکا (22 سال پیش)


گوشه ای از سخنان آقای لوینگستون درمجلس نمایندگان آمریکا در باره ماجرای «اکتبرسورپرایز» که در آن به دروغ‌های آقای بنی‌صدر و تناقض‌های او اشاره می‌کند. او بنی صدر را یک دروغ گوی بزرگ می نامد و در بخش هایی از سخنان خود دلیل دروغ پردازی های او را نگرانی او از عادی شدن روابط ایران و آمریکا وامیدواری  بنی صدربرای جلب حمایت آمریکا در صورت تشدید تشنج در روابط دو کشور می داند.(لینک منبع در انتهای سند)

ref:http://www.fas.org/irp/congress/1991_cr/h911104-october2.htm


۱۳۹۲ تیر ۲۲, شنبه

کارتون‌های مربوط به ماه رمضان


       




                                        






                                                     

منبغ: اینترنت

۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

راهنمای جستجوی سند در گوگل و روشن‌گری !


کامپیوتر خود را روشن کن، به اینترنت وصل شو، در محل جستجو نام هر کس را که دوست داری بنویس و دکمه‌ی جستجو را بزن!
به همین راحتی! صفحات و مطالب زیادی در مقابل شما خواهد بود. بستگی به شهرت مورد جستجو حجم مطالب کم و زیاد خواهد بود.
اگر صفحات را زیر رو کنی اطلاعات متفاوتی خواهی دید. نکات مثبت را نادیده بگیر دنبال ضعف ها و بدی های او بگرد اگر می خواهی سریعتر به نتیجه برسی دامنه‌ی جستجوی خود را کوچک‌تر کن مثلن کلماتی مثل خیانت، وطن فروشی، دزدی و مانند آن را در کنار نام فرد قرار بده. ناامید نشو، بالاخره تصویر بریده‌ای از یک روزنامه‌ی قدیمی، ناسزایی، عکسی، چیزی خواهی یافت. حوصله داشته باشی به نتایج حیرت انگیزی خواهی رسید.
چند تا از این مطالب را ذخیره کن و به عنوان سند جنایات و خیانت های آن فرد منتشر کن. اعتبار مطالب اصلن مهم نیست، خود را زیاد درگیر این مسائل نکن. فراموش نکن که تو یک روشن‌گر و مبارز سیاسی در فضای مجازی هستی، الزامی به پاسخ‌گویی به کسی نداری. بقیه باید یاد بگیرند که مطالب منتشر شده در اینترنت را به عنوان دلیل و سند باور کنند. حتا می توانی از دیگران برای باز نشر این مطالب و گرم کردن بازار این اسناد کمک بگیری. به هر حال هر فردی دشمنانی دارد پس همیشه کسانی برای کمک کردن هستند.
حالا منتظر شو و جو بوجود آمده را رصد کن، شاید لازم باشد چند بار در یک بازه زمانی کوتاه مدت این کار را تکرار کنی تا به نتیجه دلخواه برسی.
درست شد! نگاه کن! حالا این چرخه‌ی گردش اطلاعات به کار افتاده و به صورت اتوماتیک  در حال چرخش است! فرد مورد نظرت چهره ای منفور و منفی پیدا کرد!!
می توانی استراحت کنی، کامپیوترت را خاموش کن و یا موسیقی و فیلم مورد علاقه ات را تماشا کن.
ایران در امن و امان است! دیگر کسی به ایرانی بودن خود افتخار نمی کند! ملت بی قهرمان را راحت تر می توان بی هویت و اسیر نگاه داشت. 

۱۳۹۲ تیر ۱۸, سه‌شنبه

رفیق دایورت الدوله قجر



در اواخر دوران قاجار به دلیل گسترش آزادی‌های نسبی، خواسته های جامعه روشن‌تر به گوش می‌رسیدو انتقاد از حکومت و لزوم پاسخ‌گوییِ دربار و سیاسیون شکل تازه‌ای به خود گرفت.
دربار و حاکمان وقت نیز لازم دیدند که به نوعی به این نیازِ تازه شکل گرفته پاسخ گفته و پلی ارتباطی میان دربار و مردم و تا اندازه‌ای کشورهای دیگر برقرار سازند.
قرار بر این شد که منصبی جدید در ساختار حکومتی تعریف گردد و صاحب این منصب یا شغل جدید این وظیفه را بر عهده گیرد.
وظیفه‌ی اصلی این فرد پاسخ‌‌گویی به انتقادات و نوعی سخن‌گویی دربار بود. از آنجایی‌که خود حاکمان می‌دانستند که بیشتر انتقادات به حق است و حاصل بی کفایتی و گند زدن‌های پی در پیِ مقامات فاسد بوده که از راه منطقی قابل پاسخ‌گویی بدان‌ها نخواهند بود، به این فکر افتادند که شرایط احراز این منصب را به گونه‌ای تعریف کنند که فرد مذکور موظف و قادر به ماست‌مالی و ماله‌کشیِ سوتی‌های حاکمان باشد.
این بدان معنا بود که می بایست فرد مسوول با سخن‌وری، مغالطه و سیاست‌بازی دلیل اصلی مشکلات را از دربار و درباریان و بنابر مصلحت، به شخص و محل دیگری منحرف نماید.
بنابر رسم معمول، در پی انتخاب عنوانی برای این منصب برآمدند و به طور منطقی و با توجه به شرح وظایف گفته شده، می بایست عنوان «منحرف الدوله» و یا « منحرف السلطان» را انتخاب می‌کردند ولی برای جلوگیری از تشویش اذهان ترجیح داده شد از معادل فرنگیِ آن «دایورت الدوله» استفاده شود.
مرحله‌ی بعد انتخاب فرد مناسب برای این منصب بود.
با پیری دانا مشورت کردند و آن مرد خردمند پاسخ داد که تنها کسی می‌تواند از عهده‌ی این مهم برآید که قادر باشد خروج باد معده را شقیقه مرتبط سازد، چرا که این تنها موردی‌ست که ملایان هنوز از عهده‌ی حل آن بر نیامده‌اند و در رساله‌های‌شان نشانی از آن نیست!
به اندرونی دربار اعلام نیاز کردند. پس از چند روز، از اندرونی پیغام رسید که یکی از شازده‌گان قجر که به تازه‌گی از ممالک روسیه بازگشته، آماده‌گیِ برای پاسخ به این چالش را دارد. او فارغ‌التحصیل سن پترزبورگ (لنین‌گراد) است واز پایان نامه‌ی تحصیلی‌اش  با عنوان «الحاق آبهای گرم جنوب به سرزمین الهی کربلا» در نجف اشرف دفاع کرده است.
در روز مقرر شاهزاده‌ی مذکور با ابُهت، با سبیل‌های آنکارد شده، کلاه قجری به سر و عبایِ متبرک شده‌ی نجف وارد شد و اظهار نمود که با فرمولی ابتکاری توانسته است این معضلِ تاریخی را حل نموده، پس توانایی احراز منصب جدید را دارد.
در میان تعجب و اشتیاق حاضران، وی چنین ادامه داد که فرمولی نوشته است که نشان می دهد اگر فشار خروجی باد معده از مقدار معینی بیشتر شود، موج ایجاد شده از راه اعصاب شکم و گردن به شقیقه های فرد منتقل شده و موجب درد در شقیقه و در شرایطی خاص گیجی فرد خواهد شد!
حاضران به افتخار این کشف بزرگ به پا خاسته و با کف زدن های خود او را تشویق و به تدبیر او آفرین ها گفتند.
و بدین سان اولین « دایورت الدوله» به طور رسمی وارد نظام حکومتی ایران شد.
وی بعدها و پس از انقلاب بلشویکی شوروی کلمه‌ی « رفیق » را به اول عنوان خود افزود و کلاهی همچون کلاه چگوارا  و آل احمد بر سر گذارد تا ماهیت ضد امپریالیستی خود را نشان دهد. هم‌چنین بعد از سقوط سلسله‌ی قاجار کلمه‌ی « قجر» را به آخر عنوان خود اضافه کرد تا شاهزاده‌گی‌اش از یادها نرود.
باری « رفیق دایورت الدوله قجر» نه تنها به رفع و رجوع، توجیه و ماله کشیِ بی کفایتی های دربار همت گمارد بل‌که بنابر درخواست شیخ فضل‌الله نوری، جامعه‌ی روحانیت و علما و مدرسین حوزه علمیه قم به بازنویسیِ حوادث تاریخی نیز پرداخت و بدین‌گونه خدمات شایانی به تشیع، کمونیسم، نظام پادشاهی و حکومت ولایی نمود.
لازم به ذکر است وی اسرار و فوت و فن کارهای تخصصی خود را از طریق کمینترن شوروی و حوزه های علمیه در اختیار رفقای مورد اعتماد و ولایت‌مداران امپریالیست ستیز قرار داد و به همین دلیل راهش تا کنون ادامه دارد. جانشینان او امروزه در تمامی عرصه های سیاسی و اجتماعی حضور فعال داشته و کماکان با حفظ عنوانِ «رفیق دایورت الدوله قجر» به دایورت کردن و انحراف ریشه و دلیل بسیاری از وقایع و رخدادها به سمتی که مصلحت است مشغولند.
در زیر به نمونه هایی از آثار، خدمات و رد پاهایِ رفقای دایورت الدوله در تاریخ ایران و جهان اشاره می شود:
-          دایورت کردن حمله ی وحشیانه اعراب به ایران و کشتار و فجایع مسلمانان به: اسلام  با مهر و دوستی و بدون درگیری به ایران آمد و مردم به جان آمده از جور و ستم موبدان زرتشتی و فساد ساسانیان با آغوش باز پذیرای اسلام شدند.
-          دایورت کردن جنگ جهانی و اشغال ایران توسط متفقین به: به دلیل کودتای رضا قلدر و سیاست اشتباه ایران به اشغال بیگانه گان در آمد. اگر سلسله قاجار پا بر جا می بود هیچ‌گاه کسی شهامت حمله به ایران را نداشت.
-          خصومت انگلیس وروسیه با ایران : اگر رضا خان میر پنج بی جهت به پروپای شیخ خزعل و امثال پیشه وری نمی پیچید این گونه روابط ما با این دو ابر قدرت تیره نمی شد.
-     شکوه، پیشرفت و آزادی های سیاسی در دوران قاجاربه: نابودی و عقب گرد کشور توسط دیکتاتوری پهلوی ها
-          اگر کشف حجاب اجباری و سخت گیری به روحانیت نبود دیکتاتوری در ایران شکل نمی گرفت.
-          دایورت اشتباه سیاست مداران و روشنفکران در شکل گیری جمهوری اسلامی و قدرت گیری خمینی به: خواست مردم و پذیرش با آغوش باز مردم به ستوه آمده از دیکتاتوری پهلوی.
-          دایورت جنایات و کشتار دهه شصت به: مبارزه مسلحانه و اعلان جنگ گروه های چریکی و بمب گذاری ها در اوایل انقلاب
-          دایورت ریشه ی احکام و قوانین ضد بشری اسلامی به : قرائت اشتباه از اسلام و اختراع اسلام رحمانی
-          دایورت علت اصلی عدم اتحاد مخالفان رژیم و ماندگاری رژیم به: سوگند پادشاهی رضا پهلوی.
-          دایورت عدم موفقیت شورای ملی ایران به: حضور عناصر بسیجی در آن
-          دایورت پیروزی تیم فوتبال به: خوش قدمی روحانی
-          دایورت باخت تیم فوتبال به: مربی خارجی
-          دایورت دلایل نابودی ایران در 34 سال حکومت اسلامی به: عدم لیاقت احمدی نژاد
-          دایورت علت روی گردانی جوانان از اذان و نماز به: ترانه های شاهین نجفی
-          دلیل خاموش نشدن صدای آزادی خواهی مردم به: حضور فعال حزب توده و فعالیت های آقای فرخ نگهدار
-          علت اصلی حمله عراق به ایران: کل کل کردن های محمدرضا پهلوی قبل از انقلاب برای صدام
-          دلیل حمله به سفارت آمریکا: ندادن اجاره ی ماهانه
-          علت تنفر مردم از حزب توده: تبلیغات امپریالیست جهان خوار و باند بازی سلطنت طلب ها

-          علت شرکت مردم در انتخابات: علاقه و عشق مردم به روحانیت و به خصوص آقای خاتمی و کمی هم رفسنجانی

۱۳۹۲ تیر ۱۶, یکشنبه

مصدق را دوباره نکشید!



گویا بحث مصدق و شاه تمام شدنی نیست. گویی تمام بدبختی‌ها و نامرادی‌های امروز مملکت ریشه در دهه‌ی 30 و آن اتفاق کذایی دارد.
یک طرف آن را کودتا می‌نامد و طرف دیگر رستاخیز و یا قیام ملی!
یکی اقدام شاه در برکناری مصدق را غیر قانونی می‌داند و دیگری منحل کردن مجلس از طرف مصدق را عامل اصلی به حساب می آورد.
دیروز اسناد سازمان اطلاعات آمریکا (CIA) کودتا بودن آن اتفاق و دست داشتن عوامل بیگانه را تایید می کرد و امروز اسناد و گفته های دولت مردان آمریکایی مهر تاییدی است بر خودجوش بودن حرکت مردمی در برکناری مصدق!
یک هفته کاشانی و شعبان بی مخ سرسپرده‌ی دربار می‌شوند و عامل سرکوب مردم و هفته‌ی دیگر حواریون مصدق و مبارزان ضد دیکتاتوری!


مانده ام که ما را چه شده؟! چه به روز خود آورده ایم که حتا از درک یک اتفاق تاریخی- که آن‌چنان دور هم نیست-
این چنین ناتوان‌ایم ؟!
اسناد آن دوران کم و بیش در دسترس همه بوده و هست تا همین چند سال پیش بعضی از شاهدان عینی آن دوران دربین ما بودند. پرسش بزرگ این است چرا هیچ‌گاه به نحو بایسته و به طور روشن در زمان حکومت پهلوی در این باره اطلاع رسانی و روشن سازی نشد؟ اگر حقایق این چنین است که دوست‌داران حکومت پهلوی می‌گویند، بی گمان می بایست کتاب‌ها و اسناد بسیاری در زمان حکومت ایشان در اثبات حقانیت ایشان انتشار می‌یافت.
این که چه کسی درست می گوید و چه کسی راه خطا می پیماید در حوصله‌ی این نوشته‌ی کوتاه نیست. این نوشته تنها اشاره به راه  و روش نا درستی‌ست که عده ای با دامن زدن به این‌گونه بحث‌ها سعی در گل آلوده کردن بیش از پیش فضای -نه چندان روشن- سیاسی کنونی و ماهی‌گیری فرصت طلبانه در آن دارند.
تاریخ مجموعه ای‌ست از حوادث اتفاق افتاده و واقعیتی‌ست عینی! نمی توان قلم به دست گرفت و تاریخ را آن گونه که دل‌خواه خودمان است و یا منافع‌مان ایجاب می کند باز نویسی کرد.
نمی توان با کوبیدن مصدق و امثال او از پهلوی قدیس ساخت. نمی توان ساواک و زندان و شکنجه‌های آن دوران را از تاریخ حذف کرد.  با بزرگ‌نماییِ اشتباه‌های مصدق نمی توان چهره ای دمکرات برای حکومت پهلوی جعل کرد. نبود آزادی‌های سیاسی، نبود مجلس و قوه قضاییه مستقل، جلوگیری از شکل‌گیری احزاب و سندیکاها و در یک کلام دیکتاتوری واقعیت‌هایی ست که می بایست در کنار پیشرفت ها و زحمات حکومت پهلوی، هم زمان به آن توجه کرد.
آری مصدق مانند هر سیاست‌مدار دیگری عاری از اشتباه نبود. یک دنده گی و لجبازی‌های او گاهی با مخالفت نزدیک ترین یارانش مواجه می شد ولی کشیدن خط قرمز به فعالیت‌ها و اهداف او زیر سوال بردن مبارزه‌های سیاسی- اجتماعی تاریخی ماست.
آری مصدق گاهی نماد حرکات پوپولیستی‌ست ولی فراموش نکنیم که پوپولیست زاییده‌ی نبودِ سامانه‌های اجتماعی و قانونی و فشارهای غیر دمکراتیک است. اگر فشارهای بیگانه گان نبود و اگر مهره‌های سرسپرده موجب ناکارآمدیِ مجلس نمی‌شدند شاید هرگز امثال مصدق برای جلب حمایت مردم به حضور حیابانی نیازی نمی داشتند.
مصدق را باید در محدوده‌ی شرایط آن‌زمان و در مقایسه با سیاسیون آن دوران تعریف کرد و این همان تعریف و نگاهی ست که پس از این همه سال همچنان او را به عنوان یک قهرمان ملی در یاد ایرانیان وطن پرست زنده نگاه داشته است.

۱۳۹۲ تیر ۱۴, جمعه

جسدواره‌های گمنام در دخمه‌های رژیم

از درد به خود می‌پیچد. نامش چیست و چرا اینجاست، نمی دانم!
دیشب بدن نیمه جان‌اش را داخل سلول انداختند .
حضورش سکوت است واندامی پاره پاره !
سعی کردم به او کمک کنم ولی با کمترین تماس ودیدن آثار درد در چهره‌ی غرقه در خون‌اش مانع می شد.
چهره‌ی خونین‌اش آشناست.
دستان پینه بسته‌اش را می‌نگرم، شاید از فعالان کارگری‌ست.
لباس‌های پاره‌اش کردی‌ست، یا شاید بلوچ باشد!
درویشی‌ست شاید یا بهایی!
وبلاگ نویس است یا یک دانشجوی معترض!
زن است یا مرد، جوان است یا پیر!
آیا زنده است هنوز؟!...
سحرگاه همان گونه که بی صدا آمد، خاموش و ناشناس رفت!
زانوها در بغل، در کنج سلول نشسته، به آرزوهای بزرگ او فکر می‌کنم به نامی که هرگز شنیده نشد و چهره‌ای خونین که آشنا بود!

ادامه‌ی حبس آقای موسوی به مصلحت رهبران اصلاح طلب است تا از روحانی پلی سازند برای سوار شدن دگربار به کشتی ولایت!

-در فضای سیاسی ایران، اصلاح طلبان-به گمان خویش- همیشه در اکثریت‌اند.
-طبق آمار حکومتی بیش از بیست میلیون نفر به هواداری از ایشان در انتخابات شرکت می کنند.
-در فضای مجازی یکه تاز میدان اند.
-فضای رسانه‌ایِ خارج از کشور به طور عمده در اختیار اینان است.
-نقش گردانِ اصلیِ صحنه‌های سیاسی ایران‌اند.
حال پرسش بزرگ:
با داشتن و بهره گیری از این همه امکاناتِ مبارزه و چانه زنیِ سیاسی، چرا رهبرانِ این قومِ اصلاح طلب برای آزادی موسوی فراخوانی عمومی نمی دهند تا حکومت را مجبور به پذیرش این خواسته‌ی برحق خود سازند؟!
آیا چهار سال صبر و مماشات کافی نیست؟ با توجه به شرایط جسمانی و سن و سال آقای موسوی آیا تضمینی به توانایی ایشان برای ادامه‌ی این وضعیت هست؟!
شاید درخواست آزادی آقای  موسوی توقع زیادی‌ست و به فرموده‌ی آقای خاتمی می‌بایست سطح توقعات را پایین آورد.
و یا شاید ادامه‌ی حبس آقای موسوی به مصلحت رهبران اصلاح طلب است تا در نبود وی زاویه‌ی خود را با خط رهبر کم کنند و نواصلاح طلبانی چون آقای روحانی را پلی سازند برای سوار شدن دیگر بار به کشتی ولایت.
 و یا شاید از توخالی بودن طبل تبلیغاتی خود به خوبی مطلع‌اند و چشم امیدی به حمایت مردم نداشته و می دانند که کسی به صدای این طبل و به هواخواهی شان به خیابان نخواهد آمد.
آقایان تزویر و ریا کافی‌ست. سلامت و جان موسوی در خطر است  تا دیر نشده به خیابان بروید و آزادی‌اش را فریاد بزنید.

۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

تصویر تماشاگران والیبال ایران-کوبا بعد از حجاب اهدایی ایران ( باقابلیت پخش در سیمای جمهوری اسلامی)



ضرغامی به هر حال ما تصمیم گرفتیم با همکاران فرهنگی خود در کوبا وارد مذاکره شویم تا بتوانیم لباس گرمکن و شلوار بر تن تماشاگران مسابقه والیبال ایران و کوبا کنیم تا دیگر دچار این مشکلات نشویم.