دنیای عجیبی شده! از آن عجیب تر دنیای مجازی ست!
از هر دوی اینها عجیب تر، دنیای مجازی ما ایرانی هاست!
برای زندگی در این دنیای مجازی ایرانی می بایست راه رسم تعامل با محیط را به خوبی فراگرفت. اما مسئله به این سادگی ها هم نیست.
سایت بالاترین را به عنوان پرمخاطب ترین فضای مجازی در نظر بگیرید. بی گمان یکی از دلایل افراد برای ورود به این مجموعه، شنیده شدن صدای شان است. لابد فکر میکنند حرف مهمی برای گفتن دارند و گوش های دنیا بی صبرانه انتظار می کشد تا مشکلات و نامرادی های خود را با استفاده از پندها و راهکارهای خردمندانهی ایشان حل نماید.
اما پس از ورود به این رسانه، بی درنگ در می یابند که رساندن صدا به گوش مخاطبان منتظر و جهانی شدن، به همین ساده گی هم نیست و سازو کار خاص خودش را دارد. می بایست پیچیده گی و هزارتوی آنرا شناخت و علائم و نشانه ها را به درستی تشخیص داد و گرنه صدایت مانند آوازی در حمام تنها به گوش خودت خواهد رسید.
و اما آقای رضا پهلوی نیز پس از محاسبات معمول، ناگزیر به این نتیجه رسید که می بایست به این تریبون نزدیک شود و خودخواسته به این دنیا پای گذارد.
از آنجایی که ایشان شاهزاده هستند و بی گمان- جدای از دانش و آگاهی فردی-از وجود مشاوران خبره در همه ی زمینه ها منجمله امور رسانه ای سود می برند، به طرفة العینی در یافتند که خط و ربط چیست و نشانه ها کدامند. ره صد ساله را یک شبه پیمودند و لازم نشد به انتظار شمارش امتیاز لینک های خود بنشینند و حسرت داغ نشدن مطالب شان را تجربه کنند.
جنبش سبز اگر هیچ چیز نداشت، لااقل این توانایی را داشت که نقش چراغ راهنمایی را ایفاء کند. اصولن این از خواص رنگ سبز است که نشانه ی عبور بی خطر است و ماندن بی درد سر به عنوان نمونه، چراغ سبز سر چهار راهها در تمام دنیا معنای عبور بی خطر را دارد و گرین کارت (کارت سبز) نیز خاطره ی امن ماندگاری را تداعی می کند.
رضا پهلوی هم در همین اندک زمان به تبحر دریافتند که اگر در پی چراغ سبز روان شوند روزگار خوشی در انتظارشان خواهد بود. اما تنها نگرانی هواداران دو آتشه ی بازگشت دوران طلایی پهلوی، آنست که این سبزروی آنچنان افراطی گردد که فراموش شود در ابتدا تنها وسیله ای بود، نه هدف. و نهایت کار به جایی بیانجامد که، امر بر خود شاهزاده هم مشتبه شود و مانند پدر گرامی شان، خود را کمر بسته ی سبز پوشی بپندارند.
به هرروی دنیای مجازی هر گوشه اش بازی ها دارد و می بایست منتظر ماند و دید که در نهایت، بازی گردان چه از چنته ی خود بیرون خواهد کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر