این روزها تهدید حملهی نظامی به ایران به شکلی جدیتر در محافل خبری مطرح میشود. خبرهایی نظیر آمادهگـــی اسرائیل جهت حمله به تاسیسات اتمی جمهوری اسلامی، اعلام نیاز به اقدامات پیشگیرانه از سوی کشورهایی نظیر فرانسه و انگلستان، به منظور جلوگیری از روند توسعهی برنامههای هسته ای ایران و ابرازنگرانیهای کاخ سفیـد از طرحها وعملیات احتمالی تروریستی رژیم، نشان از موقعیتی دارد که یک رویارویی نظامی را در منطقه محتمــــل میسازد. انتشار پیش از موعد گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی و نشر خبرهایی مبنی بر پیشرفــــت قـــابـــــــل ملاحظهی ایران در طراحی کلاهکهای هستهای و افشای عملیاتِ تروریستی سفیر عربستان در آمریکا توسط عوامل وابسته به سپاه قدس را میتوان بعنوان تدارک این رویارویی نظامیِ احتمالی و پیش نیازِآمادهسازی افکارعمــومــی برای موجه جلوه دادن اقدامات آتی ارزیابی نمود.
گفتگو پیرامون این مسائل و عواقب آن در موضعگیریهای گروهها و شخصیــتهای سیــاسـی بــه شکلـــــــــــی (غالباً احساسی) نمود داشته است و شاهد بودهایم که هریک از این گروهها و شخصیتها به فراخور، نظر خود را بیان داشتهاند. اما در این هیاهو و آشفته بازار، مسئلهای که میبایست بیشتر به آن پرداخت و هدف این نوشتار نیز میباشد، تحلیلِ موضعگیری رژیم جمهوری اسلامی در این ارتباط و تعیین تاکتیکهای بایسته درواکنش به ایــــن موضعگیریها ست. برای احتراز از اتخاذ تصمیمات طبیعی- که الزامن به معنای بهترین تصمیم نیستند- و دســـت یازی به کنشهای فعال به جای واکنشهای غیرعامل، تبیین و تحلیل موشکافانه از اهداف و تصمیمات رژیم حاکم بر ایران، بایدی حیاتیست.
آنچنان که از شواهد امر پیداست رژیم ولایت فقیه نه تنها از رودررویی نظامی ابایی ندارد بلــکه به نوعــــی از آن استقبال نیز میکند، چرا که به زعم خویش یک درگیری نظامی شاید بتواند منشاء برکاتی برای آنها باشد که با تحت کنترل درآوردن شرایط موجود در نهایت به تداوم بقای آنان بیانجامد.
یکی ازاهداف اولیهی رژیم در استقبالاش ازتهدیدهای نظامی کشورهای بیگانه، جلب نظرگروههای بی طرف و یارگیری ازجناحهای ناموافق خود بویژه روحانیــت سنتی به منظور پرکردن و ترمیم شکافهای بوجود آمده در پی حوادث دو ســـال اخیر است.وجود تهدیدی واحد که ساختار و موجودیت نظام را هدف قرار دهد، به خودی خود میتوانـــد انگیزهای برای اتحاد نامقدس نیروهای غیردمکراتیک و ایجاد جبههای واحد در بین آنان گردد. این استراتژی در روند خود میتواند اهداف دیگری را نیز در برگیرد، ایجاد گسست در اپوزسیون و چند دستهگی بین مخالفان رژیم چه در داخل و چه خارج ازایران از جملهی این نوع اهداف ثانویه خواهند بود.
حوادث چند سال گذشته در کشورهای منطقه و نوع دخالتهای نظامی غرب در سرنگونی رژیم ها وحکومتهای این کشورها و از سویی شرایط آن کشورها پس از سرنگونی وساقط شدن حکومتهای مرکزی- که بیشتـــــر از هرچیزی نشان از هرج و مرج و ناامنی را القاء کرده است- میتواند به عاملی تدافعی در جلب افکار عمومـــی ایرانیان برای ابراز توافق برسرِ دخالتهای نظامی در تغییر نظام سیاسی کشور قلمداد گردند.
رژیم به طرزی زیرکانه از نگرانی و واهمهی عمومی ازآیندهای غیر مطمئن و نگرانی خواص برای از دست دادن هرآنچه در مدت حکومت خود به ناحق کسب کردهاند، سعی در تبدیل این تهدیدهای نظامی به فرصتی برای منفــعل کردن نیروهای آزادیخواه ومنزوی کردن مخالفان واقعی خود دارد.
سردرمداران رژیم به خوبی واقفاند که بازی با این شمشیر دموکلس میتواند به شرایط و بحرانی غیر قابل کنترل بیانجامد. شرایطی که شاید سرنوشت آنـــان را مانند سرنوست صدام، مبارک، بن علی، بن لادن و قذافی رقم زند اما، همچنـــان امید خود را در این بازی سیاسی بیش از رودررویـــی حقیقـــی با مخالفـــان خود میدانند.
اینکه آیا رژیم در این محاسبات خود دچار اشتباه خواهد شد و یا پیش فرض های آنان چــه مقدار با واقعیــــات بیرونی هم خوانی دارند، بحثی ست که تنها گذر زمان به آن خاتمه خواهد داد وبه طور منطقــی، برنــامه ریــزی مبارزاتی براساس اشتباهات دشمن، فریبی ست که ازدیدگاه نیروهای آزادیخواه ایران پنهان نخواهد ماند.
آنچه امروز اهمیت می یابد تعریف اهداف و هوشیاری در اتخاذ تاکتیکهایی ست که با پرهیز از اسیر شدن در دام بازیهای رژیم و احیاناً بازیهای پشت پردهی سیاسی با نظام های سلطه جو، بتواند منافع ملی ایران را تضمین نماید. همانطور که اشاره شد کنشهای موثر سیاسی تنها حربهای ست که میتواند رژیم را در لاک دفاعی بـرده و آن را وادار به واکنشهای بی برنامه سازد.
اینجاست که وجود نیرویی پیشرو، هوشمند و فراگیر به عنوان اپوزسیون، اهمیتی دوچندان می یابـــد. تجــربــهی حوادث کشورهای منطقه این موضوع را اثبات نموده است که هرگونه دخالت نیروهای بیگانه در خلاء اپوزسیونی قدرتمند و دارای ثبات سیاسی، می تواند منجر به از هم گسیخته گی تمامیت ارضی کشور شــده و در نهایــت بــــه صورت شکل گیریِ مجددِ گونه ای از دیکتاتوری و یا، به سلطه ی دراز مدت نیروهای مداخله کننده برمنابع طبیعی و انسانی ایران بیانجامد.
گفتگو و بحث حول چرایی و یا مثبت و منفی بودن دخالت بیگانهگان در سرنگونــی رژیم اجتناب ناپذیر است و به خودی خود روندی ست طبیعی ولی می بایســـــــت هوشیار بود که اینگونه مباحث عامل تفرقه و انشقاق در صفوف اپوزسیون نگردند که این همانا خواسته و هدف رژیم بوده و تهدیدی جدی برای همبستگی ملـــــی محسوب می گردد.
اپوزسیونی با مشخصات مذکور با ایجاد ارتباط های سیاسی فعال بدرستی می تواند با کشورهایی که به نوعی خود را دارای صلاحیت در مداخله می دانند، وارد گفتگو شده و هر گونه دخالت و یا جلب کمک از جامعه ی جهانی را در روند مبارزات مردم ایران با مصالح ملی منطبق سازد. نباید نادیده انگاشت که ترجیح جامعه ی جهانی-بدلیـــــل لزوم جلب افکار عمومی درون خود- نیز همین است که با استفاده از ابزار بومی منافع خود را پیش ببرد و ایـــن نکته ایست که در صورت استفاده ی آگاهانه از آن می تواند برگ برنده ی اپوزسیون در کنترل هدفمند کمک هــای جهانی باشد.
آزادی خواهانِ مخالف رژیم می بایست بدرستی به این نقش تاریخی خود ایمــــان بیاورند و در پی تشکیل جبهه ای متحد با شرایط مذکور همت گمارند و در عین حال از تلاش رژیم و کارگزاراناش که عقیم ساختن این اتحاد را هدف گذاری کرده انــــد غافل نگردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر