باز نشر نوشته های این وبلاگ تنها با ذکر منبع آزاد می باشد.

۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

آقا ما هم بازی!



عجب شلوغ بازاری شده! معلوم نیست کی با کیه و کی با کی نیست!
تا حالا فکر میکردم هرچی رو ندونم لااقل اینو خوب میدونم که به چه کسانی میگن «مردم» و دشمنِ مردم هم تعریف شده است، از اون مهمتراینکه تکلیفمون با دشمنان مردم مشخصه و همه یه جورایی توافق دارند که هر جا دشمن مردم رو دیدند بزنند تو دهنش و از هیچ وسیله ای برای تضعیف و خوار و خفیف کردنش دریغ نکنند.
رفتم تو اینترنت تا ببینم اوضاع در چه حالیه، و از اون 95 درصد خبری که توی مملکت سانسور میشه، خبردار بشم که دیدم ای دل غافل مثل اینکه مثل اصحاب کهف اززمین و زمان کلی جا موندم.
هاج و واج خبرها  و مطالب رو نگاه می کردم که چشمم خورد به یه مطلب در مورد خامنه ای. لاگ این شدم و نظرم رو نوشتم ولی طبق عادت معمول به جای «خامنه‌ای» از مخفف مردم پسندِ«خ.ر.» استفاده کردم، یهو چند نفر داد و بیداد راه انداختند که: اوهوی آقاهه! عفت کلامت کجا رفته؟! و نصیحت‌هایی از این دست:  درسته ما با جناب آیت الله خامنه ای اختلاف سلیقه داریم ولی دلیل نمی شه که توهین کنیم! کمی ناراحت شدم ولی از شما چه پنهان ته دلم خوشحال بودم از اینکه می دیدم چقدر تواین مدت- که من به احتمال زیاد خواب بودم- متمدن تر شدیم!
زیر یه مطلب دیگه دیدم یه عده یک نفر رو بستن به فحش و فحش کاری. حرفای اون بخت برگشته رو خوندم، دیدم یه پیشنهاد داده  در مورد اینکه " چطور میشه حال خ.ر(ببخشید خامنه ای) روگرفت!" چند کلمه در تاییدش نوشتم که  یه پس گردنی محکم خورد پشت مونیتورم! با اعتراض پرسیدم مگه چی گفتم که می زنی؟! به همراه چند فحش آبدار که فقط بازجوهای اوین بلدند گفت:" مرد ناحسابی مگه نمی بینی که طرف داره پیشنهاد سرنگونی میده؟ مرتیکه اصلن نمی دونه ما داریم رهبری رو با انتقادات خودمون نرم می کنیم تا انشاءالله جلوی تندروی‌ها رو بگیره و مملکت آروم بشه، اومده یه کاره زحمات هف هشت ساله ی ما رو ریخته به هم!
دیدم اگه بخوام اینجوری پیش برم تا چند ساعت دیگه آش و لاش و با یک کامیون فحش باید لاگ آف کنم، بهتر دیدم که از دوستی همه فن حریف و سیاست مداری اینترنت باز، مشورت بگیرم که از قدیم گفته اند: بی پیر به میخانه نرو / گرچه هم هیکل فیروز آبادی هستی.
دوست عزیز هم پس از دریافت پیام و چند «لوووووول» پی در پی به گیجی بنده، توضیحی داد به این مظمون:
"بابا بی خیال، چرا اینقدر سخت می گیری! دوران اون نوع مبارزه و لشکرکشی و دسته بندی تموم شد. حالا زمونه ی مبارزات داینامیک شده. مثل اینکه تو عمرت گیم های کامپیوتری روندیدی؟! الان در هر دقیقه جای دوست و دشمن به طور اتوماتیک عوض می شه و باید تیز باشی تا اون وسط قیچی نشی. یه راهنمایی کلی بهت می کنم خودت باید آلوده بشی تا یاد بگیری.
در نظر بگیر غول مرحله آخر خامنه ای باشه، باید با یکی از گروه های دیگه همراه بشی وگرنه مستقل بمونی  خوراک زامبی ها میشی. جالبی بازیش به اینه که در ظاهر قاطی پاتی به نظر میاد ولی زرنگ باشی خط وربط های عجیب غریبی رو اون لابه‌لا پیدا می کنی. مثلن گروه‌هایی هستند که می‌خوان برن مرحله آخر ولی با غول مرحله کاری ندارند فقط می خوان باهاش شریک بشن. حالا یه عده دیگه با اینا رفیق شدند که جلوی رفتن دیگران رو بگیرن خودشون هم می‌دونند نمی تونند برن مرحله بعد به همین دلیل ترجیح می دن نزارن دیگران هم برن به مراحل بالاتر تا ضعف خودشون نمایان نشه. یک موضوع خنده دار دیگه هم هست و اون اینه که طراحان این بازی، خودشون هم دارند بازی میکنند. به این شکل که منتظرند تا کسی خواست از سوراخ های سیستم استفاده کنه و یک مرحله بره بالا، بهش حمله می کنند تا اون سوتی و ایرادی که توی طراحی هست مشخص نشه!
خلاصه باید حواست رو حسابی جمع کنی . به فکر مبارزه با خامنه ای و غول مرحله آخر و این حرفا هم نباش. صورتت رو برگردونی طرفِ خامنه ای یکی از پشت زده ناکارِ ت کرده. چپ، راست، وسط ،بالا و پایین هم نداره جاها مرتب در حال عوض شدنه. به هرحال سرگرمیِ باحالیه هرچی باشه از تو خونه بیکارنشستن بهتره!"

بعد از خوندن پیام رفیق شفیق ام هیجان زده شدم. مونیتور رو تمیز کردم، یه فنجون چای دیشلمه و پریدم اون وسط : آقا ما هم بازی!

۱ نظر:

  1. تو هم پریدی وسط بازی :(
    http://neoeblis.blogspot.com/2013/05/blog-post_1068.html

    پاسخحذف