بعضیها میگویند
چرا این همه کس و کار و فک وفامیل رو بی خیال شدید و به عمه گیر میدهید.
شاید ریشه این مورد عنایت قرار دادنِ «عمه» درفرهنگِ خیابانیِ سالهای اخیر، به عمه خمینی
برگردد.
پانزده قرن، ملاها هرچه را خواستند سانسور کردند. از
ازدواجهای ععمه عطار گرفته تا استخراج حماسه عاشورا از درگیریهای فامیلی و جنگ قدرت بین بنی امیه
و بنی عباس.
ولی در این
سی و چند سال ملاهای رژیم اسلامی در تحریف و سانسور تاریخ دست هر چه اموی و عباسی
وعلوی را از پشت بستند. یکی از موضوعاتی که به شدت و به شکلی تابلو در این مدت
پوشیده مانده و اطلاعات کمی از آن منتشر شده است زندگی نامه خمینی و خانواده اوست.
یکی از مشکلات خمینی شجره نامه و اصلیت پدربزرگش بود
که به احتمال قریب به یقین از کشور هندوستان به ایران مهاجرت کرده بود .حالا چرا
از این واقعیت علما واهمه دارند و آنرا مخفی می کنند خودشان اعلم!!
اما موضوع این نوشته به شخص دیگری از خانواده ی
خمینی بر میگردد. خانم «صاحب خانم »عمه ی خمینی.
شنیده شده که این عمه به نوعی سر سلسله ی فاطی
کماندوها وزنان خون خوار بوده است.
حکایت می کنند که این خانم در پی کشته شدن برادرش که
همان پدر خمینی باشد به تهران رفت و برای به مجازات رساندن قاتل تلاش بسیار نمود و
در این کار موفق شد. حتا می گویند این خانم برای رفع عطش کینه ی خود کاسه ای از
خون قاتل را نوشید و خمینی که در آنزمان کودکی بیش نبود شاهد این ماجرای خون آشامی
عمه ی عزیزش بود.
آنچه که مستند است اینست که خمینی توسط این عمه
تربیت شد و بی گمان کینه ورزی و سنگ دلی خمینی برگفته از تعالیم صاحب خانم بوده
است.
با شرایطی که حکومت خمینی برای ایران به ارمغان آورد
می توان انتظار داشت که مردم به جان آمده خمینی را گاه و بیگاه مورد تفقد قرار
دهند و به طور منطقی برای مسبب اصلی تربیت حیوانی او عمه جان او را نیز به همان
شکل نوازش کنند. کم کم به تشابهی غیر لازم، در هنگام برخورد با عملکردهای نا مطلوب
به جای عامل یا فرد خطا کار عمه ی بیچاره او را یادآور می شوند گویی که هر نابکاری
عمام خمینی ست و هر عمه ای صاحب خانم خونخوار است!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر