جامعه ای را متصور می شویم که تمامی واحدهای آن را هسته های هوشمند و از نظر سطح دانش و فرهنگ، نخبه گانی تشکیل داده اند.
این جامعه دارای رفتارهایی تعریف شده است بدین صورت که همهی فرآیندهای فعالیتِ سلول های آن در چهارچوبی معین و سازگار با نظم مطلوب آحاد آن جامعه می باشند.
می توان این جامعه را مجموعه ای به تعادل رسیده توصیف نمود.
از نظر ناظربیرونی ممکن است، بسیاری از رفتارهای این جامعه، ناهنجاری تلقی شوند چرا که با پیش تعریف های ذهنی آن ناظر همسو نیستند و این به هیچ عنوان سکون متعادل آن مجموعه تا هنگامی که بطور کاملن بسته و منفک از محیط بیرون خود ارزیابی می شود، دچار تغییر نخواهد نمود.
حال در نظر بگیریم بنابر دلایلی، یکی از سلول های(افراد) این جامعه ی فرضی ما دچار عارضه ای شود-چه به دلیل عوامل شخصی و چه عوامل ناشناس دیگر- و از خود رفتاری بروز دهدکه با تعاریف جاری در تضاد باشد. آز آنجایی که این کنش خارج از انتظار مخاطبان اوست، به طور طبیعی، موجب واکنش آنها میگردد. این واکنش بسته به میزان انحراف از معیار کنش مذکور و میزان دانش وفرهنگ افراد مخاطب می تواند متفاوت باشد.
در صورت تکرار این رفتار ناهمخوان(ناهنجار)، جامعه مخاطب مجبور به تلاش برای بازگشت به حالت تعادل مطلوب خود خواهد بود. مجموعه ی اینگونه تلاش های پیشگیرانه از خروج جامعه از وضع مطلوب، به ایجاد قوانین می انجامد. این قوانین در اصل حاصل تجربه های ناموفق و به منظور جلوگیری از تکرارآنها بوده است.
آنچه که اهمیت دارد و مورد تاکید است، اینست که برای تعامل جمعی و زندگی اجتماعی حمایت از حریم های فردی، بخشی و عمومی یک اصل غیر قابل انکار می باشد.
حریم ها فضاهایی هستند که ورود بدون اجازه به آنها موجب ایجاد نگرانی، نارضایتی، تنش و خشم صاحب آن فضا میگردد.
کنترل فضاهای خالی بین این حریم ها نیز به عنوان عوامل متعادل کننده، و مرزهای ایمن سازی، نقش تعیین کننده ای ایفا می کند.
کار قوانین-چه مدون و چه فرهنگ و عرف-تعیین و شناسایی دقیق همین حریم ها و جلوگیری از تعرض به آنهاست.
به عنوان مثال، حریم شخصی خانواده ی من، خانه ی من است. در درون این خانه تقسیم بندیِ حریم های شخصی هر یک از اعضاء مشخص است.حال اگر کسی یا چیزی بدون میل و رضایت افرادخانواده ی من وارد این حریم شود، اعضا ی خانواده ی من واکنش نشان خواهند داد. این واکنش ممکن است تنها یک تعجب باشد(مثلن در صورت ورود یک پرنده به سالن پذایرایی) و یا به شکل عصبانیت، نگرانی ویا وحشت بروز نماید.
حال اگر در پیش زمینه ی تجربی من، این حادثه و واکنش مناسب با آن مشخص و موجود باشد، مثلن به دنبال درخواست کمک از مسوولان نظم جامعه، تلاش خواهیم کرد تا وضعیت را به حالت تعادل اولیه بازگردانیم. اما اگر تجربه ی ما از این تعریف تهی ست به طور طبیعی، خودِ ما به طور مستقیم به برقراری نظم از دست رفته همت خواهیم گمارد.
تا اینجای قضیه چندان موجب نگرانی نیست. ولی با گذشتن از این نقطه، قدرت و آتوریته ی فردی گسترش می یابد. به عنوان مثال من نقطه ی شروع دفاع از حریم خانه ام را به کوچه منتقل خواهم کردو خود را ملزم به دفاع از نظم کوچه می بینم. در این جا من نا خود آگاه به حریم عمومی همسایه گان ام تعرض کرده ام و بخشی از فضاهای خالی بین حریم های خصوصی را به اشغال خود درآورده ام که این به نوبه ی خود و در نبود عامل بازدارنده ای به نام قانون، می تواند به بقیه ی واحد های آن جامعه تسری یابد و موجب گسست تعادل آن گشته و رفتارهای جمعی را نیز تحت الشعاع قرار دهد.
در جوامع پیشرفته نیز گاهی می بینیم که خلاء قانون و یا مجری قانون، به دخالت اشخاص در اجرای قانون و یا دفاع از حریم های خود منجر شده و در نهایت بی نظمی ها و خساراتِ به مراتب سهمگین تری را دامن زده است.
به این دلیل، بر این واقعیت باید تاکیدی مجدد نمود که بستر اولیه و پیش نیاز هر جامعه ی پایدار، قوانین و مقرراتی ست که ضامن حفظ حریم های تعریف شده ی آن جامعه باشد و در این بستر رشد و تعالی فرهنگی می تواند متظاهر شوند و به نوبه ی خود اجرای آن قوانین را تسهیل و کم هزینه نمایند.
پرخاشگری و بروز رفتارهای نامتعادل به عنوان نمود یکی از رفتارهای نا متعارف و ناهنجار فردی-اجتماعی، متاثر از عوامل بسیاری ست. یکی از این عوامل موثر عامل محیط بیرونی ست که می توان آنرا در نوع تعادل آن محیط و شکل ساختاریِ قوانین و اجرای آنها جستجو کرد.
هر فرد و یا واحدی از جامعه در مواجهه با محیطی که در آن احساس کند، قوانین به طور یک جانبه وضع و یا اجرا می شوند و منافع شخصی اش مورد تعرض قرار می گیرند، خود خواسته به دفاع بر می خیزد که در پاره ای از موارد بدلیل نبود فضای مناسب جهت ابراز این اعتراض و حق طلبی، به بروز رفتارهای نا هنجار دست می زند. به عنوان نمونه، اگر فردی در مکانی خلوت مورد تهاجم فردی زورگیر قرار گیرد، یا به فریاد زدن جهت جلب کمک توسل می جوید و یا به ناسزا گفتن و ارضای حس انتقام جویی خود از راه پرخاشگری گفتاری می پردازد.
این قانون برای همه ی جوامع و واحدهای آن صادق است. یک کارخانه رادر نظر بگیرید که کارگران اش احساس می کنند در حق آنها اجحاف می شود و پس از نا امیدی از روندهای قانونی مانند مذاکره با کارفرما، شکایت و یا حتا اعتصاب، چه بسا به رفتارهای تخریبی در محیط کارخانه دست یازند و حتا در موارد بیشماری مشاهده شده که اجزاب و گروه های سیاسی به مثابه واحدهای بزرگ تر اجتماعی، برای احقاق حقوق خود به رفتارهای حاوی خشونت دست زده اند.
خلاصه:
هر انسان و یا واحد اجتماعی اگر احساس نماید و یا تردید و نگرانی داشته باشد که حریم او در خطر تعرض است، وبا توجه به تجربه های پیشین خود از مجریان قانون جهت احاده ی حقوق پایمال شده و یا در شرف پایمال شدن، مایوس باشد، دست به اقدامات و عکس العمل های مستقیم خواهد زد که این واکنش ها ممکن است به اشکال گوناگون مانند، عصبانیت، پرخاشگری، درگیری و رفتارهای تخریبی دیگر بروز نمایند.
بهترین و علمی ترین راه برای پیش گیری از این واکنش های ناهنجار، برگرداندن اعتماد فرد به صلابت و عدالت قانون است.
پرخاشگری در فضای مجازی
همانگونه که اشاره شد، واکنش های رفتاری- در صورت احساس ضایع شدن حق- در فرد مظلوم نمودهای گوناگونی دارند. اگربر اثر عاملی این رفتارها امکان بروز نیابند به صورت خفته و با انباشتن پتانسیل به حالت سکون در آمده و به مجرد قرار گرفتن در محیطی مناسب و عدم وجود عوامل بازدارنده، نیروی خود را آزاد خواهد ساخت.
در جامعه کنونی ایران و تعامل غیر سالم حاکمیت با جامعه، نشانه هایی ازاین انباشتِ احساس های نارضایی به وضوح به چشم می آید.
پرخاشگری ،مردمی عصبی، آستانه ی تحمل ها بسیار پایین و...اینها همه نشانه هایی از بیماری جامعه است.
این نشانه ها ارتباط مستقیم با برخورد حاکمان و دولتها با مردم دارند. وقتی در تمام زوایا ی زندگی عاملی به نام زورگویی و قلدری خود نمایی میکند نمیتوان انتظاری جز این داشت هر مظلومی بطور ناخودآگاه به ظالمی بالقوه تبدیل می شود. اگر این مظلوم همچنان مورد ستم وزورگویی قرار داشته باشد می توان انتظار داشت به مجرد ایجاد موقعیت مناسب برخوردی ظالمانه از خود بروز دهد.
امروزه فضای مجازی به دلیل مخفی ماندن شخصیت واقعی افراد، محیطی مناسب جهت بروز رفتارهای ناهنجار بطور عام و پرخاشگری در این مورد خاص شده است.
محیط های مجازی کمابیش به محیط های جایگزین برای ابراز اعتراضات و واکنش های حق طلبانه شده است.
اصولن افرادی که در مواجهه با ظلم توانایی مقابله به مثل را در محیط واقعی ندارند در خارج از آن محیط و دور شدن از آن شرایط دلهره و ترس، با مشابه سازی غیر مستقیم عقده ی فروخفته ی خود را بروز میدهند.
لازم به ذکر است که هدف از این گفتار بررسی واحد های طبیعی و رفتارهای فردی آن بوده است و رفتارهای برنامه ریزی شده از سوی حکومت و گروه های سیاسی برای کنترل فضای های مجازی از طریق ایجاد تنش در فضای بحث و انحراف مسیر گفتگو های مدنی و آزاد با ایجاد جو توهین و پرخاشگری را در بر نمی گیرد.
ابلیس جان عالی بود بااجازه لینکش کردم بالاترین:)
پاسخحذف