اگردر یک کشور دمکراتیک و آزاد شخصی درانتخابات (مثلن ریاست جمهوری ) کاندید شود و در تبلیغات انتخاباتی خود وعده دهد، که در صورت به قدرت رسیدن مثلن آب و برق و دیگر خدمات شهری را مجانی و یا مالیات را حذف میکند، بی گمان اگر با فریادهای خشمگین و پرتاب تخم مرغ از وی استقبال نگردد، لااقل با تمسخر و خندهی حضار روبرو شده و سخناناش به عنوان برنامهای کمدی تا مدتها تماشاگران زیادی در رسانهها خواهد داشت.
اما خمینی با وعدههای سخیفِ اینچنینی به ایران آمد و نه تنها سخناناش موجبِ خشم و تمسخر قرار نگرفت بلکه بعد از سه دهه - و با وجود اثبات پوچی و بی اساس بودن آن وعدهها- کماکان این روش مورد استفادهی بسیاری از تشنهگان قدرت و راهیان راهِ تزویر و عوام فریبی قرار میگیرد.
در حالیکه ایران همچنان در بندِ رژیم ددمنش و گورزاد اسلامی اسیر است، شاهدیم که سیاست ورزان ما به جای مبارزه علمی و واقعی برای تضعیف و نابودی رژیم، میدان مبارزه را با فعالیتهای انتخاباتی اشتباه گرفته و با تکیه بر شعارهای عوام فریبانه، گام در راهی گذارده اند که خمینی آن را هموار نمود.
شعارها و طرحهای پوپولیستی اینروزها رونق دارد. هدفی تخیلی و غیر عملی را با نام فریب کارانه ی اتحاد همگانی فریاد میزنند و برای رسیدن به آن وعده و پیمانهایی مخرب – همانند آنچه مثال زده شد- را عنوان میکنند و بی آنکه بدانند، خود و همه گان را بیش از پیش در این گرداب خیال انگیز فرو می برند.
روزی میشنویم که برای ابراز ارادت به قشری خاص، ملا و آخوند را « روحانیت» خطاب میکنند و بدینگونه و با همطراز قرار دادن آنها با اصناف و گروههای تعریف شدهی شغلی و اجتماعی، برای آنان حقوقی متفاوت و فراتر از دیگر شهروندان قائل می شوند، و روز دیگر میخوانیم که به بهانه جلب نظر ناراضیان درون حکومت چشم بر روی جنایات جنایت کاران می بندند و اعلامیه عفو عمومی را از طرف مردم امضا کرده و دامنهی این بخشش را تا جان نثاران بیت رهبری نیز گسترش می دهند.
باری این ریاکاری و بازی خطرناک به اینجا ختم نمی شود و رفته رفته به تقسیم ایران و ایرانیت نیز رسیده است. زیر لوای شعار احترام به حقوق بنیادین اقوام ایرانی، از یک طرف یک پارچه گیِ زبانیمان را هدف قرار میدهند و سوی دیگر زیر پرچم فدرالیسم سینه میزنند تا به زعم خود اتحاد اقوام را با خود مستحکم سازند.
روی سخنم با این بی خردان سیاست ورز و یا سیاست بازان مغرض نیست بلکه این واگویه ای ست با خود، تا به هوش باشیم که ایران فرصتی برای فریبی دیگرباره را ندارد.
این داستان و روند اگر ادامه یابد، اینان برای به قدرت رسیدن خود ابا و ترسی از اتحاد با کشورهای دیگر نیز نخواهند داشت.
- بیگمان برای اتحاد با همسایه جنوبی می توان از واژه ی « فارس» در کلمهی «خلیج فارس» گذشت و برای خشنودی همسایه شمالی تنها به ساحل نوستالوژیک «خزر» بسنده کرد.
- بیشک برای حفظ اتحاد هر جا عدهای –هرچند معدود- علم ناهمخوانی برافراشتند، مدارا کرد و بخشی از خاک ممکلت را به نامشان قباله زد.
-لابد باید انتظار داشت برای رضایت قشری خاص، قوانین شریعت را بر قوانین قضایی و جزایی ناظر کنند ویا با دستکاری مفهوم سکولاریسم، از آن شیر بی یال و دم اشکمی بسازند که نگرانیِ علمای عالیقدر را موجب نگردد.
باید نگران بود وقتی که اتحادی شوم در حال شکل گرفتن است. اتحادی که به جای سخن گفتن با مردم با رهبران خودخواندهی گروههای چند صد نفرهی ضد ایرانی سخن می گوید. می بایست نگران بود هنگامی که نطفهی آزادی خواهی را در رحم ایران ستیزی می پرورانند.
ازاین نگرانی می باید سخن گفت تا بدانیم که آب و برق مجانیِ خمینی توهینی بود آشکار که نادیده اش انگاشتیم و بدانند که سکوت ایرانیان امروز، تمسخری ست تاریخی به بلاهت آشکار انیرانیان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر