مطلبی در سایت گویا نیوز با عنوان« بخت بازگشت نظام پادشاهی در ايران» به قلم آقای علی کشتگرمنتشر شده بود که در آن پس از طرح پرسشها و تحلیلهای گوناگون، نویسنده به آقای رضا پهلوی توصیه نموده بودند که" به عنوان يک ايرانی مدافع آزادی های بی حدوحصر سياسی از آزادی کامل احزاب طرفدار سلطنت در جمهوری آينده دفاع می کنم. اما توصيه ام به آقای رضا پهلوی اين است که اگر خود را وارث تاج و تخت پادشاهی می داند، و قانون اساسی مشروطه را هم می پذيرد، از هم اکنون در سياست مداخله نکند."
این نوشته نقدی برآن مقاله.جناب کشتگر نوشتهی خود را با پرسشهایی آغاز کردهاند که با طرح آنها سعی شده سرنوشت محمد رضا پهلوی و تاریخ پس از سال 57 را به «اگر» و «آیا» هایی پیوند زده شود.
نیازی به ورود و پاسخگویی به این پرسش ها نیست، چرا که اصولاً مطرح نمودن اینگونه پیش شرطها برای ارزیابی سیروقایع تاریخی کاری بیهوده و غیر علمی ست. اگر قرار بر یافتن و جستجوی روند یک واقعه تاریخی با این روش ناکارآمد باشد، آنگاه میتوان «اگر» و «آیا» های زیاد دیگری نیز به فهرست آقای کشتگر افزود. پرسشهایی مانند:
- اگر احزاب کمونیست، جهان را به دو کمپ سرمایه داری و کمپ سوسیالیسم تقسیم نکرده بودند و احزاب چپِ ایران به دلگرمی شوروی، سعی در کشاندن ایران به سوی اردوگاه سوسیایسم و به زعم خود رهایی ایران از چنگال سرمایه داری نداشتند، شایدهرگز هراس و ترسی در دل حکومت بوجود نمیآمد که به ایجاد جوِ پلیسی و اختناق بیانجامد.
- اگر جوانان ما به تقلید از فضای «چه گوارا» و «کاسترو»یی آنزمان تنها راه رهایی را چریک بازی و راه رسیدن به آزادی را لولهی اسلحه نمییافتند]مصاحبه کشتگر با بی بی سی[ هرگز سیاهکلی بوجود نمیآمد تا از دل جنگلِ آن شرارههای آفتابِ خرمن سوز سال 57 بردمد.
- اگرروشنفکران آنزمان به جای یافتن مدینهی فاضلهشان در دامان همسایه شمالی و یا در زیر عبای پوسیدهی ملایان به فکر درانداختن طرحی ایرانی بر مبنای اصول مترقی جهانی بودند شاید هرگز دیوخفتهی مذهب از دریچهای که اینان باز نمودند وارد حریم حکومت نمیشد.
- شاید به عنوان یک چریک مبارز نمی بایست به راحتی فراموش کنید که چگونه نیروهای جوان را جذب میکردید. به یاد دارید جوانانی را، که سرودهای کوهستان را از بر بودند ولی از محتوای تعالیم مارکس چیزی نمی دانستند و لنین و استالین را رفیق می نامیدند ودر همان حال پاسبان سرگذر را دشمن می دانستند.
« اگر وآیا» ها چنان بسیار است که بهتر آن باشد تا کلام را درز گیریم.
خود را سوسیال دمکرات میدانید و عنوان میدارید که "و ما اگر آرمان های سوسیال داریم و می خواهیم دفاع بکنیم، بعد از دمکراسی می توانیم از آن دفاع کنیم. یعنی در حکومتی که جامعه مدنی سرکوب می شود و احزاب مختلف سرکوب می شود، ما فعلا نمی توانیم صحبتی از سوسیال دمکراسی بکنیم." و همچنین " اما به نظر من در ورای تمام این تمایزات آنچه که فوق العاده اهمیت دارد نقاط مشترک همه ما بر سر مسئله آزادی است." ]همان مصاحبه[
چگونه است که صحبت بر سر سوسیالیسم را به موعدی پس از آزادی موکول میکنید ولی از هم اکنون خط بطلان بر حکومت پادشاهی میکشید؟!
اگر خاطرات ناخوشایندی از سلطنت موجود است که هست، خاطرات ناخوشایندتری ازسوسیالیسم آلوده به تفکرات کمونیستی در ذهن جهانیان هنوزهم به یادگار مانده است. میفرمایید:" در کشورهای بريتانيا، سوئد و يا اسپانيا نيز به نهاد سلطنت همچون يکی از اشياء موزه تاريخ نگاه می کنند. و پادشاه از هرگونه دخالت در سياست منع شده است."
چرا از خود نمیپرسید که دلایل کشورهایی که برشمردید برای تحمل هزینههای اضافه، جهت نگهداری این شی ٔ (نهاد سلطنت) در موزه ی تاریخ چیست؟ اگر پاسخی یافتید به عنوان یک دمکرات باید این حق را به ایرانیان نیز بدهید که اگر خواهان پرداخت چنین هزینهای باشند، به عقیدهشان احترام گذاشته شود.
جناب کشتگر به قول خودتان "هيچ رهرو راستين راه دموکراسی نمی تواند از ما بخواهد که تاريخ گذشته را فراموش کنيم." اما بدانید که همان رهرو راستین راه دمکراسی نیز از ما میخواهد که بر اساس انصاف تاریخ را قضاوت کنیم و فقط در پی آموختن درسمان از اشتباهات دیگران نباشیم چرا که بیشترین درس تاریخ در اشتباهات خودمان نهقته است.
من نیز مانند شما تمایلی به حکومت پادشاهی ندارم اما برخلاف شما، هرگز به خود اجازه نمیدهم به کسی توصیه کنم در سیاست مداخله نکند حتا اگر آن شخص خود را وارث تاج و تخت پادشاهی بداند، و قانون اساسی مشروطه را هم بپذيرد. حتا اگر آن شخص رضا پهلوی باشد چرا که برای رسیدن به آزادی صف هایمان هرچه فشردهتر باشد، آزادیمان نزدیکتر خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر