من، منم! بی هیچ توضیح و تفسیری!
به این فکر افتاده اید که دورهم جمع شوید، اختلاف ها را کنار گذاشته، کینه ها را فراموش کنید و برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی هم قسم شده و دست دوستی و اتحاد یکدیگر را بفشارید.
نه خیر به این سادهگیها هم نیست! شما نباید و نمی توانید یک صدا شوید. اگر این اقدام شما موجب فراگیر شدن جنبش مردم ایران و در نهایت سقوط رژیم اسلامی شد چه؟!
من تا نفس دارم برای حفظ این نظام تلاش خواهم کرد. لابد میپرسید چرا و چگونه؟! لابد میخواهید به ظلم و جنایات این رژیم، بدبختی مردم و ویرانی کشور اشاره کنید و مرا از این تصمیم خود بازدارید، باید بگویم سعی نکنید که نه می خواهم و نه می توانم دست از این تصمیم تاریخی خود بردارم؛ دلیلش را میگویم شاید شما هم به من حق بدهید و به من بپیوندید.
1- من با این نظام متولد شده، رشد کردم و هستی ام در هستی اوست. پس تا هستم و هست دارمش دوست. اگر زبانم لال اتفاقی برای این نظام بیافتد، من همه چیز خود را از دست خواهم داد و به احتمال زیاد می بایست در پیشگاه مردم به تمام زد و بندها، جنایات، رانت ها و لِفت و لیسهایم اعتراف کنم و تمام ثروت و مدارک دانشگاهی و امکاناتم را پس بدهم.
2- من روشنفکری هستم که برای ایجاد و به روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه بسیار زحمت کشیدم. بسیار نوشتم و تبلیغ کردم حتا زندان رفتم؛ حالا چگونه بیایم و اعتراف کنم که اشتباه کردهام و عمرم را در اثر ندانم کاری هدر دادهام. چگونه کتابها، مقالات، شعرها و سخنرانی هایم را نادیده بگیرم و با شهامت بگویم که خودم هم نمی دانستم چه می گویم و همهی حرفهایم تکرار سخنان روشنفکران کشورهای دیگر بود بدون آنکه مفهوم آن ها را درک کرده باشم؟!
3- من در این آشفته بازار دکانی برای خودم باز کرده ام. در مجامع بین المللی مرا به عنوان یک فعال سیاسی و یک مخالف رژیم می شناسند، برای سخنرانی دعوتم می کنند، مقالات و نوشته هایم را منتشر می کنند. خلاصه بی درد سر و کاری جدی، سالهاست از این راه ارتزاق کرده وشهرتی کسب نمودهام؛ حالا سکوت کرده و شاهد باشم که همه ی این اندوخته ها به همین سادهگی نابود شوند و درِ دکان سیاست بازیام تخته شود؟!
4- من از تجزیه طلبها حق السهم میگیرم، برای لابی کردنهایم رژیم را می دوشم و از غرب هم برای فعالیتهای ضد رژیم حمایت می طلبم. اگر این رژیم نباشد چگونه به این خیمه شب بازی همه را مشغول دارم؟
حالا که دانستید چرا با سرنگونی این رژیم مخالفم و اگر منصف باشید به من حق هم دادهاید، به پرسش دوم برمی گردم که چگونه با متحد شدن اپوزیسیون مبارزه خواهم کرد.
من از رگ گردنتان به شما نزدیکترم. احساستان را میفهمم و قبل از آنکه گامی بردارید من در برابرتان ظاهر شده و نشانههای راه درست را از پیش رویتان محو میکنم.
به راحتی در بین شکافهای تاریکِ بین شما رخنه میکنم. هر لحظه میتوانم به شکلی درآیم؛ گاهی هوادار گروهی می شوم و گاهی فدایی شخصی، زمانی منتقد طرزفکری می گردم و زمانی دیگر دشمن قسم خوردهی سیاست مداری.
تاریخ را چنان شخم می زنم و ریشهی اختلافات را از دل آن بیرون می کشم که درد پدرکشتهگیهایتان را یک دم نتوانید فراموش کنید.
درد زبان مادری، درد لباس محلی، زندانها، سرکوبها، اختلاف نظرها، ناسزاهایی که پدربزرگهایتان بهم دادند، دعواهای پدرهایتان باهم و خلاصه آنقدر سند و مدرک در اختیار دارم که نگذارم آب خوش اتحاد از گلویتان پایین برود و نهال دوستیتان پای گیرد.
نمیگذارم و نخواهید توانست مرا نادیده بگیرید. من، منم ! بی هیچ توضیح و تفسیری.
کاشانی عزیز خسته نباشید این منم که بدون اجازه شما بخود حق دادم من، منم را بی هیچ توضیح وتفسیر و مجوزی در اینجا کپی کنم . می پرسید چرا؟ چون من منم
پاسخحذفسپاس دوباره برای مطلب زیبا شما .
کاشانی عزیز خسته نباشید این منم که بدون اجازه شما بخود حق دادم من، منم را بی هیچ توضیح وتفسیر و مجوزی در اینجا کپی کنم . می پرسید چرا؟ چون من منم
پاسخحذفسپاس دوباره برای مطلب زیبا شما .
ببخشید اینجا هم گذاشتم . http://www.kanonhambastegi.com/?p=4759