پیش گفتار: تعمق در رخدادها و تحلیل حوادث سیاسی اخیر در کشور های خاورمیانه، ما را ناگزیر در برابر پرسش ها یی از این دست قرار می دهد که:
آیا سرنوشت مشابه ای در انتظار ایران است؟و مهم تر اینکه:
آیاسرنگونی رژیم دیکتاتور کنونی با دخالت نظامی کشورهای دیگر می تواند آینده ای مطلوب را برای ایران رقم زند؟
این نوشتار با این پیش فرض به تحلیل خود از شرایط کنونی جنبش آزادی خواهی ایران ادامه می دهد که، هرگونه دخالت نیروهای بیگانه در خلاء اپوزسیونی فراگیر، قدرتمند و دارای ثبات سیاسی، می تواند منجر به از هم گسیخته گی تمامیت ارضی ایران شودو در نهایت به صورت شکل گیریِ مجددِ گونه ای از دیکتاتوری و یا، به سلطه ی دراز مدت نیروهای مداخله کننده برمنابع طبیعی و انسانی ایران بیانجامد.
اگر به شکل گیری نظمی نوین در جهان که از سویی ریشه در رشد اقتصادی چین و در پی آن افزایش نفوذ سیاسی این کشور و در سویی دیگر مشکلات اقتصادی جهان غرب، قایل باشیم، به طور منطقی می توانیم انتظار دخالت مستقیم نظام سرمایه داری جهتِ کنترل روند حوادث سیاسی آینده در ایران را داشته باشیم. این دخالت ها با توجه به عملکرد تنش زای جمهوری اسلامی در منطقه و قطع امید احتمالی از مذاکرات با سردمداران رژیم، در نبود اپوزیسیونی که نماینده گی اکثریت ملت را داشته باشد، می تواند به شکلی مخرب نمود یابد.
اپوزسیونی با مشخصات مذکور با ایجاد ارتباط های سیاسی فعال بدرستی می تواند با کشورهایی که به نوعی خود را دارای صلاحیت در مداخله می دانند، وارد گفتگو شده و هر گونه دخالت و یا جلب کمک از جامعه ی جهانی را در روند مبارزات مردم ایران با مصالح ملی منطبق سازد. نباید نادیده انگاشت که ترجیح جامعه ی جهانی-بدلیل لزوم جلب افکار عمومی درون خود- نیز همین است که با استفاده از ابزار بومی منافع خود را پیش ببرد و این نکته ایست که در صورت استفاده ی آگاهانه از آن می تواند برگ برنده ی اپوزسیون در کنترل هدفمند کمک های جهانی باشد.
با فروکش کردن جنبش (سبز) مردم ایران، که عده ای آنرا به مرگ جنبش خیابانی تعبیر میکنند، لزوم نقد عملکرد اپوزیسیون و چرایی رسیدن به موقعیت کنونی و در پی آن پی ریزی استراتژی مبارزات سیاسی آینده و تعیین راهکارهای عملی با هدف رهایی از انفعال فعلی بیش از هر زمان دیگر رخ می نمایاند.
به روشنی میتوان دریافت که در کنار عوامل دیگر، مانند عملکرد بی محابای ماشین سرکوب رژیم، یکی از مهمترین علت های عقب نشینی مردم در پیگیریِ خواسته های مدنی شان ویا دلسردی از ادامه ی حضور اعتراضی شان، نبود چشم اندازی مشخص و اهدافی معین در روند این رخداد ها بوده است.
در رخدادهای پس از انتخابات 88 ، شاهد بودیم که اصلاح طلبان با بهره گیری از سازمان دهی، امکانات مالی و امکان حضور در فعالیت های اجتماعی، توانستند گفتمان غالب بر اعتراضات را ازآنِ خود کرده و پس از فراز و نشیب های دو ساله این تفکر را قوت بخشند که تنها گزینه برای گذار از این مرحله هستند و تنها گزیده ی پیش روی در هدف گذاری جنبش های اجتماعی خواهند بود. اینچنین گفتمانی درصورت عدم جلب اقبال عمومی و نبود مشترکات عینی، آینده ای جز طرد جمعی نخواهد یافت و آنگونه که شاهدیم به طور مستقیم در سرکوب انگیزه های معترضین نقش غیر قابل انکاری بر عهده داشت.
اینک به نظر میرسد که گروهای مخالف راهی جز این ندارند که بر فعالیت خود افزوده و به جای واکنش های جبری به حوادث، و موضع گیری های منفعلانه، نقش تاریخی خودرا باورکرده و مبارزات خود را سازماندهی نموده و اختیار سیر حوادث را با کنش های با برنامه در دست گیرند. بدین سان با آموختن از رخدادهای دو سال گذشته، می بایست با تدبیر به مرحله ای جدید از مبارزه وارد شد و با تنظیم و اجرای برنامه ای دقیق انگیزه های مبارزاتی را در جامعه گسترش داد. سرفصل های زیر به مراحلی از اینگونه طرح ها اشاره دارد:
1-تعریف جامعه مخاطب. گسترده گی و عام بودن اعضای یک جنبش الزامن منافاتی با تعریف معین و مشخص این جامعه ندارد. بدین بیان که نباید به بهانه ی این گسترده گی از زیر بار تعیین جامعه مخاطب شانه خالی نمود.باید بدانیم که چه کسانی از معترضان در تعریف مخالف قرار می گیرند.
2- تعریف اهداف مشخص. عدم شفافیت در هدف گذاری موجب تردید در پیوستن گروه های فعال گشته و در عین حال باعث جذب باسمه ای نیروهای غیر فعال و یا سیاهی لشکرمی شود. از سویی دیگر اهداف مشخص و شفاف موجب پوینده گی و شاداب ماندن هر حرکتی ست.
3- تعامل و گفتگوهای بین گروهی و تشکیل جبهه ای با اهداف کلی مشترک.
4-تشکیل گروهای عملیاتی در داخل و خارج کشور.
5- ایجاد شبکه های ارتباطی درداخل و خارج کشور و همچنین ایجاد شبکه های اجتماعی در فضای مجازی.
6- ایجاد پل های ارتباطی با گروه ها و تشکل های کارگری و صنفی.
7- حضور موثر در اجتماعات بین المللی و تلاش در راستای معرفی یک اپوزسیون فراگیر بعنوان طرف مذاکره مستقیم.
به هر کدام از سر فصل های فوق میتوان شاخه های عملیاتی دیگری نیز افزود و اهداف عملیاتی برای آن تعریف نمود که در مجموع به شکل طرح جامع استراتژی مورد بهره برداری قرار گیرد.
نتیجه گیری:
مجموعه ی عوامل گوناگون محیطی و درونی کشور ایران را در وضعیتی قرار داده است که هرآن می توان انتظار حوادثی بزرگ را داشت. جور و ستم رژیم گورزاد ملایان بیداد می کند، فسادهای مالی سردمداران به شکلی عریان و لجام گسیخته در همه ی ارکان نظام حاکم خودنماست، چند دسته گی و جدال بر سر منافع در میان جناح های مختلف حکومت عیان شده است، بیکاری، اعتیاد و دیگر معضلات اجتماعی، تصویری ست از جامعه ی ایران. در لایه ی بیرونی، هراز گاهی شاهد حرکتها و جنبش های آزادی خواهی در کشورهای منطقه هستیم به گونه ای که دیگر هیچ حاشیه ی امنی برای جکومت های سنتی منطقه باقی نمانده است، شواهد نشان از آن دارد که سیاست های جهانی نظام سرمایه داری در حال تغییر است و این تغییرات به شکلی رقم خورده که دیگر تابوی دخالت های مستقیم نظامی جهت تغییر یک نظام سیاسی شکسته شده است و حاصل این لشکرکشی های اگربدرستی و با هماهنگی اپوزسیون های هوشمند داخلی انجام نگیرند چیزی جز نابودی و تخریب منابع کشور نخواهند داشت.
مردم ایران براستی به انتظار رهبرانی هستند که با سازماندهی و تعیین راهبرد مبارزاتی بتوانند به اعتراضات مدنی شکل داده و اردوگاهی واحد و یکپارچه در برابر دشمن تشکیل دهند. اپوزسیونی که بتواند اعتماد از دست رفته ی مردم را جلب نموده و با عملکرد شفاف خود ثابت کند که جز به منافع ایران نمی اندیشد و هدفی جز رهایی کشور از دست غاصبان دیو سرشت برای مبارزات خود در ذهن نمی پروراند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر