باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ خرداد ۱۳, دوشنبه

دردنامه ای برای سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره)



چهاردهم خرداد، در تقویم رسمی نظام و برای یاران تو، یادآور طنین بغض‌آلود صدایی است که در غم‌انگیزترین صبح تاریخ اینسرزمین گفت: «روح خدا به ملکوت اعلا پیوست».












اماما ! اکنون که بیست و چهار سال از رحلت جانسوزت گذشته است هر روز بیش از پیش فقدان‌ات به چشم می‌آید و چشمان‌مان را بیش از همیشه لبریز از  اشک‌ می‌سازد.
حالا که در بین ما نیستی با پوست و گوشت خود رنج دوری از تو را احساس می‌کنیم.
نیستی که ببینی چه به روز ما آورده‌اند.همه یاران واقعی تو را -از اعضای بیت معظم‌ات گرفته تا دست‌بوسان مخلص‌ات را- از قدرت رانده‌اند و مانند جذامی به دورمان حصار کشیده‌اند.
ظلم، جنایت، فساد چنان همه جا را فرا گرفته که حتا خود تو هم با آن قدرت الهی قادر نبودی به این سرعت کشور را به نابودی بکشانی!
امام عزیز تو خود به خوبی می دانی که ما برای استقرار نظام الهی چه زحماتی کشیدیم و چه جنایت‌ها مرتکب شدیم، آیا سزاوار است اکنون در نبود تو قدرت را قبضه کنند و همه‌ی لذات را فقط برای خود بخواهند؟!
امام جان! باور نمی کنی اگر بگوییم که چگونه با قساوت قلب، جوانان را در دخمه‌ها و سلول‌ها شکنجه کرده، می‌کشند و لذت می برند و ما از این همه محرومیم. یاد اعدام های اوایل انقلاب و دهه‌ی شصت به خیر، که چگونه شما با گشاده دستی همه را به آن خوان گسترده‌ی کشتار در راه خدا دعوت می‌کردید!
ای روح خدا (الان واقعا روح تشریف دارید)! قلب نازنین تان جریحه دار می شود اگر بدانید که ما چگونه دسته دسته مجبور شده‌ایم رنگ عوض کرده و تقیه پیشه کنیم. حتا عده‌‌ی کثیری از ما طرفدار دمکراسی شده‌ایم.
روزگار بدی‌ شده است ای امام.
فرزندان‌ات را ببینی، نخواهی شناخت!
عمامه و عبا به گوشه ای انداخته‌ایم و کراوات زده ایم. منبر و بحث و حوزه را ترک کرده و در پی مدرک و دانشگاه در غرب اعتکاف کرده‌ایم.
پس از تو ای امام، گوشه ای از پرده ها بالا رفت و ننگ اعمال مان را همه دیدند، خوشا به حالت که نبودی و ببینی!
بیست و چهار سال گذشت در حالی که نمی دانیم فردایمان چه خواهد شد. اگر اوضاع به همین روند ادامه یابد دیری نخواهد پایید که تمام پرده بالا رود و حنایِ کم‌رنگ ‌مان رنگ ببازد و از تو و نظام الهی که پی انداختی چیزی به جز نامی ننگین باقی نماند.
دل ‌مان تنگ است و دیده‌های مان پر آب!
کاش بودی تا همه را به " وحدت کلمه" فرا می خواندی و دوباره "همه با هم" شاد بودیم و انقلاب را صادر می کردیم و از ثمره‌ی این صادرات جماران را آذین بندی می‌کردیم. نه از مردم سالاری دَم می زدیم و نه از اصلاحات، نه به رای نیاز بود و نه به تحریم . تو بودی و ما بودیم، نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر