باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

آیا رژیم خواهانِ داغ شدنِ تنور انتخابات است؟! (دمکراسی در بطنِ دیکتاتوری)



در اصطلاح علوم سیاسی واژه ی مشروعیت (legitimacy) یک نظام سیاسی به میزان مقبولیت عمومی (popular acceptance) آن رژیم گفته می شود . یکی از راه های  کسب این مشروعیت در نظام های دمکرات مراجعه به رای مردم است و در نظام های مذهبی- به باور خود آن حاکمان- این مشروعیت به طور مستقیم از خدا گرفته می شود.
رژیم جمهوری اسلامی در کنار دیگر مغلطه‌ها، از همان ابتدا برای تایید وجود خود، به یک کلاشیِ کلامی دست زد و واژگانِ "مشروعیت" و " مقبولیت" را با حیله‌گری از هم جدا ساخته و عنوان نمود که مشروعیت رژیم از طرف خدا به جانشین‌اش (ولی فقیه) داده شده و نظام میزان مقبولیت خود را از رای مردم به دست آورده و می‌آورد.
بدین‌گونه و با این ترقند، مردم را از پروسه‌ی احتمالی مشروعیت زدایی رژیم کنار گذاشت.
با این توضیح مختصر، برای شناخت و تحلیل فضای انتخابات در رژیم جمهوری اسلامی، می بایست به پرسش‌های زیر پاسخ گفت؛

1-آیا میزان مشروعیت و یا مقبولیت یک رژیم در سرنوشت و ادامه‌ی حیات آن تاثیری دارد؟
2- آیا این نظام اصولن به رای مردم و میزان مشارکت اجتماعی نیازی دارد ؟ اگر پاسخ منفی‌ست پس این تبلیغات وسیع و خیمه شب‌ بازی‌ها برای گرم کردن تنور انتخابات، چه هدفی را دنبال می کند؟

تجربه سیاسی معاصر و ساختار کنونی حکومت‌های جهان نشان می‌دهد که هیچ‌گاه جامعه جهانی و یا اتحادهای بین‌المللی برای از بین بردن یک رژیم غیر مشروع و صرفن برای نجات یک ملت از دست یک حکومتِ غیر مقبول (از سوی مردم آن کشور) وارد عمل نشده و تمامی کنشِ آن‌ها به موضع گیری‌های سیاسی و نهایتن تحریم‌های اقتصادی-سیاسی محدود می‌گردد. مثال‌های زیادی می‌توان آورد، از حکومت‌های کمونیستی گرفته تا رژیم‌های مذهبی یا پادشاهی و جمهوری‌های دیکتاتوری که هم‌چنان با وجود عدم مشروعیت، به حیات خود ادامه می‌دهند و تنها به پشتوانه‌ی بده-بستان‌های سیاسی-اقتصادی بدون نگرانی به ستم و ظلم در درون مرزهای خود مشغول‌اند و حتا به قعطنامه‌ها و هشدارهای دیگران وقعی نمی‌نهند.
 می‌توان به روشنی دید که رژیم جمهوری اسلامی نیز با این واقعیت آشناست و لزومی نمی‌بیند که در برخوردهای خود با مردم نگران ارزیابی و قضاوتِ دیگران باشد. رژیم به خوبی می‌داند تا آنجا که منافع غرب و کشورهای قدرتمند تهدید نگردد هیچ خطرِ جدی از جانب آنان متوجه‌اش نخواهد بود.
رژیمی که مشروعیت‌اش را از خدای‌اش گرفته به کسی برای اثبات این مشروعیت باج نخواهد داد.

نکته‌ی قابل اشاره‌ی دیگر، میزان مقبولیت و محبوبیت رژیم است. بیش و پیش از هر کسِ دیگری سران رژیم به عدم علاقه‌ی ملت به آن‌ها آگاهی دارند. آن‌ها به پوچیِ آمارهای ساخته‌گی از تعداد شرکت کننده‌گان در انتخابات و حضورهای حماسی در راه‌پیمایی‌ها- که به مدد محدود کردن رسانه‌های مستقل و شعبده بازی‌های تکنیکی کارِ ساده‌ای‌ست- واقف‌اند و  به خوبی می‌دانند که در نبود ابزارها و ترفندهای تبلیغاتی و فشارهای حکومتی قادر نخواهند بود کسی را برای حمایت از خود، به خیابان یا سرِ صندوق رای بکشانند.
این‌جاست که به پرسش دوم می‌رسیم که، هدف این تبلیغات وسیع برای گرم کردن تنور انتخابات چیست؟!

وجود لایه‌ها و عقاید گوناگون در میان سردمداران رژیم و اختلافات بنیادین در میان آنان آنچنان عیان است که نیاز به توضیحی ندارد. این اختلافات بعضن ریشه  در نوع جهان بینی و نگاهِ فلسفی روحانیت و تعریف نقش خود در سیاست و ارکان قدرت داشته که تاریخچه ای صدها ساله دارد. اگر به تفاوت‌های فلسفی-سیاسی، قدرت‌طلبی و رقابت برای افزایش سهم و امکانات اقتصادی را نیز بیافزاییم می توان به انگیزه‌‌ی کافی برای جنگ قدرت و درگیری‌های بین گروهی که ناشی از عدم یک دست بودن ارکان نظام است، پی برد.
رقابت بر سر قدرت و بهره‌مندی بیشتر از امکانات اقتصادی-سیاسی از دیرباز بین ملاها ورهبران دینی به خصوص علمای شیعه رواج داشته و نمود آن در جمهوری اسلامی به مراتب آشکارتر و علنی‌تر از پیشینیان آنان خودنمایی می‌کند.
اگرچه روش رقابت بر سر قدرت در بین طیف‌های عقیدتی، با روش‌های شناخته شده در جوامع مترقی و دمکرات متفاوت بوده و در تعاریف نوین نمی گنجد ولی این بدان معنا نیست که اینان در استفاده از روش‌های نوینی مانند انتخابات و رجوع به آرای مردم (هواداران خود) غافل‌ بوده و از آن استفاده نمی‌کنند.
به بیانی دیگر انتخابات در رژیم جمهوری اسلامی –به دلیل ماهیت شکل‌گیری و فلسفه وجودی آن- برای تایید مشروعیت و یا تایید جامعه جهانی نیست بل‌که ابزاری‌ست برای چانه زنی سیاسی و تقسیم سهام قدرت در بین ارکان آن است.
تا هنگامی که یک نظام عقیدتی-دینی از وجود طیف‌ها و گروه‌های مختلفِ عقیدتی در درون خود رنج می برد  مجبور به تن دادن به این مبارزات و رقابت هاست؛ تا هنگامی که یک گروه بتواند بر دیگررقبا غلبه کند و یک نظام یک‌ دست و یکنواخت را برپا سازد. در آن‌زمان بساط خیمه شب بازی و تقلید دمکراسی و انتخابات را برای همیشه برخواهند چید.
نتیجه این بحث‌ها و وظیفه مردم و آزادی‌خواهان در این آشفته بازار چیست؟
وقتی به روشنی دریافتیم که فیلم‌نامه‌ی این نمایش را چه کسانی نوشته‌اند و نقاب ازصورت نمایش‌گران آن برداشتیم، تصمیم بر چگونه‌گیِ قدم گذاشتن در این وادی سهل‌تر و کم هزینه‌تر خواهد بود.
بر روشن‌فکران و آگاهانِ آزادی‌خواه و ایران‌دوست است که از گروه‌ها، افراد،عقبه‌ و اردوگاهِ تاریخیِ آنان پرده برداشته و ایده‌آل های آن‌ها را برای مردم شرح دهند تا همه‌گان بدانند که نقش تاریخیِ‌شان در این بزنگاه چیست.
باید بدانیم که کعبه‌ی آمال اصول‌گران (در طیف‌های مختلف آن) چیست و یا اصلاح‌طلبان قصد دارند مملکت را به کدام سوی بکشانند. باید اندیشید که نتیجه به قدرت رسیدن منتظران مهدی و حجتیه چیست و عاشقان خمینی چه ایرانی را درتصویر ذهنی خود دارند. خوشبختانه این کندوکاو آن‌چنان انتزاعی و غیر ملموس نیست چراکه اکثر این افراد و گروه‌ها در طول حکومت اسلامی بارها در راس قدرت و یا سهیم در آن بوده‌اند و به نوعی آزمایش خود را پس داده‌اند و درستی آزماییِ شعارها و سخنان‌شان کارچندان پیچیده‌ای نبوده و تنها نیازبه کمی حافظه تاریخی و دوری از احساس، و رجوع به منطق دارد.
باید بدانیم که طرح شعارهای کلی مانند تحریم و یا شرکت در انتخابات و حمایت از این و آن به غیر از بی عملی و رخوت سیاسی حاصلی در بر نخواهد داشت و در معادلات رژیم عامل تعیین کننده‌ای نیست.
تحریم سیاسی و عدم شرکت در بازی‌های رژیم،  بدون ترسیم استراتژی و گام‌های عملیِ واقعی و امکان‌پذیر و تبیین آینده‌ی پس از آن، تنها شعاری‌ست توخالی  که با عمل گرایی منافات داشته و صرفن موجب انفعال جنبش آزادی‌خواهی می‌گردد.
فرمان بازی در دست رژیم است و آنها به خوبی می‌دانند که چگونه منافع جمعی‌شان- که حفظ رژیم است- را محافظت کنند. به خوبی می‌دانند که رقابت‌های جناحی خود را می‌بایست مدیریت کنند و از مرزهای قرمز تعیین شده عبور نکنند. ثابت کرده‌اند که توانایی آن را دارند که با استفاده از هر روشی هرچند غیر انسانی، به جنگ‌های درون خود پایان دهند و در برابر امواج آزادی‌خواهی مردم متحد و یک‌پارچه- هرچند کوتاه مدت- شوند. پس لزومی ندارد که ما نگران ظلم و ستم به افراد این مجموعه از جانب دیگر اعضا باشیم و انرژی خود را برای دفاع از منافع آنان هزینه کنیم. به طور خیلی خلاصه نقش تاریخی ما حضور فعال و موثر در برهم زدن انباشته‌گی قدرت و یک دست شدن نظام است. انباشت قدرت در نزد هرکدام از این افراد و گروه ها به نوعی از دیکتاتوری قرون وسطایی خواهد انجامید که رهایی از آن به مراتب سخت تر از شرایط کنونی‌ست. این گرگ های آدم خوار هیچ مزیتی بر هم نداشته و در سرکوب و کشتن انسانیت از هم پیشی می‌گیرند. همه‌ی آنها فارغ‌التحصیلان یک مکتب و یک جهان‌بینی هستند و تنها در روش‌ها کمی متفاوت‌اند.
رقابت و اصطکاک بین این آدم‌خواران و نبرد تنازع بقا، به ضعف بنیادین آنان وروشن‌گری مردم خواهد انجامید تا آن روز که توفان خروشان مردم بساط بازی‌های کثیف آن‌ها را برای همیشه برچیند. آن‌ روزی که رای خود را در خیابان و مستقیم به گوش‌شان برسانیم، بی آنکه نگران دزدیده شدن و یا نشدن رای در صندوق‌ها باشیم.

۱ نظر:

  1. پس این جیست؟؟؟؟
    http://neoeblis.blogspot.com/2012/02/blog-post.html

    پاسخحذف