باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۱ مهر ۲, یکشنبه

وقتی ارتفاع زمین پست می شود. (برای شایگان و دیگر اسیران)


می گفت که با اهالی "سرای قلم" به کوه نوردی رفته. از صبحانه و ناهاری که میل کرده اند می نویسد و بحث های علمی - نقلی و عقلی – که در مسیر راه داشته اند. از کیک تولد و خنده های شان به رویداد هایی که دیده اند.
اهالی "سرای قلم " هستند و می بایست آزادانه در سرزمین ملکوتی خداداده شان قدم زنند و  به مباحثه بپردازند. به تفریح های سالم و تمدد قوا نیازمندند و گفتگوهای جمعی ابزار کارشان است. چه خوش است آزادی در بلندای تهران! چه خوش است هوای آزاد و پاک پلنگ چال آنگاه که از بند و حصاری نهراسی!

اما در دامنه ی آن ارتفاع پست، جایی ست که ساکنانش سر به فلک می سایند. جایی است که گل های نسرین اش را همه ی آزادی خواهان می ستایند*. چگونه این " پستِ زمین" به اوج رسیده است و آن اوج  تفرجگاهی حقیر گشته است!

ببین! که چگونه حکومت ولایت خدا بر زمین و زمینیان چنگ می زند.
ولایت خدایی اش به ظاهر شعر را و هنر را می ستاید. در سایه ی الطاف اش " انجمن امیرکبیر" را تعطیل می کنند و " هالو" ی خوش هنر را به بند می کشند. " شایگان" را از ما می گیرند چرا که قلم اش را بر نمی تابند و هنرش انکار دروغ گویان است. آنگاه " سرای قلم" ی  شکل می گیرد که قلم شان خودی ست و نوشته های شان براندازانه نیست.

"شایگان " از بندر گامرون در ساحل فارس برخواست و تا ارتفاع انسانیت اوج گرفت آنجا که با احمد زیدآبادی، امویی، مجید توکلی و ژیلا بنی یعقوب هم پرواز شد تا پوزخندی باشد به ارتفاع همیشه پَست!

اهل قلم هم چنان می نویسند و می نویسند و می نویسند در کنج سلول و یا در پستویی نهان از چشم جلادان آدمخوار، بی آنکه بر بلندای جهل فریاد برآورند و اذان گوی دغل بازان گردند.

* به یاد نسرین ستوده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر