باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۰ مهر ۲۶, سه‌شنبه

دیدگاه آقای بنی صدر در باره ی نشوز، مازوخیست زنانه، و درمان آن در آیه 34 سوره نساء

آقای بنی صدر در پاسخ به پرسشی که در بحثی آزاد در باره آیه 34 سوره نساء مطرح شده بود پاسخ مبسوطی ارایه داده اند که از این فرمایشات جناب بنی صدر در می یابیم :
-قرآن به بیماری مازوخیست و درمان آن در 1400 سال پیش اشراف کامل داشته است.
-معنای «ضربَ » در قرآن همان بازی های سکسی ست که ممکن است شامل زدن و خشونتی باشد که زنان مازوخیست طالب آن هستند و وظیفه همسر آن است که با زدن زن این تمایل او را ارضاء نماید.
- اگر کمی علمی به مفاهیم قرآنی دقت شود خواهیم دانست که این کتاب حاوی تمام راه حل های لازم برای حل مشکلات بشر می باشد البته منوط به این که دانشمندانی مانند جناب بنی صدر آنرا تفسیر کنند نه ملا ها و آیت الله هایی که از اسلام علمی چیزی نمی دانند.
درادامه قسمتی از دیگاه های ایشان را مرور میکنیم:
«از دید قرآن مازوخیسم، را عارضه ای می یابیم که زن را از فضلهایش محروم و زندگی زناشوئی را سخت ﺁآسیب پذیر و التذاذ جنسی را اگر نه ناممکن، بسیار ناقص و محیط زندگی خانوادگی را خشونت بار و آماده انحراف و آﺁسیبهای اجتماعی می کند.
با مازوخیست کدام روش را باید بکار برد ؟
از سه روش، عدم خشونت روش درخور نیست. زیرا مازوخیسم بیماری خشونت طلبی است. عدم خشونت سبب می شود زن، در بیرون روابط زناشوئی، رابطه جنسی خشونت ﺁآمیز بجوید با آﺁسیبهای اجتماعی که در پی می ﺁورد.
خشونت هرچند زن را از حالت نشوز خارج می کند، اما
الف – در صورتی که تحقیر آﺁمیز باشد، بسا موجب تشدید بیماری می شود و
ب – حتی اگر هم زن ﺁن را تحقیر آﺁمیز نیابد، نیاز او را به خشونت بیشتر و گرفتار فعل پذیری و عشق به خود و پی ﺁآمدهایش می کند. و
ج – خشونت روشی نیست که قرﺁآن پیشنهاد می کند هم به این دلیل که « در دین خشونت نیست » و هم به این دلیل که مشکل را حل نمی کند و مشکل بر مشکل می افزاید و هم به این دلیل که ناقض فضلهائی است که قرﺁآن برای زن قائل است.
د – اگر قصد از «ضرب» وارد کردن ضربه بر بدن زن، بقصد تحقیر و تحت سلطه مرد در ﺁآوردن زن باشد، این مرد است که به زور گوئی و خشونت مبتلی می شود. پس زدن، ستم در حق مرد و زن، هر دو است و خداوند ستم روا نمی دارد . بنا بر این،
روشی که می ماند و با خشونت زدائی عمومی که قرآﺁن می آ ﺁموزد سازگار است، خشونت زدائی می شود.
آﺁنها که زدن را دلیل برسمیت شناختن سلطه مرد بر زن گمان می برند، این پرسش را پیش می کشند: هرگاه معنی « ضرب » در آﺁیه، زدن باشد، چگونه ممکن است با زدن، خشونت زدائی کرد؟ در این مورد، ما با خشونتی که راه را از چهار سو بسته باشد و خنثی کردنش جز به خشونت میسر نباشد، سر و کار نداریم. با خشونت طلبی رویارو هستیم که ارضای جنسی او منوط به خشونت دیدن است. هرگاه ارضای جنسی زن در گرو برﺁآوردن نیاز او به خشونت باشد، ﺁیا اگر خشونت طلبی از نوعی بود که با بکار بردن خشونت ارضاء می شد، باز شوهر می باید چنین می کرد ؟ پاسخ اینست:
با توجه به آﺁموزش قرﺁآن که قوام زناشوئی را از جمله بر التذاذ جنسی کامل ( رابطه دانه و مزرعه ) می داند و از این رو، « ممنوعیت های جنسی » را نفی می کند که در همه جامعه ها وسیله تحریک و تهدید و تنبیه زنان و مردان در روابط قدرت با یکدیگرهستند و از مهمترین موانع التذاذ جنسی در روابط زناشوئی بشمارند، ﺁآیه می باید روشی را بیاموزد که، بدان، زن الف – از عارضه مازوخیسم رها شود و ب – « ممنوع است های جنسی » را در رابطه با شوی بکار نبرد و ج – استعدادها و فضلهای خویش را باز یابد و ﺁآنها را در زناشوئی بکار برد.
بدین قرار، هرگاه قرار باشد ﺁآیه 34 سوره نساء با ﺁآیه هائی تناقض نداشته باشد که زنان و مردان را بعنوان انسان از حقوق و کرامت برخوردار می شمارد و این حقوق را ذاتی می داند و بخصوص روش پیشنهادی به جای درمان عارضه، ﺁآن را تشدید نکند، در ﺁآیه، « ضرب » باید معنائی را داشته باشد سازگار با ﺁآزاد کردن زن از خشونت طلبی و رها شدن از احساس تحقیر و تسلیم:
نخست می باید مطمئن شد که عامل « نشوز » مازوخیسم است. بسا ناشی از رابطه قوا ( میان دو خانواده، میان زن و شوهر ) و یا بکار بردن « ممنوع است های جنسی » برای وادار کردن شوهر به عملی که همسر می خواهد انجام گیرد و یا حتی ناشی از شیوه تربیت و عادت و یا ترسی از ترسها و نگرانی از نگرانیها باشد. پس، هرگاه روشهائی که آﺁیه می ﺁموزد مؤثر نشدند و اطمینان حاصل شد که نشوز ناشی از مازوخیسم است، بنا بر آﺁیه، به ترتیب زیر می باید عمل کرد:
زدن بمعنای بکار بردن زور بر ضد دیگری، یکی از معانی متعدد ضرب در عربی است. در قرﺁن، ضرب به 14 معنی ﺁمده است. معنائی باید که هم شامل باشد و هم مانع. شامل باشد یعنی درمانهای مختلف را در برگیرد و شفاف باشد یعنی مورد را معین و قلمرو بکار بردن ﺁآن را از موارد دیگر زندگی زناشوئی مشخص کند. از معانی کلمه، معنای درخور با روشی که قرﺁآن، برای درمان نشوز می ﺁآموزد، تحرک بخشیدن است. این توضیح درخور است که الف - رابطه انسان با واقعیت، از جمله با همسر، رابطه مستقیم است. تنها عاملی که سبب می شود رابطه او با واقعیت غیر مستقیم شود، قدرت ( = زور ) است. ب - خشونت طلبی و یا به خشونت بر انگیختن، بیماری است و این بیماری که استعمال خشونت را « ناگزیر » می کند، رابطه مستقیم و بدون مانع میان دو همسر را ناممکن می کند. ج – بنا براین، درمان ﺁآن، برداشتن مانع و مستقیم و بدون مانع کردن رابطه است. از این رو، در مورد نشوز ناشی از مازوخیسم، ضرب در معنای تحرک بخشیدن رساتر و شفاف تر است. زیرا الف - خشونت طلبی انواع دارد و هریک را درمانی بایسته است و برانگیختن و تحرک بخشیدن معنائی شامل است زیرا تمام درمان ها را در بر می گیرد. ب – اسلام رابطه زناشوئی را بر عشق می نهد و نه بر روابط قوا، چرا روا بیند بستر که محل تحقق التذاذ کامل بخاطر انجام رابطه جنسی در بیکران عشقی بی خدشه است، محل استقرار رابطه قوا، ﺁآنهم بر پایه سلطه مرد مجهز به اجازه بکار بردن خشونت بگردد؟ ج – محل بکاربردن روش را مشخص می کند: بستر و ﺁآمیزش جنسی دو همسر و ج - هم درمان برانگختن و تحرک بخشیدن می شود و محلی برای سوء استفاده از بستر برای ایجاد رابطه قوا نمی گذارد.
در این زمان، روانکاوی و روان پزشکی وجود دارند. پس، هم نوع تحرک بخشیدن در خور هر مورد بیماری را می توان یافت و بکار برد و هم ﺁآن نوع از مازوخیسم را می شود تشخیص دادکه جز با بکار بردن خشونت از میان بر نمی خیزد. و روشی را یافت که همسر مازوخیست را از مازوخیسم درمان و شوهر را از اعتیاد به بکار بردن خشونت بازدارد .
با وجود این، وقتی معنی شامل و مانع شد و بطور شفاف روش را معین کرد، دو همسر با طرز فکر دیگری همبستر می شوند و در برانگیختن و برانگیخته شدن با یکدیگر همکاری می کنند و خود نوع تحرک بخشی را به تجربه می یابند.
بدین قرار، ضرب، در مورد نشوز، تحرک جنسی بخشیدن معنی می یابد. پس، برای اینکه زن از خشونت طلبی بیاساید و حالت وجد و شوق ﺁمیزش جنسی را بجوید، مرد می باید او را از خشونت طلبی رها کند. بنا بر ﺁیه، روشی که مرد بکار می برد، به اندازه ای باید باشد که زن میل و شوق جنسی خود را بدست ﺁورد و به روی مرد باز شود ( دست دهد )، زیاده برﺁن، زیانبخش می شود. زیرا از لحظه برانگیخته شدن وجد، تحرک بخشیدن بی محل می شود و ادامه دادن بدان، این بار، مرد را از نظر جنسی فعل پذیر می گرداند و التذاذ جنسی او و همسر را ناقص می کند.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر