باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۰ آبان ۲۹, یکشنبه

مصر به کجا خواهد رفت؟!

«حازم شومان» واعظ اسلام‌گرای متعصبی است که روز سه‌شنبه گذشته بی‌آنکه کسی او را دعوت کرده باشد خود را به سالن برگزاری کنسرت هشام عباس رساند و با مشاهده رقص و آواز مشترک دختران و پسران مصری به شدن به این وضعیت اعتراض کرد. وی در آغاز با وعظ و سخنرانی تلاش کرد مانع ادامه کنسرت شود اما با مخالفت شدید حاضران روبه‌رو شد اما در نتیجه اصرار بدون توقف وی کنسرت نیمه تمام ماند .
حازم شومان در ادامه افزود: «رقص مشترک دختران و پسران از منکرات است و باید از آن جلوگیری کرد، من از مشاهده صحنه رقص و آواز دختران در آن سالن شوکه شدم به همین دلیل تصمیم گرفتم آنها را نصیحت و راهنمایی کنم
در همین حال خالد سعید سخنگوی «جبهه سلفی‌ها» با قدردانی از عملکرد و موضع‌گیری این اسلامگرا در برابر خوانندگان و هنرمندان گفت «آنچه حازم شومان انجام داد گر چه یک برخورد فردی از جانب وی بوده اما شایسته جزای خیر است، اما برخورد وی منعکس‌کننده دیدگاه همه اسلامگرایان نیست، با این همه وی خوشبختانه با کمال ادب وظیفه‌اش را انجام داده است
خالد سعید در ادامه افزود «در کنسرت یادشده نوعی ارتکاب به گناه مشاهده شد زیرا اختلاط دختران و پسران غریزه آنها را تحریک می کند، وچنین امری از نظر ما غیر قابل قبول است.»
اظهار نظر آقای حازم شومان در نوع خود جالب است آنجا که می‌گوید: «من از مشاهده صحنه‌ی رقص و آواز دختران در آن سالن شوکه شدم.»
گویی اولین بار بوده که ایشان متوجه اینچنین مراسمی در مصر شده اند و یا تا کنون از شجاعت کافی برخودار نبودند که وارد این گونه مراسم شوند و وظیفه‌ی شرعی خود را انجام دهند.
تشویق ایشان از سوی آقای خالد سعید، آنگاه که ایشان را شایسته‌ی جزای خیر می‌دانند نیز درخور توجه است.
همه چیز از همین جاها شروع می شود. ابتدا، احساس وظیفه شرعی برای امر به معروف و نهی از منکر. بعد از آن برای خود حق قضاوتِ تشخیص درست و یا نادرست بودن یک اتفاق را قائل شدن و به تدریج بسط این رویه در همه مسائل اجتماعی!
اتفاقی که در ایران افتاد نیز به همین گونه بود و اکنون پس از 32 سال شاهد آن هستیم که مرز بین قوانین مدون اجتماعی، قوانین شرعی، قوانین غیر مکتوب و سلیقه‌های فردی چنان مخدوش گشته که سوءبرداشت و سوءاستفاده از این قوانین جهتِ فشار بر مردم به امری روزمره بدل گشته است.
در خلاء قوانین انسانی و سکولار، هر متعصبی به خود این اجازه را خواهد داد که نقش داروغه را بازی کند و خطرناک‌تر آنجاست که قوانین اسلام به گونه‌ای است که می‌توان با برداشت شخصی از آنها، خود را در لباس مجری قوانین الهی مجسم نمود. و این آغاز هرج و مرج است و دیری نخواهد پایید که همین برداشت‌های شخصی را در قالب قوانین اجتماعی مکتوب کرده و دیگران را مجبور به تبعیت از آن‌ها خواهند کرد.
روشنفکران سکولار و آزادیخواه مصر در جلوگیری از این پروسه‌ی محتمل، نقشی تاریخی بر عهده دارند. اگر راه انفعال و سهل انگاری را- مانندروشنفکران ایرانی در 32 سال قبل- در پیش گیرند که آینده‌ای به مراتب تاریک‌تر از ایران کنونی برای‌شان متصور است، ولی اگر از هم اکنون به گونه‌ای متمرکز و سازمان‌یافته بر اصول اساسی حقوق بشر پای فشاری کرده و از کنار اینگونه حوادث به آسانی عبور نکنند، شاید بتوان امیدوار بود که مردم این کشورِ کهن در راه آزادی گام بر می‌دارند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر